Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

امتحان (آزمایش)

مفهوم آزمایش الاهی

آن چه در زبان فارسى به نام “آزمایش” و یا “آزمودن” نامیده می شود، در قرآن با واژه های مختلف آمده است: “ابتلاء”، “بلا”، “فتنه” و “تمحیص” از جملۀ آنها است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: من انسان ها را آفريدم تا آنها را بيازمايم كه كدام يك از آنها بهتر عمل مى‏كنند: ” آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏كنيد، و او شكست‏ناپذير و بخشنده است”.[1] مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايش هاى ما بسيار متفاوت است. آزمـايـش هـاى مـا بـراى شـناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الاهى در واقع همان “پـرورش و تربيت” است؛[2] یعنی امتحان و آزمایش خداوند زمينه هاى تربيت؛ پرورش و تکامل را برای انسان به وجود مى آورد. چنان که پیامبران الاهی مانند حضرت ابراهیم در سایه آزمایش های سخت و طاقت فرسا به مقامات عالیه رسیدند.[3]

غرض از امتحانات الاهی

انسان طبيعتاً به گونه‏اى است كه اگر به خود وانهاده شود و هيچ مشكل و سختى خاصى نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تكبّر و استكبار كشيده شده و از عواقب سوء عملكرد خود و پيشامدهاى بعدى غافل مى‏شود. براى پيشگيرى از اين معضل، حكمت الاهى اقتضا نموده كه زندگى دنيوى انسان محفوف به ضعف‏ها و گرفتارى‏ها و مشكلاتى طبيعى، يا خود ساخته انسان باشد، از اين رو حوادثى؛ چون بيمارى‏ها، مرگ و معلوليت‏ها، فقر و غنا، سيل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذى و حيوانات درنده و … را بر جسم انسان محيط نموده و نفس او را با عقل و هاديان الاهى از يكسو، و شيطان و خناسان انسى و شهوت از سوى ديگر، و محدوديت در دنيا و لزوم علم و ايمان به غيب درگير نموده است. مقابله انسان با معضلات جسمانى و نفسانى‏اش مكوّن شخصيت و هويّت او مى‏گردند. عقل و فطرت از درون و انبيا و اوليای الاهى از برون هدايت گر او به سوى موضع گيرى صحيح و دست يابى به كمال انسانيت‏اند و شهوات حيوانى و اميال و آروزهاى دراز از درون و شياطين جنى و انسى از برون رهزن سعادت او هستند، تا گل سر سبد آفرينش خود راه خود را برگزيند؛ زيرا قضاى الاهى بر اختيار او قرار گرفته است و انسان گريزى از اين امور ندارد! از اين رو بايد گفت: كل عالم هستى با همۀ نعمات و بلاهايش صحنۀ امتحان و ابتلای انسان است، و بلاياى او نيز در واقع نعمت و سبب امكان انتخاب و بالتبع تعالى و ترقى نفس او در دنيا و آخرت هستند و اگر اين معضلات نبودند، ترقى و تعالى هم براى انسان محال مى‏نمود.

در حقیقت، غرض از امتحانات الاهى امتحان از طرف خدا براى كشف مجهول نيست؛ چون او به همه چيز عالم است، اما اين سنت الاهى، مبتنى بر يك سنت تكوينى است و آن سنت تكوينى، عبارت است از: سنت هدايت عامۀ الاهيه از آن جهت كه با موجودات مكلّف نظير انسان ارتباط دارد.

خداوند چند گونه هدايت دارد:

1. هدايت خصوصى كه ويژۀ افراد خاصى است و از بعضى طوايف نفى شده است: “و اللَّه لا يهدى القوم الظالمين”[4] و يا: “و اللَّه لا يهدى القوم الفاسقين”[5]. در مقابل چنين هدايتى اضلال قرار دارد.

2. هدايت به معناى ارايه طريق (نشان دادن راه) كه شامل مؤمن و كافر مى‏شود، اما غير صاحبان شعور از اين هدايت بهره‏اى ندارند. “انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا”[6] و يا “و اما ثمود فهديناهم”.[7]

3. هدايت تكوينى كه هم از نظر مورد عام است و هم از نظر نتيجه، “الذى اعطى كل شى خلقه ثم هدى”[8] و خداوند هدايتش را شامل همه (با شعور و بى شعور) مى‏كند. “الذى خلق فسوّى و الذى قدّر فهدى”.[9]

“تقدير” عبارت است از: تهيۀ اسباب و علل تا آن اسباب و علل، موجود را به سوى غايت و هدفِ خلقتش سوق دهد و در اين آيه، خداوند هدايت را نتيجۀ تقدير گرفته است.

اشيا به وسيلۀ اين هدايت (عمومى) به سوى هدف و اجل‏هاى خود سوق داده مى‏شوند و هيچ موجودى از اين قانون كلى مستثنا نیست و در اين بين انسان به كمالش نمى‏رسد، مگر از طريق افعال اختيارى و ارادى؛ يعنى كمال نوع بشر در گرو يك سلسله افعال اختيارى است و از این رو است است كه خداوند بايد براى او يك سلسله اوامر و نواهى (شريعت)، تشريع نمايد؛ از سوى ديگر حوادث اجتماعى و فردى را – كه برخى از آنها به انتخاب خود انسان است و برخى نه – براى او پديد بياورد، تا در برخورد با اين دو آنچه را در قوه و استعداد دارد، فعليت بخشد و در آخر سعادت مند يا بدبخت گردد، از این رو است كه نام محنت و بلا و امتحان بر اين تشريع و حوادث منطبق گرديده است.

به عبارت ديگر خداوند، آزمايشگر انسان است و تصرفات آزمايشى او، عبارت اند از شريعت و حوادث، كه با اين دو، حال انسان‏ها نسبت به آن مقصدى كه دعوت دينى او را به آن سوى مى‏خواند، روشن مى‏گردد.

