کپی شد
انحراف از اعتقاد به امام زمان (عج) و مهدویت
پایداری در مسیر مستقیم از تشخیص راه نجات و ورود به آن، مشکل تر و برای رسیدن به سعادت اهمیت بیشتری دارد. چه بسیار افرادی در طول تاریخ بوده اند که در مسیر هدایت قرار گرفته اند و به درجات بالایی نیز رسیدند، اما در مقابل آزمایش های سخت الاهی تاب نیاورده و خود را به ورطۀ هلاکت انداخته اند. مثال روشن این افراد عالمی (بلعم باعوراء) است که خداوند به او از علوم الاهی داده بود و حتی طبق روایات[1] مستجاب الدعوه شده بود، اما فتنه های دنیا او را فریفت و به جایی رسید که خداوند در قرآن او را به سگی تشبیه می کند که چه به او حمله کنی و چه او را رها کنی او به عوعو ادامه می دهد.[2]
این جریان در میان پیروان همه مکتب ها و ادیان کم و بیش به چشم می خورد. در میان یاران و اصحاب ائمه (ع) نیز چنین افرادی به چشم می خورند که در مقابل مشکلات و خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی تاب نیاورده و از نور هدایت اهل بیت خارج و به ظلمت گمراهی وارد شدند. به خصوص زمانی که ارتباط مستقیم با امام برای همگان امکان پذیر نبود. در زمان شهادت حضرت عسکری (ع) و آغاز غیبت حضرت ولی عصر (ع) و آغاز غیبت صغرا و مخفی کاری های امام عسکری (ع) (به دلیل فشار شدید دستگاه خلافت) باعث شد که بعضی افراد گمان کنند می توانند در این فضای گل آلود و تاریک به نفع خود بهره برداری نمایند.
شیخ طوسی[3] و طبرسی[4] تعدادی از افرادی که اطاعت از دستورات امام زمان (عج) و نواب صدیقشان را رها کرده و برای خود گروهی مجزا تشکیل دادند را نام برده اند.
شیخ طوسی اولین آنها را شخصی به نام شریعی معرفی کرده می گوید: او در ابتدا از اصحاب امام هادی (ع) و بعد از آن از اصحاب امام عسکری (ع) بوده است و در زمان غیبت اول کسی بوده که ادعای نیابت دروغین کرد و از طرف امام زمان نیز در لعن او توقیعی رسید و در نهایت خود به کفر گویی و الحاد رسید.[5]
در زمان نیابت عثمان بن سعید تنها از شریعی به عنوان مدعی دروغین یاد شده است. البته از اشخاص دیگری به عنوان مذمومین و منحرفان یاد شده؛ مثل احمد بن هلال عبرتائی که شیخ طوسی از محمد بن یعقوب نقل می کند توسط عمری نایب اول توقیعی در ذم و فجور او خارج شد.[6]
دیگر مدعی دروغین “محمد بن نصیر نمیری” است که شیخ طوسی در معرفی او گفته است: نمیری از اصحاب امام عسکری (ع) بوده است و بعد از وفات ایشان مدعی بابیت شد و خود را همراه امام زمان معرفی کرد. او نیز با کفریاتی که گفت مفتضح شد. سعد بن عبد الله می گوید: نمیری ادعای ربوبیت علی بن محمد (ع) را کرده بود و این که او از طرف آن حضرت مبعوث شده است و ازدواج با محارم و ازدواج مرد با مرد را حلال می دانست.[7]
شخص دیگر احمد بن هلال کرخی است که از اصحاب امام حسن عسکری (ع) بوده است. زمانی که شیعیان بر وکالت محمد بن عثمان اجماع کردند، احمد بن هلال او را به وکالت قبول نکرد و شیعیان از او دوری گزیدند و او را لعن کردند. بعد از مدتی نیز توقیعی توسط ابوالقاسم حسین بن روح در لعن او صادر شد.[8]
شخص دیگری که دچار انحراف گردید “ابو طاهر محمد بن علی بن بلال” است. طبق نقل ابو غالب الزراری، ابو طاهر در جلسه ای خصوصی اعتراف کرده بوده که در خانۀ محمد بن عثمان، نائب دوم، حضرت مهدی (عج) را دیده و آن حضرت به او فرمان داده اموالی از امام که در دست دارد را به محمد بن عثمان باز گرداند. اما هم چنان از اطاعت نائب دوم حضرت و تبعیت از امام سر باز می زده تا آن جا که شیعیان او را ترک و لعن کردند.[9]
شیخ طوسی عدۀ دیگری را معرفی می کند که در زمان نواب بعدی انحرف آنها اتفاق افتاده است. اسامی این افراد را مرحوم مجلسی نیز از کتاب احتجاج طبرسی روایت کرده است.[10]
با دقت در تاریخ تا حدی می توان علل و انگیزۀ انحراف این افراد را به دست آورد:
1. ضعف و سستی پایه های ایمان، با توجه به حوادث روزگار و مشکلات گوناگونی که در زندگی هر فرد اتفاق می افتد تنها افرادی قادرند تا آخر مسیر حق باقی بمانند که از درجه ایمان بالایی بر خوردار باشند، اما افراد سست ایمان، به ویژه اگر دارای مقام و موقعیتی باشند دیر یا زود دچار انحرافاتی خواهند شد.
