searchicon

کپی شد

امام علی (علیه السلام) قبل از شهادت

هنگامى که امام علی (علیه السلام) ضربت خورد، طبیبان کوفه به بالین وى گرد آمدند. ماهرترین آنان، «اثیر بن عمرو» بود که جراحات را معالجه مى کرد. وی هنگامی که زخم را دید دستور داد شُش گوسفندى را که هنوز گرم است بیاورند. وقتی آوردند رگى از آن بیرون کشید و در محل ضربت قرار داد و آن گاه که آن را بیرون آورد، گفت: یا على وصیت‌هاى خود را انجام بده؛ زیرا این ضربت به مغز رسیده و معالجه مؤثّر نیست. در این هنگام امام (علیه السلام) کاغذ و دواتى خواست و وصیتی نوشت.[1] در بعضی از منابع آمده که آن حضرت به امام حسن (علیه السلام) فرمود: بنویس… .[2]

سليم بن قیس مى‏گويد[3]: من آن هنگام که اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به پسرش امام حسن (عليه السّلام) وصيّت مى‏فرمود، حاضر بودم. آن حضرت هنگام وصيّت، امام حسين (عليه السّلام)، محمّد (بن حنفیه)، همه فرزندانش، اهل بيت و رؤساى شيعيانش را بر آن شاهد گرفت. سپس اميرالمؤمنين (عليه السّلام) کتاب‌ها و اسلحه را به امام حسن (عليه السّلام) سپرد و فرمود: پسرم، پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) به من دستور داده به تو وصيّت کنم و کتاب‌ها و اسلحه‏ام را به تو بسپارم، همان گونه‏ که پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) به من وصيّت فرمود و کتاب‌ها و اسلحه‏اش را به من سپرد. آن حضرت به من دستور داده تا به تو امر کنم که وقتى مرگت فرا رسيد، آنها را به برادرت حسين بسپاری. سپس حضرت رو به امام حسين (عليه السّلام) کرد و فرمود: پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) به تو دستور داده که آنها را به اين پسرت بسپارى. پس در اين حال حضرت دست نوه‏اش حضرت على بن الحسين (عليهما السّلام) را که در سنّ کودکى بود،[4] گرفت و او را به خود نزديک کرد و فرمود: پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) به تو دستور داده که آنها را به پسرت محمّد[5] بسپارى. سپس فرمود: از قول پيامبر و از قول من به او سلام برسان.[6]

بعد از این امیرالمؤمنین (علیه السلام) رو به پسرش امام حسن (عليه السّلام) کرد و فرمود: پسرم، تو بعد از من صاحب اختيار مردم و صاحب اختيار خون من هستى. اگر بخشيدى حق تو است، و اگر کشتى يک ضربت به جاى يک ضربت (که او به من زده است) بزن و او را مُثله (قطعه قطعه) مکن.

آن گاه امام علی (علیه السلام) وصیت نامه‌اش را خطاب به فرزندش امام حسن (علیه السلام) انشاء فرمود و امام حسن (علیه السلام) نیز آن را نوشت که در تاریخ ثبت شده است. وقتی وصیت نامه به پایان رسید، آن حضرت ذکر شریف «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» مى‏فرمود تا به شهادت رسید و اين در اوّلين شب از دهه آخر ماه رمضان؛ يعنى شب بيست و يکم، شب جمعه از سال چهلم هجرت بود.[7]

در برخی منابع آمده:

فرزندان امام (علیه السلام) خاموش نشسته بودند و در حالى که غم و اندوه گلوى آنان را مى فشرد، به سخنان دل‌پذیر و جان‌پرور آن حضرت گوش فرا مى دادند. امام در پایان این وصیت از هوش رفت و چون مجدداً چشمان خود را باز کرد فرمود: اى حسن، با تو سخنى چند دارم. امشب شب آخر عمر من است، چون درگذشتم با دست خود مرا غسل بده و کفن کن و خود شخصاً مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکى شب جنازه مرا دور از شهر کوفه، مخفیانه به خاک بسپار تا کسى از آن با خبر نشود.[8]

[1]. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 51.

[2]. هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (علیهم السلام)‏؛ مترجم: انصارى، اسماعیل، ص 639.

[3]. اين حديث در كتاب «غيبت» شيخ طوسى از جابر از امام باقر (عليه السّلام) نقل شده و اوّل آن چنين است: امام باقر (عليه السّلام) فرمود: اين وصيّت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به امام حسن (علیه السلام) است و اين نسخه‏اى از كتاب سليم بن قيس هلالى است كه به ابان داده و برايش قرائت كرده است. ابان مى‏گويد: آن را خدمت امام زين‌العابدين (عليه السّلام) خواندم و حضرت فرمود: سليم راست گفته است، خدا او را رحمت كند. ر.ک: طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، ص 194.

[4]. سنّ امام سجّاد (عليه السّلام) هنگام شهادت امير المؤمنين (عليه السّلام)، دو سال بوده است.

[5]. منظور از محمد؛ امام باقر (عليه السّلام) است.

[6]. اسرار آل محمد (علیهم السلام)‏، ص 638 و 639.

[7]. همان‏، ص 639 – 642؛ ابن طولون حنفی، شمس الدين محمد بن علی، الأئمة الاثنا عشر، محقق: المنجد، صلاح الدین، ص 58.

[8]. سبحانى‏، جعفر، فروغ ولايت (تاريخ تحليلى زندگانى اميرمؤمنان على عليه ‌السلام)، ص 781.