پس امتحان الاهى بر مبناى تربيت عامۀ الاهيه است و با چنين تربيتى حال هر انسان، براى خودش معلوم مى‏شود كه از اهل كدام خانه است؟ اهل دار ثواب است يا دار عقاب؟[10]

قرآن در آيۀ 14 و 140 سورۀ آل عمران غرض از امتحان الاهى را اين گونه تبيين مى‏فرمايد: “و ليمحّصَ اللَّه الذين آمنوا و يَمحَق الكافرين”. تا اين كه اهل ايمان را از هر عيب و نقص پاك و كامل كند و كافران را محو و نابود گرداند.

و با امتحانات پى در پى، ايمان و فضايل ظاهرى و فريبندۀ كفّار منافقين، به تدريج از بين مى‏رود[11] البته براى كافرين، مَحق و نابودی ديگرى هم وجود دارد كه قرآن از آن اين گونه خبر داده: “و العاقبة للتقوى”[12] و يا “ان الارض يرثها عبادى الصالحون”.[13]

نتيجه اين كه آثار سازندۀ امتحان الاهى را مى‏توان در چند امر خلاصه كرد:

1. شكوفا شدن استعدادهاى نهفته و ايجاد روحيۀ مقاومت. حضرت على (ع) در بيانى مى‏فرمايند: در دگرگونی و سختی های  احوال و روزگار است كه جوهرهای مردان شناخته مى‏شود.[14] از امام رضا (ع) روايت شده كه فرمود:[15] مردم امتحان مى‏شوند، چنان كه طلا امتحان مى‏شود و خالص و پاك مى‏شوند چنان كه طلا پاك مى‏شود.

فتنه؛ يعنى پاك و خالص نمودن طلا[16] و طلا را در معرض آتش قرار مى‏دهند، تا ناخالصى‏هايش بسوزد و خالص گردد، گوهر وجود انسان هم طلايى است كه خداوند خواسته است آن را در پرتو آتش امتحان، از شهوت و غضب و سختی و… خالص گرداند، و اين جا است كه بايد گفت: امتحان وسيله‏اى است براى تكامل و پرورش انسان‏ها.

تا نبيند رنج و سختى مرد كى گردد تمام       تا نيايد باد و باران گل كجا بويا شود

امروزه سربازان را با كارهاى سنگين و خشن تمرين مى‏دهند تا سطح كارايى آنها بالا برود و امتحان الاهى تمرينى است در جهت تقويت قواى درونى انسان. حضرت على (ع) مى‏فرمايند: “و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لكن لتظهر الافعال التى بها يستحق الثواب و العقاب”؛[17] يعنى هر چند خداوند از مردم به خودشان آگاه‏تر است، اما به اين خاطر انسان‏ها مورد آزمايش قرار مى‏گيرند كه افعالى را بروز دهند كه با آن افعال استحقاق ثواب يا عقاب را پيدا مى‏كنند. و اين بهترين فرصت است براى شناخت انسان از روحيه و استعدادهايش و تلاش براى شكوفا نمودن آنها. و از اين طريق است كه ديگر حجت بر او تمام خواهد شد و در روز حساب نمى‏تواند مدعى استحقاق ثواب يا بيش از آن مقدار كه به او داده‏اند، گردد.

2- زائل شدن غفلت: خداوند نه تنها انسان را با ابتلا به مصائب آزمايش مى‏كند، بلكه گاهى وفور نعمت و قدرت حكومت و برخوردارى از سلامت و… هم از اسباب امتحان الاهى به شمار مى‏آيند.[18] و اين نعمات گاه چنان انسان را مغرور مى‏سازد كه اسباب نابودى خود و ديگران را فراهم مى‏كند. خداوند براى نجات و بيدارى چنين انسانى او را درگير حوادث ناگوارى مى‏نمايد و اين گونه او را دوباره در معرض امتحان قرار مى‏دهد تا راه را از چاه باز شناسد و به اين باور نايل آيد كه تمام هستى و نعمات از خدا است و نبايد از خدا غافل و در گرداب گناه غرق شد. بخشى از مصائب همچون دست اندازها و پيچ‏هاى مصنوعى هستند كه در جاده‏ها ايجاد مى‏گردند، تا مانع خواب رانندگان و در نتيجه سقوط آنها در درّه شود. در آيات زيادى از قرآن[19] اين اثر تربيتى براى آزمايش الاهى، گوشزد شده است. در اين آيات گاهى هدف “تذكر” و بار ديگر “تضرع” و در بعضى موارد “رجوع و بازگشت” عنوان شده است و اين بدان خاطر است كه بازگشت به سوى خدا مراتبى دارد و نخستين مرتبۀ آن تذكر است و سپس تضرع به درگاه خدا و آن گاه شخص عملاً مسير خود را اصلاح مى‏نمايد و باز مى‏گردد.[20]

حضرت على (ع) در بيانى به اين نكتۀ قرآنى اين گونه اشاره مى‏فرمايند: “خداوند بندگانش را در هنگامي که مرتكب گناه مى‏شوند به نقص ثمرات و … آزمايش مى‏فرمايد تا توبه كاران توبه نمايند و كسى كه بايد دست از گناه بكشد، خوددارى كند و پند پذيران پند گيرند و … .[21]

البته در اين جا جاى اين سؤال است كه اگر اين گونه است پس چرا اوليای الاهى و امامان و پيامبران مورد آزمايش قرار مى‏گيرند؟

جواب: چون همان گونه كه قبلاً بدان اشاره شد اين يك سنت عام الاهى است و همه را در بر مى‏گيرد.

اميراامؤمنين (ع) فرمود: “ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجة و للاولياء كرامة”؛[22] يعنى انبيا هم مورد آزمايش قرار مى‏گيرند تا بر درجاتشان افزوده گردد.

در اين ميان سهم اولياء الله از بلايا بيشتر است؛ زيرا ايشان براى تعالى و ترقى مستعدتر هستند.

بلايايى كه براى انبيا و اوليا پيش مى‏آيد، منتج چند امر است:

1. تقويت اراده و نفوس، گسترش سعۀ وجودى و تقويت ولايت تكوينى ايشان.

