کپی شد
امام کاظم(علیه السلام) و منصور عباسی
در زمان امامت امام موسی بن جعفر و خلافت منصور دوانیقی برخوردهایی بین امام و منصور رخ داد که دراین جا تنها به یک مورد بسنده میکنیم.
منصور دوانيقى از امام موسى بن جعفر (علیهما السلام) درخواست كرد كه در عيد نوروز براى تبريک و تهنيت و گرفتن پيشكشىهائى كه مىآورند، جلوس نمايد، حضرت فرمود:
من تمام اخبار جدّم پيامبر را جستوجو كردم خبرى راجع به اين عيد نيافتم اين سنت ايرانى است كه اسلام آن را از بين برده هرگز چيزى را كه اسلام از بين برده باشد من دو مرتبه آن را زنده نمی كنم.
منصور پيغام داد كه ما اين كار را از نظر سياست لشكرى می كنيم شما را به خداى بزرگ قسم میدهم كه جلوس بفرمائيد. امام (علیه السلام) نشست امراء و وزراء و فرمانروايان و سپهداران براى عرض تبريک مىآمدند و هر كدام هديه و تحفهاى پيشكش میكردند.
خادم منصور بالاى سر موسى بن جعفر (علیهما السلام) بود هر چه مىآوردند او صورت بر میداشت از همه آخرتر پيرمرد كهنسالى وارد شد عرض كرد: من مرد فقيرى هستم كه وضع مالىام خوب نبود تا براى شما هديه بياورم.
امّا جد من سه شعر در باره جد شما حسين بن على (علیهما السلام) سروده كه همانها را به عنوان هديه به شما تقديم میكنم، اشعار به اين كيفيت خواند:
تعجب میكنم از شمشيرهاى آبدار چگونه بر پيكر تو فرود آمدند با اينكه غبار غريبى چهره عزيزت را گرفته بود و در شگفتم از تيرها در مقابل چشم بانوان حريمت كه با اشکهاى جارى جدّ خود را به مدد مىخواستند چگونه نشكستند و چرا بزرگوارى و عظمت تو مانع از فرو رفتن آنها نشد. حضرت فرمود: هديه ترا پذيرفتم بنشين خدا ترا به خير و بركت رهنمون گردد.
در اين موقع توجه به خادم نموده فرمود: برو پيش امير المؤمنين و صورت هديهها را به او نشان ده بپرس آنها را چه بايد كرد.
خادم رفت پس از مختصر زمانى برگشته گفت: امير المؤمنين همه آنها را به شما بخشيده و گفته است هر چه مىخواهد بكند. امام (علیه السلام) به پيرمرد فرمود: تمام اين مال را من به تو مىبخشم جمع كن و ببر.[1]