کپی شد
امام علی (علیه السلام) و کمک به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در امر رسالت
یکی از اقدامات امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سنین نوجوانی، کمک به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در امر رسالت بود. محدث اربلی از قاسم بن ابىسعید، روایتی نقل میکند که بخشی از آن، مربوط به سنین نوجوانی امام علی (علیه السلام) است:
«روزی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و ضعف حال خود را اظهار کرد. آن حضرت فرمود: آیا نمىدانى منزلت على (علیه السلام) نزد من چه مقدار است؟ او أمر (رسالت) مرا در دوازده سالگى کفایت نمود، و …».[1]
بعضی از اقدامات آن حضرت درباره کمک به امر رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبارتند از:
- اعلام آمادگی برای وصایت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جریان انذار خویشاوندان، در حدیث معروف به «یوم الدار»
شیخ مفید می نویسد: حدیث الدار که همه ناقدان آثار بر صحت آن اتفاق نظر دارند، چنین است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرزندان عبدالمطلب را که حدود چهل مرد بودند، در خانه ابوطالب (علیه السلام) گرد آورد و دستور داد غذایى که عبارت بوده از یک ران گوسفند، یک پیمانه گندم و چهار پیمانه شیر براى آنان مهیا شود. با آن که در میان آنها کسى بود که در یک نشست، یک گوسفند می خورد و نوزده جام شراب مىآشامید.
حضرت خواست با این غذاى اندک و نوشیدنی مختصر، معجزهای نشان داده و به آنها بفهماند که او می تواند با این مقدار غذاى مختصر که خوراک یکنفر آنها هم نیست، عدهاى را کاملا سیر کند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد غذا را نزد آنان آورده تا میل نمایند. همه از آن مقدار کم استفاده کردند تا حدی که کاملا سیر شدند و چیزى از آن کاسته نشد. این عمل آنان را مبهوت ساخته و به وسیله این معجزه و برهان الهی، نشانه نبوت او و علامت راستى و صداقت وی بر آنان روشن شد.
وقتی مهمانها از خوردن غذا و شیر فارغ شدند، آن حضرت فرمود: فرزندان عبدالمطلب! خداى متعال مرا به سوى همه انسانها و به طور ویژه به سوى شما مبعوث داشته و فرموده: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ»؛[2] «نخست نزدیکان خود را (از مخالفت با حقتعالی) بترسان». اینک حسب الامر، شما را به گفتن دو کلمه که بر زبان آسان و در میزان روز رستاخیز شما را گرانبار می سازد و بدین وسیله بر عرب و عجم چیره شده و همه مردم را تحت فرمان خود قرار می دهید و وارد بهشت شده و از عذاب خدا رهایى می یابید، امر می کنم. آن دو کلمه؛ شهادت به «وحدانیت خدا» و «رسالت من» است. اینک کسى که مرا اجابت کرده، به دین و آئین من گرویده و به خواسته من قیام نماید، برادر، وصى، جانشین و وزیر من و کارهاى پس از من به عهده او است، ولی متأسفانه کسى پاسخ نداده و اجابت نکرد.
على (علیه السلام) میفرماید: من که در آن روز از همه کوچکتر، و لاغراندامتر بودم، از جاى برخاستم عرضکردم: من در این راه پشت و مددکار شما هستم. فرمود بنشین. بار دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان سخن را تکرار کرد، کسى پاسخ نداد. این بار هم من پیشقدم شدم، باز پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نپذیرفت و بار سوم سخن را اعاده کرد. باز هم کسى اجابت نکرد، من از جاى برخاسته، براى سومین بار فرموده آن جناب را پاسخ دادم، فرمود: بنشین که تو برادر، وصى، وزیر و جانشین پس از من هستى.
در این هنگام مهمانان از جاى برخاسته به ابو طالب تبریک گفته و اضافه نمودند: هرگاه به دین فرزند برادرت درآیى، بدان که او پسرت را امیر تو قرار داده است.[3]
- کتابت وحی و عهدنامههای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)
روایات متعددی نقل شده است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، وحی نازل شده بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را می نوشت. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «هیچ آیهای بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرود نیامد، جز آن که آن را بر من خوانده و املا نمود و من به خط خود مینوشتم».[4]
آن حضرت وحی و سوره های قرآن را نوشت و اول کسی بود که قرآن کریم را نقطهگذاری نمود. لازم به ذکر است که آن حضرت، نوشتن را در سنین کودکی فرا گرفته بود.[5]
امام علی (علیه السلام) علاوه بر وحی، عهدنامهها و صلحنامههای رسول خدا را نیز می نگاشت. ایشان برای اهل نجران و غیر آنها آنچه را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای آنها ثبت فرموده بود، نوشت. وقتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با اهل حدیبیه مصالحه فرمود، امام علی (علیه السلام) در صلح نامه نوشت: «محمّد رسول اللّه». مشرکان گفتند این عبارت را ننویس؛ زیرا اگر او را به رسول بودن قبول داشتیم که با وی نمیجنگیدیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: این جمله را پاک کن. امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کرد: دستم به کار نمی رود که نام مبارک نبی خدا (واژه نبوت) را پاک کنم. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خود با دستش آن را پاک کرد… .[6]
[1]. فتال نیشابورى، محمد بن حسن، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 277؛ اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة في معرفة الأئمة،ج 1، ص 385؛ شامى، یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص 241.
[2]. شعراء، 214.
[3]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 49 و 50.
[4]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، علىاكبر/ آخوندى، محمد، ج 1، ص 64.
[5]. شريف قَرشى، باقر، موسوعة الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (عليه السلام)، ج 1، ص 87 و 88.
[6]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 119 – 121؛ موسوعة الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب عليه السلام، ج 1، ص 87 و 88.