2. ارتقای درجات ايشان در منازل آخرت.[23]

3. تنفّر هر چه بيشتر ايشان از دنيا و تبعات آن و رغبت بيشتر آنها به آخرت و آن چه نزد خداوند برايشان مهيا مى‏گردد.

4. تكثير در تضرّع و الحاح و التجا به حق و ياد خدا و كسب زاد و توشه بيشتر براى آخرت. البته خود اوَلیا نيز با رضایت و طيب خاطر از اين بلايا استقبال مى‏كنند و با پيش آمدن اين گرفتارى‏ها بر يقين و ايمان و رضايشان افزوده مى‏شود و به خدا و ملاقات او شوق بيشترى پيدا مى‏كنند؛ زيرا پشت سر نهادن هر امتحانى، ارتقای رتبه‏اى را در پى دارد و عمر كوتاه دنيا در برابر آخرت، و بلاياى اين جا در مقابل نعمات پايدار آن اصلاً قابل مقايسه نيست. اگر نظرى كوتاه به كربلاى سال 61 هجرى بيفكنيم نمونه‏هايى بارز از اين عشق بازى‏ها را مى‏يابيم.

اما آنانى كه ظرفيت كمترى دارند، تنها به اندازه مكتسبات و توان و كشش آنها مورد امتحان واقع مى‏شوند، و اگر از آن امتحان سرافراز بيرون آمدند، نوبت به امتحان‏هاى بعدى مى‏رسد. نكته اين كه امتحان همه به يك نحو نیست. يكى به فقر امتحان مى‏شود و ديگرى به غنا، يكى به مصيبت امتحان مى‏شود و ديگرى به وفور نعمت، یکی با داشتن فرزند و دیگری با محروم بودن از نعمت فرزند، يكى با عافيت و ديگرى به امراض و يكى به علم و موفقيت‏هاى علمى و ديگرى به توفيق عبادت و رياضت! و ممكن است يك انسان گاهى به اين آزموده شود و گاه به آن، و اين بستگى به اين دارد كه خود را مهياى كدام آزمون كرده باشد. البته اين آمادگی نتيجه سوابق عملكرد او است. چه بسا خود نيز به آن آگاه نباشد.

ابتلائاتى كه ذكر آنها گذشت فراگير هستند و هر انسانى به نوعى با آن درگير است و گريزى از آن ندارد.[24] لكن برخى ابتلائات در پى تخلفات انسان و سرپيچى او از فرامين الاهى پيش مى‏آيد، تا او را تنبيه نموده و متوجه خطاى خود نمايد. اين گونه ابتلائات تنها براى غير معصومين‏ مورد پيدا مى‏كند؛ زيرا آنان از هرگونه عصيان منزه‏ هستند، لذا آمرزش گناهان ايشان به واسطۀ اين ابتلائات معنا ندارد.

بلایا در مورد غیر انبيا و اوليا نيز چند گونه تحقق مى‏يابد:

الف. عذاب مقطعى و كوتاه كه به جهت تنبيه ايشان و دفع غرور و تكبر از آنها و سوق دادن آنها به سوى تضرع به درگاه الاهى و ذكر و ياد خدا است و حجت را بر انسان تمام مى‏كند![25]

ب. عذاب امهال و استدراج: براى كسانى كه لجباز هستند و دست از غرور و استكبار خود بر نمى‏دارند، اينان با غرق شدن در نعمات دنيوى، وجود خدا و قيامت و مرگ، و كرامت انسان را فراموش مى‏كنند.[26]

ج. عذاب استيصال: در اوج غرور و تكبر آنها عقوبت الاهى آنها را فراگرفته و يكسره آنان را وارد جهنم برزخى مى‏نمايد، تا قيامت نيز به عذاب اخروى واصل شوند.[27]

نوع اول خود نعمت الاهى است و سبب بيدارى و هشيارى انسان در طول عمر ايمانى خويش مى‏گردد و صبر انسان بر اين ناملايمات و استغفار و تضرّع و انابه او سبب محو سيئات او و تبديل شدن آنها به حسنات و ارتقای درجه او نزد خدا مى‏گردد و غفلت و بى خبرى را از او دور مى‏كند. و در نهايت او را از قهر و غضب اخروى خداوند رهانیده و مقرب درگاه الاهى مى‏نمايد، اما آن دو نوع ديگر، عذاب الاهى‏اند كه در دنيا دامنگير طاغيان و عنوديان مى‏گردد. گرچه ظاهراً در اوج خوشى و رفاه، زندگى كنند.

به تعبير قرآن “هر انسانى اگر عذر و بهانه را كنار نهد، بر نفس خويش بصير است”[28] و بهتر از هر كسى بر نيات و اهداف و اعمال خويش آگاه است و اگر منصفانه بنگرد و از توجيهات و افكندن تقصيرات بر دوش دیگران دست بردارد، مى‏تواند بر صواب يا بر خطا بودن خويش را دريابد؛ از اين رو اگر در پى قصد سوء يا عصيانى بلايى برايش پيش آمد ، نشان آن است كه خدا به او عنايت دارد و با اين کار قصد دارد تا او به خود آيد و دست از نيات سوء و كردار ناشايستش بردارد، كه اگر شكر اين نعمت (بلا و تنبيه) را نهاد و از آن امور دست كشيد، رحمت و نعمت های الاهى او را فرا مى‏گيرد و ارشادات و الهامات الاهى او را از راه ناصواب آگاه و از كار ناپسند باز مى‏دارد؛[29] لكن اگر نسبت به اوامر و نواهى الاهى متهاون و نسبت به تنبّهات و اتمام حجت‏هاى خدا بى اعتنايى نمود، خدا نيز او را به خود وا مى‏نهد و او را از تنبهات محروم و در رفاه و آسايش غرق مى‏كند تا تدريجاً به طور كلى از خدا و رحمت او فاصله گرفته و مستحق عقاب دايم گردد. (استدراج).

