کپی شد
امام علی (علیه السلام) و جنگ صفین
«جنگ صفین» از مهمترین نبردهای زمان خلافت امام علی (علیهالسلام) بود که بعد از جنگ جمل و در سال ۳۷ هجری بین آن امام بزرگوار و معاویة بن ابیسفیان در سرزمین «صفین» که در ناحیه غربی عراق بین رقه و بالِس قرار دارد رخ داد؛ ازهمینرو به جنگ صفین شهرت یافت.[1]
زمانی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خلافت رسید، بر آن شد تا «عبدالله بن عباس» را به حکومت شام (به جای معاویه که در زمان عثمان منصوب شده بود) بفرستد.[2] هر چند وی نپذیرفت، ولی پیشنهاد کرد که حضرت قبل از آن، نامهای به معاویه بنویسد.[3] امام (علیه السلام) نامه ای به معاویه نوشت و وی را به بیعت با خود فراخواند.[4] معاویه پاسخی به نامه امام نداد و تنها نامه سفیدی را که در آن نوشته شده بود: «بسم الله الرحمن الرحیم»، برای آن حضرت فرستاد. کسی که نامه را آورده بود، (به امام) گفت: از طرف مردمی میآید که معتقد هستنند تو عثمان را کشتهای و جز به کشتن تو رضایت نمیدهند. امام (علیه السلام) با دیدن نامه فهمید که معاویه قصد جنگ دارد.[5]
بعد از جنگ جمل نیز نامههای متعددی بین امام (علیه السلام) و معاویه رد و بدل شد. معاویه در نامهای به امام پیشنهاد کرد که شام و مصر را به او واگذار کند و زمانی که درگذشت، بیعت کسی را بر عهده او نگذارد. امام قبول نکرد و فرمود: «خداوند مرا به گونهای نخواهد دید که از گمراه کنندگان به عنوان بازوی خود استفاده کنم».[6]
نصر بن مزاحم به نقل از شعبى گويد: على (علیه السلام) (بعد از جنگ جمل) در آغاز ماه رجب از بصره به كوفه آمد و هفده ماه در آن شهر بماند و در اين مدت نامهنگارى ميان او و معاويه و عمرو بن عاص جريان داشت،[7] ولی معاویه در پاسخ نامه او، نه تنها تن به بیعت نداده، بلکه مانند اصحاب جمل، على (علیه السلام) را به قتل عثمان متهم کرده و خونخواهى از قاتلان عثمان را بهانه و دستاویز خود قرار داده بود.[8]
على (علیه السلام) در پاسخ نامه معاویه نوشت: بیعت من یک بیعت عمومى است و شامل همه افراد مسلمانان؛ اعم از کسانى که در موقع بیعت در مدینه حاضر بوده و یا کسانى که در بصره و شام و شهرهاى دیگر باشند میشود. تو گمان کردى که با تهمت قتل عثمان به من، می توانى از بیعت من سرپیچى کنى؟ همه می دانند که من او را نکشتهام تا قصاصى بر من لازم آید و وارثان عثمان در طلب خون او از تو سزاوارتر هستند. تو خود از کسانى هستى که با او مخالفت کردى و در آن موقع که از تو کمک خواست وى را یارى نکردى تا کشته شد.[9] و [10]
ولی معاویه نه تنها زیر بار نرفت، بلکه از یک سو از عمرو بن عاص که در این زمان در فلسطین به سر میبرد، خواست تا نزد وی بشتابد[11] و از سوی دیگر کار تبلیغاتی خود را در فریب مردم شهرهای مدینه، مکه و نیز رجال سرشناس شهرهای مختلف آغاز کرد. او به مردم مدینه نوشت که ما برای انتقام خون عثمان برخاستهایم و اگر پیروز شدیم کار را همانند شورایی که عمر درست کرد سامان خواهیم داد، ما طالب خلافت نیستیم.[12]
فراخوان امام علی (علیه السلام) برای جنگ
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برجستگان اصحابش را که از مهاجران و انصار بودند، فرا خواند و از آنها خواست تا نظرشان را درباره رفتن به شام بیان کنند. آن حضرت در خطبهای عمومی مردم را به جهاد فرا خواند و با نوشتن نامه به ابن عباس و مخفف بن سلیم، مردم بصره و اصفهان را با خود همراه کرد.
امام دستور دادند تا رزمندگان در نخلیه، که اردوگاه نظامی کوفه بود، اجتماع کنند. این امر، معاویه را نیز بر آن داشت تا (برای فریب مردم) منبر شام را با لباس خونین عثمان، آزین بسته و در حالی که هفتاد هزار شیخ پیرامون آن گریه میکردند، مردم شام را برای مقابله با سپاه عراق آماده کند.
