searchicon

کپی شد

امام کاظم و نصوص معصومان (علیهم السلام)

با توجه به این که یکی از راه های شناخت امام، معرفی معصوم و امام پیشین است؛ از این رو در این مقال به برخی از سخنان امام صادق (علیه السلام) پیرامون امامت امام موسی کاظم (علیه السلام) اشاره می کنیم.

الف. فيض بن مختار ضمن حديث مفصّلى می­گويد: حضرت صادق (علیه السلام) در باره موسى بن جعفر (علیهما السلام) فرمود: او امام شما است كه از وى پرسيدى، اكنون برخيز و به امامت‏ وى اقرار كن من برخاستم و دست و پيشانى او را بوسيدم و براى وى در پيش­گاه خداوند دعا كردم.

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: مرا در آشکار کردن اين موضوع اذن نداده‏اند، عرض كردم: قربانت گردم اين مطلب را جاى ديگر هم ذكر كنم؟ فرمود: آرى به خاندان و فرزندان و دوستانت می­توانى بگوئى، من هم به يونس بن ظبيان كه از دوستان من بود جريان را گفتم وى خوشحال شد و خداوند را سپاس‏گزارى كرد، بعد گفت: نه، به خداوند سوگند من اين مطلب را بايد از خودش بشنوم و او با عجله بيرون شد و من هم از دنبال او راه افتادم، هنگامى كه جلوی منزل امام رسيدم شنيدم حضرت می­فرمايد: اى يونس مطلب همان است كه فيض به تو گفت، يونس عرض كرد: شنيدم و اطاعت كردم، امام (علیه السلام) فرمود: این قضیه را ديگر در جاى ديگرى نقل نكن.[1]

ب) صفوان جمال می­گويد: از حضرت صادق (علیه السلام) پرسيدم امام بعد از شما كيست؟

فرمود: امام بازى نمی­كند و كارهاى بيهوده انجام نمی­‌دهد، در اين هنگام موسى بن جعفر (علیهما السلام) وارد شد، در حالى كه كودک بود و بز كوچكى را هم با خود همراه داشت، او را مخاطب ساخته و می­گفت: براى خداوند سجده كن، امام صادق (علیه السلام) او را به خود چسبانيد و گفت: پدر و مادرم فداى آن كس باد كه لهو و لعب ندارد و كار بيهوده انجام نمی­‌دهد.[2]

ج) على بن جعفر می‌­گفت پدر بزرگوارم به گروهى از خواص و نزديكان خود توصيه می‌­فرمود تا می‌­توانيد دست از نيكى به فرزندم موسى (علیه السلام) بر مداريد زيرا او از همه فرزندان من برتر و بالاتر است و او خليفه پس از من و جانشين من و حجت خدا بر همه آفريدگان است.[3]

د) يزيد بن سليط زيدى گفت: در راه مكه با گروهى خدمت حضرت صادق (علیه السلام)‏ رسيديم، عرض كردم پدر و مادرم فدايت، شما پيشوايان پاک نهاد هستيد هيچ كس را از مرگ گريزى نيست مرا مفتخر به شناختن امام بعد از خود بنما تا به بازماندگان خود سفارش كنم.

حضرت فرمود: بسيار خوب اينها فرزندان من هستند اين (اشاره به موسى بن جعفر (علیهما السلام)‏ نمود) سرور آنها است، در مورد آنچه مردم نياز داشته باشند، او گنجينه علم و درک و معرفت است و در اختلافات دينى، او داراى امتياز حسن خلق و خوش معاشرتى است و يكى از واسطه‌­های بين مردم و خدا است، در او يک امتياز ديگرى است كه از همه اين‌ها بهتر است.

پدرم گفت: آقا بفرمائيد آن امتياز چيست؟ فرمود: فريادرس و پناه اين امت و گنجينه علم و نور و درک و حكمت، از او به وجود مى‌‏آيد. بهترين فرزندى است كه سبب جلوگيرى از خونريزى مى‌‏شود و اختلاف به وسيله او رفع می گردد باعث اتّحاد و اجتماع مى‌‏شود. خدا به وسيله او برهنگان را می پوشاند و گرسنگان را سير می كند و وحشت‏‌زده‌‏ها ايمن می‌­شوند سبب نزول باران می­‌گردد بهترين موجودى است كه خداوند بستگان او را قبل از بالغ شدن او بشارت می­‌دهد. راهنماى مردم است سخنش حكمت و خاموشى او علم است، جواب‏‌گوى تمام مسائل اختلافى مردم است پدرم گفت: آقا بعد از خود فرزندى خواهد داشت فرمود بلى.[4]

هـ) از داود بن كثير روايت شده است كه گفت: «به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم: قربانت گردم، فدايت شوم، اگر (براى شما) اتّفاقى بيفتد، به چه كسى رجوع كنم، فرمود: به فرزندم موسى». داود بن كثير ادامه مى‏‌دهد: «سپس آن اتّفاق افتاد، و من- به خدا قسم- در مورد حضرت موسى بن جعفر (علیهما السلام) ذرّه‏اى شکّ به خود راه ندادم.[5]