خلاصه اين كه: دنيا و ماديات و زرق و برق آنها و جميع حوادث آن، امتحان و ابتلای الاهى نسبت به انسان هستند، تا برخورد و درگيرى با آنها سبب تكوّن شخصيت و هويت او و ارتقای انسانيت او شوند،- اگر به طور بهينه از آنها بهره‏ور گردد و از رهنمود انبيا بهره جويد تا عكس العمل مناسب را در مقابل آنها داشته باشد،- لكن اگر به خطا رفت، چندين بار گوشمالى مى‏شود تا دست از لجبازى و عناد بردارد، اما اگر متنبه نشد يا دچار عذاب استيصال مى‏شود و يا دچار عذاب استدراج.

منابع و مآخذ:

1. قرآن كريم

2. تفاسير مختلف، ذيل آيات مذكور در پاورقى‏ها.

3. امام خمينى، شرح چهل حديث، ص 589 و  236 – 246، مؤسسه تنظيم و نشر آثار، تهران، 1376.

4. مصباح يزدى، محمد تقى، معارف قرآن (راه و راهنماشناسى)، ج 5 – 4، ص 115 – 153.

امتحان الاهی در آیات قرآن

امتحان و آزمایش انسان ها از سوی خداوند متعال از سنت های الاهی است. قرآن كریم می فرماید: “آیا مردم پنداشته‌اند كه با گفتن این كه ایمان آوردیم رها می‌شوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ ما امت‌هایی را كه پیش از آنان بودند، آزمایش كردیم، خدا راستگویان و دروغ گویان را كاملاً می‌شناسد”.[30] گاهی قرآن از یك آزمایش عمومی كه متوجه تمام بندگان خدا می‌گردد نام می‌برد و می‌فرماید: “یا مردم پنداشته‌اند كه با گفتن این كه ایمان آوردیم رها می‌شوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند”؟[31] گاهی قرآن از یك رشته آزمایش ‌های خصوصی پرده بر می‌دارد كه متوجه اشخاص و طائفه معیّنی بوده است، و این موضوع یك رشته از قصه ها و داستان‌های قرآن را تشكیل می‌دهد؛ مانند داستان های پیامبران و قومشان.

موارد آزمایش انسان از دیدگاه قرآن

آیات قرآن در زمینه آزمایش‌های الاهی بیش از آن است كه در این جا آورده شود.

برخی از موارد امتحان و آزمایش های الاهی در قرآن به شرح ذیل اشاره می شود:

1. مشكلات و سختى ها:

خداوند به وسيله مشكلات و سختى ها، افراد بشر را آزمايش مى كند؛ چنان كه مى فرمايد: «قطعاً همۀ شما را با چيزى از ترس، گرسنگى و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان».[32]

مشكلات و دشوارى ها بسان كوره اى است كه به آهن، صلابت و استقامت مى بخشد؛ انسان نيز در كوره حوادث و مشكلات، پر قدرت و نيرومند مى گردد و قادر به شكستن موانع از سر راه زندگى و سعادت خود مى گردد. بلا، اثر تربیتی داشته و تربیت کنندۀ فرد و بیدار کننده جامعه است. سختی بیدار ساز و هوشیار کنندۀ انسان های خفته و تحریک کنندۀ عزم ها و اراده ها است. شدائد همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد، افراد را مصمّم تر و فعال تر و بُرّنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی ها مقاومت کند و آمادۀ مقابله با آن گردد، سختی مانند کیمیا خاصیت انقلاب ماهیت را دارد و جان و روان آدمی را عوض می کند.[33]

2. شرور و خیرها:

چنان که قرآن کریم می فرماید: شرور و خیرها نیز از آزمایش های الاهی محسوب می شوند.[34] پس حتی خوبی ها می توانند عاملی برای امتحان باشند؛ مثلاً به کسی مال و ثروت و یا مسئولیتی که موجب افزایش آبرو و عزت است می رسد، ولی آن شخص نمی تواند به خوبی از چنین موقعیتی استفاده کند و شیطان او را گمراه می کند.

3. فراوانی نعمت:

امتحانات الاهی همیشه به وسیلۀ حوادث سخت و ناگوار نیست، بلکه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابی ها آزمایش می کند،[35] چنان که قرآن کریم از قول حضرت سلیمان (ع) می فرماید: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مى‏آورم يا كفران مى‏كنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مى‏كند و هر كس كفران نمايد (به زيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غنىّ و كريم است!».[36]

گروهی که، غرق در نعمت می شوند و امكانات مادی از هر نظر در اختيارشان قرار می گيرد، آزمایش آنان این است که آيا در چنين شرايطی، قيام به وظيفه شكر نعمت می كنند و به فقرا کمک می کنند يا غرق در غفلت و غرور و خودخواهی و خودبينی می شوند.

4. فرزند:

قرآن کریم می فرماید:  “بدانید: مال‌ها و فرزندان شما مایه امتحان می‌باشند”.[37]

5. ایمان و کفر:

قرآن مجيد درباره‌ نگهبانان دوزخ و شماره آنان يادآور می ‌شود كه 19 فرشته از آن نگهبانی می كند، آن گاه می ‌افزايد: اين گزارش، وسيله امتحان و آزمايش است، آنان كه ايمان قوی و نيرومندی به غيب و امور پوشيده از حس دارند، اين گزارش را از صميم دل می ‌پذيرند، ولی گروه ديگر به تكذيب آن می ‌پردازند، چنان كه می ‌فرمايد: “ما نگهبانان دوزخ را فرشته و تعداد آنان را نوزده نفر قرار نداديم، جز برای آزمايش افراد كافر”.[38]

6. زیور آلات در زمین:

در جایی از قرآن مجید مجموع آن چه را كه در روی زمين قرار دارد، مايه آزمايش دانسته آن جا كه می ‌فرمايند:  “ما آن چه كه در روی زمين است زيور آن قرار داديم، تا بيازمایيم كه كدام يك نيكوكارتر است”.[39]