امام در راه، به مدائن وارد شد و از مردم شهر خواست تا به سپاه وی بپیوندند. سپاه مقدم امام در مرز روم، در شمال عراق و سوریه با سپاه مقدم شام به فرماندهی ابوالاعور سلمی برخورد کرد. امام، مالک اشتر را به سوی آنها فرستاد و به او تأکید کرد که به هیچوجه نباید آغازگر جنگ باشد. با آمدن مالک، سپاه شام درگیری را آغاز کرده و دو طرف مدتی به نبرد با یکدیگر پرداختند. پس از آن، سپاه شام عقبنشینی کرد.[13]
زمان درگیری
درباره زمان دقیق جنگ صفین تعارضاتی در اخبار تاریخی دیده می شود، ولی اکثریت بر انجام درگیری های اصلی در ماه صفر سال 37 نظر دارند. با گذشتن محرم، جنگ صفین به تمام معنا، در چهارشنبه نخستین روز ماه صفر، میان مالک و حبیب بن مسلمه آغاز شد. در شب آغاز جنگ، امام به همه نیروهای خود، سفارش میکرد:
«تا آغاز به جنگ نکردهاند شما به جنگ با ایشان نپردازید. فرارکنندهای را نکشید و مجروحی را به قتل نرسانید و کسی را برهنه نسازید و کشتهای را مُثله نکنید…».[14]
بعضی از اتفاقات جنگ صفین
در یکی از روزهایی که جنگ با شدت در جریان بود، عمار یاسر، که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده بود تو به دست گروهی متجاوز کشته میشوی و همه مردم نیز این خبر را شنیده بودند، به شهادت رسید.
امام از معاویه خواست تا با یکدیگر مبارزه کنند، تا هر کدام پیروز شدند، حکومت از آنِ او باشد. معاویه حاضر به پذیرش این پیشنهاد نشد. یکبار نیز با عمرو عاص روبرو شد که عمرو، با آشکار کردن عورت خود و استفاده از حیای امام توانست از معرکه بگریزد.
معاویه میکوشید تا سپاه عراق را بشکند. وی نامههای مختلفی به ابوایوب انصاری، عبدالله بن عباس و دیگران نوشت و به بهانه جلوگیری از خونریزی و حتی وعده خلافت به ابن عباس، کوشید تا آنان را به مخالفت با امام وادار کند. به علاوه با بخششهای مالی مکرر او به سپاهیانش، آنان را تشویق به جنگ کرد.[15]
در یکی از آخرین روزهای جنگ، نبرد چنان سخت شد که از نماز صبح آغاز شد و تا نیمه شب ادامه یافت. این شب را «لیلةالهریر» نامیدهاند. مجدداً جنگ از نیمه آن شب آغاز شد و تا ظهر فردا ادامه داشت. امام ضمن خطبهای فرمود: جز یک نفس از دشمن نمانده است. معاویه و عمرو که کار را تمام شده میدیدند و احساس شکست کردند دست به حیله زدند. فردای لیلة الهریر، پانصد قرآن بر سر نیزههای شامیان رفت. فریاد بلند بود که ای گروه عرب! به زنان و دختران خود بیندیشید، اگر شما نابود شوید، فردا چه کسی در برابر رومیان و ترکان و پارسیان خواهد ایستاد؟[16]
ماجرای حکمیت
این اقدام سبب شد تا کمکم در میان سپاه عراق این ندا شنیده شود که دشمن، حکمیت قرآن را پذیرفته است و ما حق جنگ با آنها را نداریم. امام به شدت در برابر این سخن ایستاد و اعلام کردند که این کار، جز فریب چیزی نیست. من سزاوارترین افراد برای پذیرفتن حکمیت کتاب خدا هستم.
در این لحظه حدود بیست هزار نفر از سپاه عراق نزد امام آمده از او خواستند تا حکمیت قرآن را بپذیرد. طایفه قراء، که به خواندن قرآن دلخوش بودند و شماری از آنها در سلک خوارج درآمدند، در میان این افراد بودند. مخالفان جنگ، از امام خواستند تا دستور دهد مالکاشتر برگردد. امام شخصی را دنبال او فرستاد. مالک پیغام داد اکنون وقت بازگشت نیست. مخالفان گفتند: اگر مالک باز نگردد تو را خواهیم کشت. این خبر سبب شد تا مالک برگشته و جنگ متوقف شد.