و. مفضل بن عمر گفت: خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسيدم عرض‏ كردم آقا اگر ما را آشنا به خلف و جانشين خود می كردى خوب بود. فرمود: مفضل امام بعد از من پسرم موسى ولى خلف منتظر كه آرزوى ظهورش هست م ح م د پسر حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى (ع) است.[6]

ز. ابراهيم كرخى گفت: خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسيدم آن جا نشسته بودم كه حضرت موسى بن جعفر (علیهما السلام) وارد شد، پسر بچه‏اى بود از جاى حركت كرده او را بوسيدم و نشستم امام صادق (علیه السلام) فرمود ابراهيم اين پسرم بعد از من امام تو است گروهى در باره شناسائى او گمراه می­شوند و گروهى به سعادت می رسند خداوند قاتلان او را لعنت كند و عذابشان را دو چندان نمايد از اين فرزندم پسرى به وجود مى‏‌آيد كه بهترين فرد روى زمين است هم نام با جد بزرگوارش و وارث علم و احكام و فضائل اوست گنجينه امامت و حكمت است او را ستمگرى از فلان خانواده می­كشد پس از وقايع شنيدنى به واسطه حسادت، خداوند خواسته خود را اجرا مى‏كند گرچه كافران مايل نباشند از نژاد او بقيه دوازده امامى كه خداوند آنها را به لطف خويش امتياز بخشيد و در فردوس برين جاى دارند خارج می­كند كسى كه اقرار به دوازدهمى داشته باشد مانند كسى است كه با شمشير برهنه دفاع از پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نمايد.

گفت در اين موقع يكى از غلامان بنى اميه وارد شد سخن امام قطع گرديد يازده مرتبه خدمت آن جناب رسيدم تا شايد دنباله فرمايش خود را تكميل كند ولى ممكن نشد، دو سال بعد خدمت آن آقا نشسته بودم فرمود: ابراهيم، او برطرف‏كننده ناراحتى است از شيعيانش پس از گرفتارى شديد و بلاى طولانى و ترس و اندوه زياد، خوشا به حال كسى كه آن زمان را درک كند، همين قدر ترا كافى است ابراهيم! آن قدر خوشحال شدم كه سابقه نداشت.[7]

حـ) مفضل بن عمر می گويد: خدمت حضرت صادق (علیه السلام) بوديم كه ابو ابراهيم (موسی بن جعفر) در حالى كه كودک بود وارد شد، حضرت فرمود: او را به ياران مورد اعتمادت وصيت كن و امر او را براى آنان اظهار نما.[8]

ط) فيض بن مختار می­‌گويد: به حضرت صادق (علیه السلام) عرض كردم: دستم را بگير و از آتش بيرونم كن، پس از تو كدام كس بر ما امام است؟ در اين هنگام ابو ابراهيم (موسی بن جعفر) بر ما وارد شد، فرمود: امام شما اين است اكنون به وى چنگ بزن.[9]

ی. عيسى بن عبد اللَّه می گويد: به حضرت صادق (علیه السلام) عرض كردم: اگر حادثه‏‌اى پيش آمد كرد و خداوند اين طور حادثه‌‏اى پيش نياورد، من به امامت كدام شخص معتقد گردم؟ حضرت در اين وقت به طرف پسرش موسى اشاره كردند، عرض كردم: اگر براى وى حادثه‏‌اى پيش آمد كرد به چه كسی رجوع كنم؟ فرمود: به فرزندش، عرض كردم: اگر براى وى پيش آمدى بشود و از وى پسر كوچک و برادر بزرگ ترى بماند؟

فرمود: به فرزندش رجوع كن، و بعد از اين همان طور عمل نما. عرض كردم: اگر او را نشناختم و جاى او را هم ندانستم چه كنم؟ فرمود: می­گوئى: «اللهمّ إني أتولّى من بقى من حججك من ولد الامام الماضى»[10]  همين اندازه برايت ان شاء اللَّه كفايت می­‌كند.[11]

ک) سليمان بن خالد می­‌گويد: حضرت صادق (علیه السلام) فرزندش ابو الحسن موسى (علیه السلام) را نزد خود طلبيد در حالى كه ما در خدمت وى بوديم، فرمودند: پس از من به اين چنگ بزنيد، قسم به خداوند اين بعد از من امام شما است.[12]

 


[1]. طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 297 و 298.

[2]. همان، ص 298.

[3]. مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 220 و 221.

[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‏48، ص 12.

[5]. صدوق، عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص 22 و 23.

[6]. صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، ص 334.

[7]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (زندگانى حضرت امام موسى كاظم (ع))، خسروى، موسى، ، ج ‏48، ص 12.

[8]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 296 و 297.

[9] همان، ص 297.

[10]. بگو بارخدايا من ولايت پذير آنم كه از حجت هاى تو از فرزندان امام گذشته باقی است.

[11]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 297.

[12]. همان، ص 298.