عذاب به وسیله آزمایش الاهی

موضوع بحث ما در این مقاله آیه 48 سوره بقره است. خداوند متعال در اين آيه به يكى از نعمت هاى بزرگى كه به قوم بنى اسرائيل ارزانى داشته اشاره مى‏كند و آن نعمت آزادى از چنگال ستمكاران است كه از بزرگترين نعمت هاى خدا است:

شما را  از دست فرعونيانی که شما را به شديدترين وجه آزار مى‏دادند (پسرانتان را سر مى‏بريدند، و زنان شما را براى كنيزى و خدمت، زنده نگه مى‏داشتند) آزاد کرد. و در اين ماجرا آزمايش سختى از سوى پروردگارتان براى شما بود” و از آنجا كه فعل مضارع معمولاً معناى دوام و استمرار را مى‏بخشد، درمى‏يابيم كه بنى اسرائيل به طور مداوم تحت شكنجه فرعونيان بوده‏اند) و با چشم خود مى‏ديدند كه پسران بى‏گناهشان را سر مى‏برند، و از سوى ديگر دخترانشان را به كنيزى مى‏بردند، و از اين گذشته خودشان نيز دائماً تحت شكنجه بوده و بردگان و خدمتگزاران و كارگران قبطيان و دار و دسته فرعون محسوب مى‏شدند.

مهم اين است كه قرآن، اين جريان را يك آزمايش سخت و عظيم، براى بنى اسرائيل مى‏شمرد (يكى از معانى” بلاء” آزمايش است) و به راستى تحمّل اين همه ناملايمات، آزمايش سختى بوده است.[40] اما چرا فرعون به خاطر این اعمالش که وسیله امتحانات الاهی است عذاب می شود؟

برای روشن شدن پاسخ این پرسش باید توجه داشت حوادثی که در جهان اتفاق می افتد دارای ابعاد مختلفی است یک حادثه ممکن است برای فردی عذاب باشد و برای فرد دیگری امتحان و برای سومی موجب ترفیع درجه و مقام در پیشگاه خداوند شود. امام علی(ع) فرمود :”بلاء و حوادثی که اتفاق می افتد وسیله ادب کردن ظالمان و امتحان مؤمنان و بالا رفتن درجات مؤمنان و کرامت اولیاء الاهی است. “[41] از طرف دیگر یکی از سنت های تغییر ناپذیر الاهی امتحان و آزمایش بندگان است. قرآن در زمینه این سنت الاهی می فرماید :” آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟! ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مى‏كنيم).”[42] این امتحان با اسباب و وسائل و حوادث مختلف و متفاوتی انجام می شود. بعضی از اشخاص با فقر و بعضی دیگر با ثروت، بعضی با بیماری و برخی با سلامتی، گروهی با قدرت و جمعی با ضعف و ناتوانی، ملتی با سیل و زلزله و مردمان دیگر با آسایش و راحتی ، بعضی با خیر و بعضی با شر و….مورد امتحان الاهی قرار می گیرند. قرآن در بیان تنوع آزمایش ها می فرماید: “و شما را با بدي ها و خوبي ها آزمايش مى‏كنيم و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى‏شويد! “[43] همچنین در جای دیگر در باره نحوه آزمایش  می فرماید” … و اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم‏..”[44] یعنی بعضی از شما را به وسیله بعض دیگر آزمایش می کنیم.

در بعضی از مواقع خداوند ظالمین را وسیله امتحان افراد دیگر قرار می دهد در حالی که خود ظالم توجه ندارد که وسیله امتحان الاهی قرار گرفته است. و این که ظالم وسیله امتحان قرار گرفته است چیزی از زشتی کار او و استحقاق او برای عذاب نمی کاهد؛ زیرا خداوند به او امر نکرده که وسیله آزمایش قرار بگیرد بلکه تکویناً شرایط را به گونه ای مهیا کرده که هرگاه ظالمی با اختیار و اراده خود ظلمی را مرتکب شود، خداوند با همین ظلم او، افراد دیگری را امتحان می کند، اما از جهت دیگر این ظلم از آن جهت که فعل اختیاری این فرد است عقاب دارد و ظالم به خاطر ارتکاب آن عذاب می شود .

همان طوری که در نقطۀ مقابل، در بسیاری از موارد خداوند دین خود را به واسطه ظالمین مورد تأیید قرار داده و یاری می کند. پیامبر اکرم (ص ) فرمود: “خداوند این دین (اسلام) را به وسیله افرادی که هیچ اهلیتی نداشتند یاری می کند”.[45] گرچه گاهی عمل ظالمانه این افراد کافر یا ظالم باعث تأیید و تقویت دین می شود، اما آنان هیچ اجر و پاداشی از انجام این عمل نمی برند.

با این توضیح معنای آیه مورد نظر روشن شد و مشخص گردید این که عمل فرد ظالمی وسیله آزمایش الاهی باشد قبح و بدی کار او را از بین نبرده و چیزی از عذاب او کم نمی کند؛ زیرا خداوند او را به انجام این آزمایش امر نکرده است بلکه فعل ظالمانه او وسیله آزمایش قرار گرفته است.

ضرر و بیماری و امتحان

هر انسان با ایمانی که معتقد به معاد و زندگی دائم اخروی است، سعادت و خوشبختی خود را تنها در این دنیا جستجو نمی نماید، هر چند که داشتن و خواستن آن در این دنیا نیز منعی ندارد و به فرمودۀ امام صادق(ع): ثروت و اولاد برای این دنیا فایده دارد و کارهای نیک برای آخرت ارزشمند است ولی خداوند به ندرت، هر دوی آنها را به اشخاصی هدیه می نماید.[46]

و نیز به فرمودۀ ایشان، دنیا همانند زندانی برای مؤمن است و آیا می توان انتظار داشت که در زندان، به انسان خوش بگذرد[47]، و حتی به فرمودۀ امام حسن مجتبی(ع)، افراد با ایمانی که به ظاهر ثروتمند بوده و در تنعم به سر می برند، با در نظر گرفتن وعده های خداوند در زندگی آخرت و مقایسۀ آن با ثروت محدود و از بین رفتنی دنیا، گویا خود را در زندان مشاهده می نمایند.[48] بر این اساس باید در مرحلۀ اول، به اندیشۀ آخرت خود بوده و در مرحلۀ بعد، از خداوند بخواهیم که زندگی این دنیا را نیز برایمان آسانتر سازد. در عین حال باید این تصور را از خود دور نماییم که اگر خداوند به شخصی امکانات مالی بهتری داده و او را از دشواری هایی همانند بیماری و آوارگی و غیره دور داشته، پس خداوند او را بیشتر دوست دارد، بلکه باید به این یقین برسیم که خداوند بهتر از دیگران، خوبی بندۀ مؤمن خود را خواسته و هر تصمیمی که برای او گرفته، در آن خیری نهفته است.

