Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

امام علی (علیه السلام) در شب ضربت خوردن

امام علی (علیه السلام) در ماه رمضان سال 40 هجری، پیوسته از شهادت خود خبر مى داد. حتى در یکى از روزهاى میانى ماه، هنگامى که بر فراز منبر بود، دست به محاسن شریفش کشید و فرمود: «شقی‌ترینِ مردم، این موها را با خونِ سرم رنگین خواهد کرد». همچنین فرمود: «ماه رمضان فرا رسید و آن سَرور ماه‌ها است. در این ماه در وضع حکومت دگرگونى پدید مى آید. آگاه باشید که شما در این سال در یک صف (بدون امیر) حج خواهید کرد و نشانه اش این است که من در میان شما نیستم». اصحاب آن حضرت مى گفتند: «او با این سخن خبر از مرگ خود مى‌دهد، ولى آن را درک نمى کنیم».[1]

به همین جهت، آن حضرت در روزهاى آخر عمر خود، هر شب به منزل یکى از فرزندان خود مى رفت. شبى را نزد فرزندش حسن (علیه السلام) و شب دیگر را نزد فرزندش حسین (علیه السلام) و شبى را نزد دامادش عبداللّه بن جعفر؛ شوهر حضرت زینب (علیها السلام) افطار مى کرد و بیش از سه لقمه غذا تناول نمى فرمود. در یکی از شب ها از آن حضرت سبب کم خوردن وى پرسیده شد. امام (علیه السلام) فرمود: «امر خدا مى آید و من مى خواهم شکمم تهى باشد. یک شب یا دو شب بیشتر نمانده است». پس در آخرین شب (شب 19 ماه رمضان سال 40) ضربت خورد.[2]

در شب شهادت، افطار را میهمان دخترش امّ کلثوم بود. در هنگام افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت و از اوّل شب تا صبح در یک حالت بی قراری بود. گاهى به آسمان نگاه مى کرد و حرکات ستارگان را در نظر مى گرفت و هر چه طلوع فجر نزدیک‌تر مى شد، بی قراری آن حضرت بیشتر مى شد و مى فرمود: «به خدا قسم، نه من دروغ مى‌گویم و نه آن کسى که به من خبر داده دروغ گفته است. این است شبى که مرا وعده شهادت داده‌اند».[3]

این وعده را پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به وى داده بود. على (علیه السلام) خود نقل مى کند که پیامبر (صلى الله علیه و آله) در پایان خطبه‌اى که در فضیلت و احترام ماه رمضان بیان فرمود، گریه کرد. عرض کردم: چرا گریه مى کنید؟ فرمود: براى سرنوشتى که در این ماه براى تو پیش مى آید: «کأَنِّی بِک وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّک وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ شَقِیقُ عاقِرِ ناقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَک ضَرْبَةً عَلى فَرْقِک فَخَضَّبَ مِنْها لِحْیتَک»؛[4] «گویا مى بینم که تو مشغول نماز هستى و شقی‌ترین مردم جهان، همتاى کشنده ناقه ثمود، قیام مى کند و ضربتى بر فرق تو فرود مى آورد و محاسنت را با خون رنگین مى سازد».

بالأخره آن شب هولناک به پایان رسید و على (علیه السلام) در تاریکى سحر براى اداى نماز صبح به سوى مسجد حرکت کرد. مرغابیانى که در خانه بودند در پى او رفتند و به جامه‌اش آویختند. بعضى خواستند آنها را از او دور سازند. فرمود: «دَعوهُنَّ فَإِنَّهُنَّ صَوائِحُ تَتْبَعُها نَوائِحُ»؛[5] «آنها را به حال خود بگذارید که فریاد کنندگانى هستند که نوحه گرانى در پى دارند».

امام حسن (علیه السلام) گفت: این چه فال بدى است که مى زنى؟ فرمود: اى پسر، فال بد نمى زنم، لیکن دل من گواهى مى دهد که کشته خواهم شد.[6]

اُمّ کلثوم از گفتار امام (علیه السلام) پریشان شد و عرض کرد: دستور بفرمایید که جعدة (بن هبیرة)[7] به مسجد برود و با مردم نماز بگزارد. حضرت فرمود: از قضاى الهى نمى توان گریخت. آن گاه کمربند خود را محکم بست و در حالى که این دو بیت را زمزمه مى کرد عازم مسجد شد.

أُشْدُدْ حَیازِیمَک لِلْمَوْتِ          ***           فَإِنَّ الْمَوتَ لاقِیکا

وَلا تَجْزَعُ مِنَ الْمَوْتِ              ***            إِذا حَلَّ بِوادِیکا[8]

کمر خود را براى مرگ محکم ببند؛ زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد و از مرگ، آن گاه که به سوى تو در آید، جزع و فریاد مکن.[9]

[1]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 13 و 14؛ فتال نیشابورى، محمد بن حسن‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 303، 309 و 310.

[2]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 14؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 310.

[3]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 311.

[4]. صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج 1، ص 297.

[5]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 312؛ یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 212.

[6]. اربلى، على بن عيسى، کشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص 416.

[7]. «جعدة بن هبیره بن وهب القرشی المخزومی» خواهرزاده امیرالمؤمنین است که مادرش ام هانی می باشد. وی همچنین داماد آن حضرت و شوهر ام الحسن یکی از دختران ایشان است.

[8]. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، محقق: داغر، اسعد، ج 2، ص 417 و 418؛ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 45.

[9]. سبحانى‏، جعفر، فروغ ولايت (تاريخ تحليلى زندگانى اميرمؤمنان على عليه‌السلام)، ص 774 – 776.