اشعث که یکی از منافقان بود و با استمرار جنگ شدیداً مخالفت میکرد، نزد معاویه رفت و از وی درباره چگونگی اجرای حکم قرآن سؤال کرد. او گفت: بهتر است یک نفر از سوی ما و فرد دیگری از سوی شما بنشینند و درباره حکم قرآن در این باره اظهار نظر کنند. او این نظر را به امام منتقل کرد.
پس از آن اهل شام، عمرو عاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج در آمدند، ابو موسی اشعری را پیشنهاد کردند. امام به دلیل مخالفت ابوموسی با وی در جنگ جمل، حاضر به قبول وی نشد، اما آنها در این باره اصرار کردند. پیشنهاد امام، ابن عباس و یا مالک بود، اما آنها نپذیرفتند.
قرار شد تا قرارنامهای نوشته شود. در این قرارنامه با اشاره به انتخاب این دو نفر از سوی مردم شام و عراق، حقوق مساوی برای امام و معاویه قرار داده شده بود.
عمرو بن عاص، در ملاقات با ابوموسی فصلی از فضایل! معاویه را برشمرد و تأکید کرد که معاویه ولیّ خون عثمان است. ابوموسی هم بر احیای سنت عمر در امر شورا تکیه داشت.![17]
دو حَکَم، پیش خودشان تصمیم گرفتند که عمرو عاص، معاویه را و ابوموسی، علی (علیه السلام) را عزل کرده و انتخاب خلیفه را به شورا واگذار کنند. عمرو عاص ابوموسی را در اعلام نتیجه، بر خود مقدم کرد و ابتدا ابوموسی، علی (علیه السلام) را عزل کرد؛ ولی وقتی نوبت به عمرو بن عاص رسید، او به جای عزل معاویه، عزل علی (علیه السلام) به دست ابوموسی را تأیید و معاویه را به خلافت منصوب کرد. پس از آن درگیری بین این دو نفر درگرفت و به هم ناسزا گفتند.[18]
نتیجه جنگ
به واسطه ماجرای حکمیت، دو سپاه از هم کناره گرفتند و معاویه توانست از مخمصه شکست رهایی یابد. امام علی (علیه السلام) پس از آن هر قدر درصدد تشکیل سپاه برای حمله به شام برآمد، مردم کوفه و حجاز از وی چندان فرمانبرداری نکردند و گروهی به نام خوارج نیز در داخل کوفه به وجود آمدند که جنگ نهروان را به وجود آوردند.[19]
تعداد کشتهشدگان
درباره تعداد کشتههای دو سپاه اختلاف است. برخی از مورخان گفتهاند: از طرفین هفتاد هزار نفر کشته شدند که از این تعداد، چهل و پنج هزار نفر از لشکر معاویه و بیست و پنج هزار نفر از لشکر امام علی (علیه السلام) بودند.
از جمله شهدای سپاه امام علی (علیه السلام) در جنگ صفین، بیست و پنج نفر از بدریون (کسانی که در جنگ بدر در رکاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) جنگیدند) بودند که اسامی بعضی از آنها عبارت است از: عمار یاسر، خزیمه ذوالشهادتین، هاشم بن عتبه، سهیل بن عمرو انصاری، عبدالله بن کعب مرادی، ابوحازم بجلی، یعلی بن امیه.[20]
[2]. بلاذرى، احمد بن يحيى، أنساب الأشراف، ج 2، ص 208.
[3]. طبرى (عماد الدین)، حسن بن علی، كامل بهائى، ص 463.
[4]. ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق: شیرى، على، ج 2، ص 494.
[5]. همان، ص 496 و 497.
[6]. همان، ص 52.
[7]. همان، ص 80.
[8]. ابن ابى الحديد، عبدالحميد بن هبةالله، شرح نهج البلاغة، محقق / مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل، ج 3، ص 88.
[9]. همان، ص 89.
[10]. برگرفته از: سایت اسلام کوئست، نمایه «علل وقوع جنگ صفین و نهروان».
[11]. منقرى، نصر بن مزاحم، وقعة صفين، ص 34.
[12]. همان، ص 63.
[13]. سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر، به نقل از «جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2 (تاریخ خلفا)، جنگ با قاسطین در صفین».
[14]. وقعة صفين، ص 203 و 204.
[15]. سایت مرکز اطلاع رسانی غدیر، به نقل از همان.
[16]. همان.
[17]. همان.
[18]. همان.
[19]. برگرفته از سایت ویکی شیعه، «جنگ صفین».
[20]. همان.