امام صادق(ع) می فرمایند: من از بندۀ مؤمن در عجبم، زیرا خداوند هر چیزی که برای او مقدر نماید، سرانجامش برای این بنده خیر است، اگر مقدر شود که او را با قیچی تکه تکه نمایند، برای او خوب است و اگر مقدر شود که شرق و غرب عالم از آن او باشد، باز هم  به نفع او تمام می شود[49]! و این تفاوت ها را حتی در میان پیامبران نیز مشاهده می نماییم به گونه ای که پیامبری همانند سلیمان (ع) برسرزمین پهناوری حکمرانی می نموده و جن و انس و پرندگان در خدمت او بودند[50] و بادها در اختیارش قرار گرفته و او را به هر مکانی که خواسته بود می بردند[51]، و از طرف دیگر، پیامبری همانند ایوب (ع) در دشواری ها و گرفتاری های فراوانی قرار داشت[52]، و این نمی تواند دلیل باشد بر این که خداوند سلیمان (ع) را بر ایوب (ع) ترجیح داده، بلکه دلیل آن است که هر یک از بندگان به گونه ای مورد آزمایش قرار می گیرند. با دانستن این مسئله و این که جایگاه ویژه ای برای بندگان نزد خداوند وجود دارد که به جز با از دست دادن اموال و یا رسیدن آسیب جسمی به شخص، نمی توان به آن جایگاه رسید[53] و یا این که دشواری های زندگی هرچه بیشتر باشد پاداش خداوند در مقابل آن نیز بیشتر خواهد بود، و خدا زمانی که بنده ای را دوست می دارد، او را به دشواری های بزرگ مبتلا می سازد[54]، تحمل دشواری ها برایمان آسانتر خواهد گردید.

اما تمام آن چه بیان گردید، دلیل نمی شود که تنها به گوشه ای خزیده و دشواری ها را تحمل نموده و از خدا در بهبودی وضعیت زندگانی دنیوی خود کمک نخواهیم، بلکه تحمل دشواری ها پاداشی داشته، و دعا برای برطرف شدن آنها نیز پاداش مضاعفی را به دنبال خواهد داشت .بر این اساس، از امامان بزرگوار ما؛ در مورد راه های برطرف شدن گرفتاری ها توصیه هایی وجود داشته که آنها را عرضه داشته و آرزومندیم که علاوه بر پاداش اخروی، مشکلات دنیوی ما نیز کاهش یابد:

1. صدقه دادن حتی به مقدار بسیار اندک، می تواند موجب جلب رحمت خداوند گردد. امام صادق(ع)می فرماید: بیماران خود را با صدقه درمان نمایید و با دعای خود بلایا را دور گردانید و رزق و روزی خود را نیز با صدقه دادن از خداوند درخواست نمایید.[55] به عبارتی، صدقه نوعی تجارت با خدا به شمار می آید. در این زمینه، امام صادق(ع)به فرزندشان فرمودند که فلان مقدار صدقه بده و در پاسخ فرزندشان که اظهار داشتند: اگر این مبلغ را به عنوان صدقه پرداخت نماییم، دیگر چیزی برایمان باقی نمی ماند، فرمودند که خدا عوض آن را به ما می دهد چون صدقه کلید روزی است.[56]

2. استغفار نیز از جملۀ راه های برکت در زندگی است. امامان ما استغفار را با استناد به آیات قرآنی[57]، موجب زیادی مال و فرزند و خیر دنیا و آخرت دانسته اند.[58]

3. دعاهای مختلفی نیز در کتب روایی و ادعیه، برای طلب رزق از خدا وجود دارد[59] که همراه با تلاش خود، می شود از این دعاها نیز بهره مند گردید که از جملۀ آن می توان به تداوم ذکر (لا حول و لا قوّة الا بالله) اشاره نمود، که برای برطرف شدن فقر شدید توصیه شده است.[60]

4. نا امید نشدن : یکی از بزرگترین گناهان، ناامیدی از رحمت خداوند است[61]، بر این اساس، هر چند همانند ایوب (ع) به ناداری و مریضی و از بین رفتن مال و فرزند دچار شده و یا همانند یعقوب(ع) سال ها به انتظار بمانیم، نباید از خداوند روی برگردانده و ناامید شویم، چون چه بسا بعد از سختی ها، راحتی ها در پی باشد.[62] البته یقیناً فقر و مرض و سایر مشکلات زندگی، آثاری ناراحت کننده در زندگی انسان برجای می گذارد که طبیعی است و منافاتی نیز با رضایت به قضای الاهی ندارد، چنان چه چشمان یعقوب (ع) بر اثر شدت ناراحتی نابینا گشته بود، ولی هیچ گاه آن بزرگوار از رحمت خدا ناامید نبود.

5. تلاش پیگیر: یکی از شیعیان در مدینه دچار فقر شدیدی گردید و وضعیتش رو به وخامت گذاشت، امام صادق(ع) با مشاهدۀ این وضعیت به او فرمود: برو و جایگاهی در بازار برای خودت انتخاب کن و بساطت را در آن پهن کرده و ظرف آبی کنارت بگذار و همواره در محل کسبت حضور داشته باش!.  وضعیت مالی آن شخص بعد از عمل به دستورات امام(ع) کم کم رو به بهبود نهاد[63] . می دانیم که دستوراتی که امام(ع) به آن شخص فرموده بود، مختص به خود او بود و نباید تصور شود که تمام افراد باید دقیقاً چنین کاری را انجام دهند، اما نکته ای که از دستورات امام برداشت می گردد، این است که با وجود این که از خداوند طلب روزی می نماییم، باید در همان حال جدیت و تلاش نیز نموده و از سستی و تنبلی بپرهیزیم.