2. تأثیر پذیری از اندیشه های غلو و غالیان، دکتر جاسم حسین، منحرفان زمان غیبت صغرا را از غلات می داند و به این مضمون می گوید: غیبت امام زمان باعث بسط تدریجی نقش سفیران شد. در عین حال برای مدعیان جانشینی امام به بهانۀ نمایندگی حقیقی، موقعیت فعالیت فراهم گردید. این مطلب عمدتا در طول غیبت صغرا از ناحیۀ غلات صورت گرفت… .[11] همچنین او مدعیان مقابل عثمان بن سعید را دارای روابط مشخص با منحرفان زمان امام هادی و امام عسکری (ع) می داند و بر این عقیده است که کسانی که در برابر عثمان بن سعید عمری ادعای وکالت امام زمان را داشته اند تحت تعلیم غلات زمان امام دهم و یازدهم بوده اند.[12] این مطالب نشان دهندۀ این است که عموما رفتار مدعیان از ابتدا با تعالیم ائمه متفاوت بوده است.
3. مال و دنیا طلبی یکی از مهم ترین اسباب انحراف انسان است. این انگیزه، افراد بسیاری را فریفته و به دروغ بستن به خدا و به اولیای او واداشته و از آن جا که اکثر مدعیان دروغین قبل از ادعای خود از اصحاب ائمه (ع) بودند و اموال بسیاری از مردم در دستشان بود، تا آنها به ائمه (ع) یا نواب خاص منتقل کنند، با ادعای نیابت امام زمان یا با انکار امام توانستند صاحب اموال بسیار شوند. به عنوان مثال شیخ طوسی نقل می کند ابو طاهر محمد بن علی بن هلال با ادعای نیابت از تحویل اموال بسیاری که به اسم امام (ع) در دست داشت خودداری کرد.[13]
4.حسادت و بدبینی هایی که در بین اصحاب ائمه (ع) به دلایل برتری مقام و منزلت بعضی از آنان به وجود می آمد، علت دیگری برای ادعاهای دروغین است. مدعیان با این ادعاهای دروغین سعی می کردند درجه تقرب خود به ائمه (ع) را به حد نواب خاص حضرت برسانند و منکر امتیازات و برتری های دیگران شوند. انحراف آنها از این ادعاها شروع می شد و به ادعاهای بالاتری چون نبوت و الوهیت نیز می رسید.
این بخشی از علل و انگیزه های انحراف است که در همۀ زمان ها وجود دارد. ما نیز هر لحظه در تیررس چنین خطرات بزرگی هستیم که باید به خدا پناه ببریم.
برای آگاهی بیشتر رجوع شود به:
نمایۀ: تاریخ و خاستگاه فکری بهائیت، سوال 182، (سایت: 1483).
نمایۀ: خاستگاه و نظریات بهائیت،سوال 1771(سایت: 1782).
[1] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 1، ص 248، دار الکتاب، قم، 1367، چاپ چهارم.
[2] الاعراف، 176.
[3] شیخ طوسی، الغیبة، ص 397، موسسۀ معارف اسلامی، قم، 1411 ه.ق .
[4] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1، ص 11، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ه.ق .
[5] شیخ طوسی، الغیبة، ص 397.
[6] همان، ص 353.
[7] همان، ص 398.
[8] همان، ص 399.
[9] همان، ص 400.
[10] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 51، ص 380، موسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه.ق .
[11] جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم عج، ص 147، ترجمۀ آیت اللهی، محمد تقی، انتشارات امیر کبیر 1377، چاپ دوم.
[12] همان.
[13] شیخ طوسی، الغیبة، ص 400.