searchicon

کپی شد

امکان معرفت

اولین سخن در باب شناخت که از قدیم مطرح بوده و امروز هم مطرح است این است که اصلا آیا شناخت ممکن است؟ آیا می شود جهان را شناخت؟ آیا می شود انسان را شناخت؟ آیا می شود هستی را شناخت؟ این پرسش ها، از دیرباز فرا روى اندیشمندان قرار گرفته و معمولاً تحت عنوان «امكان شناخت»، مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد، عده ای از اساس منکرند، می گویند شناخت برای بشر غیر ممکن است، یعنی یک شناخت قابل اعتماد و اطمینان برای بشر یک امر ناممکن است، «لا ادری گری» یعنی «نمی دانم گری» سرنوشت محترم بشر است.[1]

البته اگر نسبت انكار علم به طور مطلق به كسانی صحيح باشد بهترين توجيه اش اين است كه ايشان مبتلی به وسواس ذهنی شديدی شده بودند چنانكه گاهی چنين حالاتی نسبت به بعضی از مسائل برای افرادی رخ می‏دهد و در واقع بايد آن را نوعی بيماری روانی به حساب آورد.[2]

به عبارت دیگر؛ در طول تاریخ فلسفه، شبهات و سؤالاتى در این زمینه مطرح بوده و همان گونه که گفته شد بعضى افراد در امكان آن تردید و یا منکر شدند؛ ولى با كمترین دقت و تأملى مى‏توان گفت: شک مطلق، محال و غیرقابل تحقق است؛ زیرا كسى كه ادعاى شک مطلق دارد، در شک خود، شک ندارد و اگر به علم حضورى و سرّ یقینى بودن آنها توجه شود، به امور یقینى و غیرقابل تردید فراوانى كه هم وجود دارند و هم وجودشان عین واقع است، اذعان خواهد شد و اصولاً استدلال بر عدم یقین، خود، متضمن علم و یقین هاى فراوانى است كه مقدمات استدلال و شكل آن و قاعده «اجتماع نقیضین» از جمله این علوم است.[3]


[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 13، ص 343.

[2]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج1، ص161.

[3]. على‏تبار، رمضان، امكان شناخت و فهم یقینى از دین، رواق اندیشه 1383، شماره 38، ص77؛ برای آگاهی بیشتر: حسین زاده، محمد، معرفت شناسی، ص23.