6. رعایت تعادل در مخارج زندگی نیز می تواند از راه های برکت در زندگی باشد، چون متأسفانه افرادی مشاهده می گردند که علی رغم درآمد اندکی که دارند، خرج هایی را انجام داده که متناسب با درآمد آنها نبوده و بدون این گونه مخارج نیز می توان به زندگی خود ادامه داد.

در روایتی بیان گردیده که چهار گروه دعایشان مستجاب نخواهد شد که دو گروه از آنها عبارتند از کسانی که در خانۀ خود نشسته و بدون هیچ تلاشی از خدا طلب روزی می نمایند که در عنوان قبل به آن اشاره گردید و گروه دیگری که مالی داشته اند ولی آن را حیف و میل کرده، سپس دوباره از خداوند، طلب رزق می نمایند که خدا به آنها می فرماید: آیا من شما را به تعادل در زندگی دستور نداده بودم؟! در این روایت، حتی اشخاصی را که بدون مدرک، اموال خود را به دیگران قرض می دهند نیز از این دسته افراد شمرده است.[64]

7. نیکوکاری به دیگران، خصوصاً به پدر و مادر؛ چه در زمان زندگی و چه بعد از مرگشان؛ باعث زیادی روزی می گردد.[65]

موارد بسیار دیگری نیز در روایات وجود دارد که از موجبات زیادی روزی برشمرده شده که می توان به همخوانی با مؤذن در اذان[66]،گرفتن ناخن و شارب و شستن سر با خطمی[67]، آراسته و خوشبو بودن و تمیز نگاه داشتن محل زندگی[68]، رفتار خوب با همسایگان[69]، زیارت مرقد امام حسین(ع) [70] و …[71] اشاره نمود.

آزمایش مؤمنان

گاهی به ذهن مان خطور می کند چرا در برخی از موارد دعاهای مؤمنان مستجاب نمی شود؛ مثلا این که چرا در باره بچه دار شدن برخی از مؤمنان دعا می کنیم اما آنان بچه دار نمی شوند، پس به این نتیجه می رسیم که دعای غیر مؤمنان بیشتر مستجاب می شود.

اما در این رابطه باید گفت:

همۀ افراد در این دنیا به همۀ آرزوها و خواسته های خود نمی رسند، این مطلب ربطی به مسلمان بودن یا مؤمن بودن ندارد. مسلماً در بین مسلمانان و مؤمنان عدۀ زیادی وجود دارند که از نعمت فرزند بر خوردارند، عدۀ زیادی از آنان دارای نعمت های مادی و معنوی زیادی هستند، پس چرا مردم را به دیدن این گونه نمونه ها راهنمایی نکنیم؟ حضرت یعقوب دارای پسران زیادی بود و حضرت سلیمان دارای سلطنت و حکمرانی گسترده ای بود به طوری که بر جنیان نیز فرمانروایی می کرد.

بله! در میان مؤمنان عده ای هستند که به عنوان مثال از نعمت فرزند محروم هستند و برخی از داشتن پسر محروم هستند، وجود مبارک پیامبر گرامی اسلامی (ص) با این که برترین وجود خلقت است، اما هرگز پسری نداشت که وارث پدر باشد.[72] امام حسین (ع) با این که امام معصوم بود و در نزد خداوند بسیار محترم، اما به ظاهر در جنگ با یزید، شکست خورد و زنان و فرزندانش مبتلا به آن همه مصائب و بلا گشتند.

خداوند در قرآن می فرماید: “و قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ‏] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را”.[73]

همۀ انسان ها آزمایش می شوند، پس چه خوب است به این گونه امور که برای مؤمنان اتفاق می افتد به چشم آزمایش نگاه شود که باید در مقابل آن صبر پیشه کرد.

باید به این که مصلحت خداوند در حقیقت به مصلحت و منفعت ما است، اعتقاد داشته باشیم، باید به غیب ایمان داشته باشیم، خداوند در وصف مؤمنان می فرماید: “(پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب [آنچه از حس پوشيده و پنهان است‏] ايمان مى‏آورند و نماز را برپا مى‏دارند و از تمام نعمت ها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند”.[74]

نمایه های مربوط:

سؤال 4157 (سایت اسلام کوئست: 4682) (راه های آزمایش انسان از دیدگاه قرآن).

سؤال 2646 (سایت اسلام کوئست: 2772) (منافات نداشتن دعا با خواست خداوند).


.[1]ملک، 2.

[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 1، ص 527، دارالکتب الاسلامیة، چاپ بیست و یکم، 1365 شمسی.

[3]. بقره، 124. “وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ”.

[4]. جمعه، 5: “خداوند گروه ظالمين را هدايت نمى‏كند”. بنابر اين امتحان الاهى براى تحقق فعليت‏هاى انسان لازم است نه براى علم خدا به سرنوشت انسان.

[5]. صف، 5: “خداوند گروه فاسقين را هدايت نمى‏كند”.

[6]. دهر، 3، ما به حقيقت راه (حق و باطل) را به انسان نموديم (و براى اتمام حجت براى آنها رسول فرستاديم) حال خواهد هدايت پذيرد و شكر اين نعمت گويد و خواهد ضلالت پذبرد نعمت را كفران كند.

[7]. فصلت، 17، و اما قوم ثمود را نيز (رسول فرستاديم و) هدايت كرديم.

[8]. طه، 50، خدايى كه همۀ موجودات عالم را نعمت وجود بخشيد و سپس به راه كمالش هدايت فرمود.

[9]. اعلى، 3، آن خدايى كه عالم را خلق كرد و همه را به حد كمال خود رسانيد، آن خدايى كه هر چيز را قدر و اندازه‏اى داد و به راه كمالش هدايت نمود.

