Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

امام کاظم (علیه السلام) مرجع پاسخ گویی

نظر به این که امامان (علیه السلام) گنجینۀ علوم پیامبر (علیه السلام)، مخزن اسرار الهی، و واسطه فیض ربوبی هستند؛ از این رو همیشه ملجأ و پناه‌گاه افراد بودند و مردمی که آن بزرگان را می­شناختند پاسخ سؤالاتشان را نزد آنان جست­وجو می‌کردند.

در موارد بسیاری، دوستان و اصحاب امام کاظم (علیه السلام) برای پرسش خدمت آن حضرت می‌­رسیدند و یا محضر امام صادق (علیه السلام) شرفیاب می‌­شدند، امّا حضرت، آنان را به فرزندشان امام کاظم (علیه السلام) ارجاع می داد که در ذیل به بک مورد از آنها اشاره می­‌کنیم.

امام رضا (علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام كاظم (علیه السلام) روايت مى‌‏كند كه فرمود: روزى در حالى كه پنج سال داشتم خدمت پدرم بودم. عده‌‏اى از يهوديان بر آن حضرت وارد شدند و از دلايل رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسيدند.

پدرم به آنان فرمود: از او (پسرم موسی) بپرسيد.

يكى از آنان گفت: خدا چه دلايل و نشانه‏‌هايى را به پيامبر شما داد تا شک و ترديد را بر طرف كند؟

گفتم: آن دلايل و نشانه‏‌ها بسيار است. بشنويد و آگاه باشيد:

الف) شما مى‏دانيد كه اجنّه قبل از بعثت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) استراق سمع مى‏‌كردند. ولى در اوايل رسالت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) با رجم و سنگسار شدن، از این کار منع شدند.

ب) سحر و كهانت، تضعیف شد.

ج) ابو جهل در حالى كه پيامبر در خواب بود از پشت ديوارى آمد و سنگى در دست داشت و مى‏خواست آن را بر سر حضرت بكوبد، ولى آن سنگ به دستش چسبيد.

د) از آن جمله است، سخن گفتن گرگ و شتر با آن حضرت.

هـ) زن عبد اللَّه بن مشكم، گوسفندى را بريان و مسموم نمود و سپس آن را نزد پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آورد. بشر بن براء نيز با آن حضرت بود. پيامبر(صلی الله علیه و آله) دست گوسفند را برداشت و بشر، پاچه آن را. وقتى كه حضرت آن را به دندان زد، دور انداخت و فرمود: اين دست به من مى‏‌گويد كه مسموم است، ولى بشر آن را جويد و فرو برد كه در اثر آن، از دنيا رفت.

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) به دنبال آن زن فرستاد، او آمد و به كار ناپسند خود اقرار نمود.

پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) پرسيد: چه چيز تو را وادار نمود كه اين كار را انجام دهى؟

آن زن گفت: همسر و بزرگان قوم مرا كشتى، لذا با خود گفتم: اگر تو پادشاه باشى، اين زهر تو را خواهد كشت و اگر پيامبر باشى، خداوند تو را از آن آگاه خواهد ساخت.

سپس امام كاظم (علیه السلام) نشانه‌‏ها و دلايل فراوان ديگرى براى يهوديان، اقامه نمود كه آنان اسلام آوردند. و امام صادق(علیه السلام) به آنها خلعت داد و احسان نمود.[1]

 


[1]. قطب راوندى؛ الخرائج و الجرائح، ج ‏2، ص 509.