کپی شد
انحطاط اخلاقی در آخرالزمان
سردى عواطف انسانى و بىمهرى، فساد و انحطاط اخلاقی، کمی فرزند و سست شدن بنيان خانواده، از ويژگىهاى بارز آخر الزمان است.
الف) سردى عواطف انسانى
رسول گرامى اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وضعيت دوران آخرالزمان را از نظر عاطفى چنين بيان مىدارد:
«در آن روزگار، بزرگتر به زيردست و کوچکتر رحم نمىکند و قوى بر ضعيف ترحم نمىنمايد. در آن هنگام، خداوند به او (مهدى علیه السلام) اذن قيام و ظهور مىدهد».[1] نيز آن حضرت مىفرمايد: «از نشانههاى قيامت، بدرفتارى با همسايه و گسستن پيوندهاى خويشاوندى و … است».[2] نيز آن حضرت مىفرمايد: «قيامت برپا نمىشود، مگر آن که فرزند، مایه غم و مشقّت و محنت و جوشش غضب (پدر و مادر) گردد».[3] [4]
ب) فساد اخلاقى
رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) مىفرمايد: «سوگند به آن که جان محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) در دست او است، اين امّت از بين نمىروند تا آن که مرد بر سر راه زن مىايستد (و چون شير درنده) به او تجاوز مىکند. بهترين آن مردم، کسى است که مىگويد: اى کاش، او را پشت اين ديوار پنهان مىکردى (و در ملأ عام، اين عمل را انجام نمىدادى)».[5]
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمود: زمانى براى مردم فرا رسد که صورتهایشان به شکل آدمى است و قلبهایشان قلبهاى شيطانى است. همچون گرگهاى گرسنه، خونريزند. از کارهاى منکر که انجام دادهاند دست برنمىدارند. اگر از آنان پيروى کنى تو را متّهم سازند و اگر با آنان سخن گويى تو را تکذيب کنند و اگر از آنان غائب شوى تو را غيبت کنند. سنّت در ميان آنان بدعت است و بدعت، سنّت. شخص حليم و بردبار نزد ايشان حيلهگر و خائن است و خائن نزد ايشان حليم و صبور. مؤمن در ميان آنان مستضعف است و بدکار، بلند مرتبه. کودکانشان شرورند و زنانشان خبيث و بدجنس و پيرهایشان امر به معروف و نهى از منکر نمىکنند. پناه بردن به آنان خوارى است و تکيه کردن به آنان ذلت و زارى است، و طلب کردن از آن چه در دستانشان است فقر و نادارى است؛ به همين جهت، خداوند بارش آسمان را در زمان مناسب بر ايشان حرام کرده و در زمان غير مناسب باران مىبارد و بدترينشان را بر ايشان مسلّط گرداند تا عذابى سخت بر آنان وارد سازند، پسرانشان را مىکشند و زنانشان را زنده نگه مىدارند، خوبانشان دعا مىکنند اما مستجاب نمىشود.[6]
ج) آرزوى کمى تعداد فرزند
پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) مىفرمايد: «رستاخيز برپا نمىشود، تا آن که کسى که پنج فرزند دارد، آرزوى چهار فرزند کند و آن که چهار فرزند دارد، مىگويد: کاش سه فرزند داشتم و صاحب سه فرزند، آرزوى دو فرزند دارد و آن که دو فرزند دارد، آرزوى يک فرزند نمايد و کسى که يک فرزند دارد، آرزو کند که: کاش فرزندى نداشت».[7]
در روايت ديگرى ابن مسعود می گوید: شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمود: «روزگارى خواهد آمد که غبطه مرد کمفرزند را بخوريد، چنان که امروز غبطه فرزند و ثروت زيادتر را مىخوريد؛ تا آن جا که يکى از شما، از کنار قبر برادرش مىگذرد و خود را بر قبر او مىغلطاند، آن گونه که حيوانات خود را بر خاک چراگاه مىغلطانند و مىگويد: اى کاش من به جاى او بودم و اين سخن نه به سبب شوق ديدار خداوند و يا به دليل اعمال نيکى است که از پيش فرستاده است؛ بلکه به جهت بلاها و گرفتارىهايى است که بر او فرود مىآيد».[8]
د) افزايش خانوادههاى بىسرپرست
رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) مىفرمايد: «از نشانههاى قيامت اين است که مردان کم مىشوند و زنان بسيار، تا آن جا که هر پنجاه زن يک سرپرست خواهند داشت».[9] شايد اين وضعيت بر اثر افزايش تلفات جانى مردان باشد که در جنگهاى پىدرپى و طولانى صورت مىگيرد.
نيز آن حضرت مىفرمايد: «قيامت برپا نمىشود، مگر آنکه روزگارى فرارسد که به دنبال يک مرد، حدود سى زن به راه افتد و هرکدام از او تقاضا کند که با او ازدواج نمايد».[10]
حذیفة بن یمان می گوید: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمود: «خداوند دوستان و برگزيدگان خود را از ديگران جدا مىکند، تا اين که زمين از منافقان و گمراهان و فرزندان آنان پاک شود. زمانى فرارسد که پنجاه زن با يک مرد روبهرو شده، يکى مىگويد: اى بنده خدا! مرا بخر، و ديگرى مىگويد: به من پناه ده».[11]
[1]. خزاز، على بن محمد، کفایة الأثر فی النص على الأئمة الاثنى عشر، ص 151.
[2]. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 6، ص 50 و 51.
[3]. الغزالي الطوسي، أبو حامد محمد بن محمد، إحياء علوم الدين، ج 2، ص 196.
[4]. آن چه که از این روایت معنا شد بر مبنای «الولد غیظا» بود. در بعضی روايات «الولد غيضا» آمده است که معناى آن نقص و حبس و شايد به معناى سقط جنين و جلوگيرى از باردارى و کمی فرزند نيز باشد. طبسى، نجم الدين، نشانههايى از دولت موعود، ص 39.
[5]. الهيثمي، أبو الحسن نور الدين، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، محقق: القدسي، حسام الدين، ج 7، ص 331، ح 12476.
[6]. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 129.
[7]. ابن المِبْرَد الحنبلي، يوسف بن حسن، التخريج الصغير والتحبير الكبير، تحقیق: گروهی از محققان با نظارت: طالب، نورالدین، ج 3، ص 146، ح 784.
[8]. الطبراني، أبو القاسم سليمان بن أحمد، المعجم الكبير، محقق: السلفي، حمدي بن عبدالمجيد، ج 10، ص 11، ح 9777.
[9]. الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 6، ص 50.
[10]. الديلميّ الهمذاني، أبو شجاع شيرويه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، محقق: زغلول، سعيد بن بسيوني، ج 5، ص 85، ح 7537.
[11]. مفيد، محمد بن محمد، الأمالي، محقق و مصحح: استاد ولى، حسين و غفارى، على اكبر، ص 144.