[10]. كهف، 7: “ما آنچه در روى زمين است براى زمين زينتى فريبنده قرار داديم تا مردم را بيازماييم كه كداميك از حيث عمل بهترند”؛ براى تحقيق و آشنايى بيشتر به آيات ذيل مراجعه شود: دهر، 2؛ انبيا، 35؛ آل عمران، 154؛ فجر، 6؛ تغابن، 15؛ محمد، 4؛ اعراف، 163؛ انفال، 17؛ عنكبوت، 3؛ بقره، 124؛ صافات، 106؛ طه، 40؛ انعام، 165؛ احزاب، 11؛ ملك، 2.

[11]. ر.ك: الميزان، ج 16، ص 100، ج 9، ص 124، ج 4، ص 36 – 30؛ ترجمه الميزان، ج 4، ص 55 – 46؛ تفسير موضوعى قرآن، جوادى آملى، ج 4، ص 284 – 267؛ ميزان الحكمة، ج 9، ص 70.

[12]. طه، 132.

[13]. انبيا، 105.

[14]. “فى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال”، نهج البلاغه، قصار الحكم 217.

[15]. “يفتنون كما يفتن الذهب ثم قال يخلصون كما يخلص الذهب”، اصول كافى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، ج 2، ص 196.

[16]. اقرب الموارد، ج 2، ص 901 و 902 – مفردات راغب، ص 371.

[17]. نهج البلاغه، قصار الحكم، 93.

[18]. ر.ك: جوادى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن، ج 4، ص 286 – 267.

[19]. اعراف، 94؛ روم، 41؛ سجده، 21؛ اعراف، 30 و 168؛ توبه، 126.

[20]. ر.ك: پيام قرآن، ج 4، ص 475 – 470.

[21]. “انّ اللَّه يبتلى عباده عندالاعمال السّيئة بنقص الثمرات … ليتوب تائب و يقلع مقلع و يتذكّر متذكّر”. نهج البلاغه، خطبه، 143.

[22]. بحارالانوار، ج 4، ص 235، ح 54.

[23] ر. ک. نمايه: معناى ولايت، سؤال 128 (سایت اسلام کوئست: 1068).

[24] محمد، 31؛ انبيا، 35؛ بقره، 155 و … .

[25] اعراف، 68 ، 94 – 90.

[26] مؤمنون، 53 – 56؛ اعراف، 182 و 183.

[27] فصلت، 50 ، 16، 27.

[28] قيامت، 14- 15.

[29] انفال، 26؛ عنكبوت، 69؛ بقره، 282.

[30] . عنکبوت، 3 و 2.

[31] . عنکبوت، 2.

[32] . بقره، 155.

[33] اقتباس از نمایه شماره 2056 (سایت اسلام کوئست: 2418).

[34] . انبیاء، 35.

[35] . تفسير نمونه، ج 1، ص 533.

[36] . نمل، 40.

[37] . انفال، 28.

[38] . مدثر،31.

[39] . كهف، 7.

[40]. مکارم شيرازى ناصر ‏تفسير نمونه، ج‏1، ص 248و 429(با اندکی تصرف)، نشر دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1374 ش‏.

.[41] محدث نوری، مستدرك‏الوسائل، ج 2، ص 438، 2400- 23- جَامِعُ الْأَخْبَارِ، قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَةٌ ،انتشارات آل البیت ،قم 1408ه-ق

[42] .عنکبوت،2و3:” أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن يُترَْكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ(2)وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم‏”

[43] .انبیاء، 35:” وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الخَْيرِْ فِتْنَةً  وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ”

[44] .انعام،53:” :”وَ كَذَالِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ…”

[45] .کلینی ،محمد بن یعقوب، الكافي ج : 5 ص : 19:”… إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَنْصُرُ هَذَا الدِّينَ بِأَقْوَامٍ لَا خَلَاقَ لَهُمْ …” نشر دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1365 ه-ش. ‏

[46]. مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار، ج 67 ، ص 225، مؤسسه الوفاء، بیروت ، 1404 هـ ق.

[47]. همان، ج 65 ، ص 221، ح 11.

[48]. همان، ج 43 ، ص 346.

[49]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 3 ، ص 250، ح 3544، مؤسسه آل البیت، قم، 1409هـ ق.

[50].  نمل، 17.

[51].  سبأ، 12.

[52].  انبیاء، 83.

[53]. وسائل الشیعه، ج 3، ص 262، ح 3587.

[54]. همان، ج 3، ص 252، ح 3553.

[55].  همان، ج 9، ص 375، ح 12276.

[56].  همان، ج 9، ص 369، ح 12260.

[57]. نوح ، 10 و 11.

[58]. بحار الانوار، ج 88 ، ص 336، روایت 20 ، ج 92 ، ص 293 و … .

[59]. به عنوان نمونه، بحار الانوار، ج 92، ص 293، باب 11 (دعاهای رزق و روزی).

[60]. وسائل الشیعه، ج 7، ص 218، ح 9159.

[61]. یوسف، 87.

[62]. انشراح، 5-6.

[63]. وسائل الشیعه، ج 17، ص 56، ح 21966.

[64]. همان، ج 7، ص 124، ح 8908.

[65]. همان، ج 18، ص 371، ح 23874.

[66]. همان، ج 1، ص 314، ح 828.

[67]. همان، ج 2، ص 60، ح 1480.

[68]. همان، ج 5، ص 7، ح 5746.

[69]. همان، ج 12، ص 123، ح 15831.

[70]. همان، ج 14، ص 413، ح 19483.

[71]. همان، ج 15، ص 347، ح 20704.

[72]. اشاره به آیات 5 و 6 سورۀ مریم که زکریا (ع) می فرماید: ” و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازا است، پس از جانب خود ولىّ [و جانشينى‏] به من ببخش، كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را – اى پروردگار من- پسنديده گردان.

[73]. بقره، 155.

[74]. بقره،3.