searchicon

کپی شد

امام علی النقی الهادی (علیه السلام) و مبارزۀ با غُلات

از جمله گروه های باطل و منحرفی که در دوران امامت امام هادی (ع) فعال بودند، گروه «غلات» را  می توان نام برد. این گروه افکار و عقاید پوچ و منحط و بی اساسی داشتند و خود را شیعه وانمود می کردند. آنان دربارۀ امام غلوّ نموده برای او مقام الوهیّت قائل می شدند و گاهی نیز خود را منصوب از طرف امام قلمداد می کردند و بدین وسیله موجبات بدنامی شیعیان را در میان فرقه های دیگر فراهم می کردند. امام هادی (ع) از این گروه اظهار بیزاری جسته با آنان مبارزه می کرد و تلاش می نمود که با طرد آنان، اجازه ندهد لکّۀ ننگی بر دامن تشیع بنشیند.

سران غلات در زمان امام هادی (ع) عبارت بودند از: علی بن حسکۀ قمی، قاسم یقطینی، حسن بن محمد بن بابای قمی، محمد بن نصیر فهری، فارس بن حاتم.

به عنوان نمونه، عقاید علی بن حسکه قمی بدین قرار بود:

الف: امام هادی (ع)، خدا و خالق و مدبر جهان هستی است!

ب: ابن حسکه، نبی و فرستاده از جانب امام برای هدایت مردم است!

ج: هیچ کدام از فرائض اسلامی از قبیل زکات، حجّ، روزه و … واجب نیست![1]

امام (ع) در پاسخ سؤال یکی از شیعیان دربارۀ «ابن حسکه» و عقاید باطل او چنین نوشتند: «ابن حسکه، – خدا لعنتش کند- دروغ گفته است، همين قدر بدان که من او را از زمره دوستان خود نمى‏دانم. او را چه شده است؟ به خدا سوگند که خداوند، محمد (ص) و پيامبران پيش از او را مبعوث نکرده است، مگر به دين پاک و نماز، زکات، روزه، حج و ولايت و حضرت محمد (ص) جز به خداى يکتايى که بى‏شريک است، دعوت نکرد و همچنين ما جانشينان از اولاد وى بندگان خداييم، چيزى را شريک او نمى‏دانيم، اگر از او اطاعت بکنيم ما را بيامرزد و اگر نافرمانى کنيم، ما را عذاب نمايد، (در هر صورت) ما هيچ حجتى بر خدا نداريم، بلکه او بر ما و بر همه مخلوقات حجت دارد، من از کسى که چنان سخنانى را بگويد، بيزارم و در پيشگاه خدا اين سخن را بيهوده و باطل مى‏شمارم و شما از ايشان دورى کنيد، خداوند آنها را از رحمت خود دور گرداند. به راه راست پناه آوريد و اگر کسى از آنها را يافتيد، سرشان را با سنگ بشکنيد…».[2]

امام هادى (ع) به شيعيانش دستور مى‏دهد تا رئيس غلات، «فارس بن حاتم» را بکشند و براى قاتل وى بهشت را ضمانت کرده و مى‏فرمايد:

 «ابن فارس به دروغ از طرف من عمل مى‏کند و مردم را به بدعت دعوت مى‏کند. خون وى براى هر که او را بکشد، هدر است، پس کيست که مرا از دست او آسوده سازد و او را بکشد و من در نزد خدا بهشت را براى او ضمانت کنم»؟

یکی از یاران امام به نام «جنید» به نداى امام (ع) لبيک گفت و او را کشت و با قتل او جامعۀ اسلامی را از شرّ او راحت کرد.[3]


[1]. پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 602و 603، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (ع)، چاپ سوم، قم، 1375ش.

[2]. شريف قرشى، باقر، تحليلى از زندگانى امام هادى (ع)، عطائى، محمدرضا، ص 468، آستان قدس رضوى، مشهد، 1371ش.

[3]. همان، ص 472؛ سیرۀ پیشوایان، ص 605و 606.