Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

امام سجاد (علیه السلام) و قیام حره

به یقین وجود مطهّر امام سجاد (علیه السلام) از جنگ و قیام به اندازه سر سوزنی ترس و واهمه نداشت، چرا که او فرزند حسین بن علی (علیهما السلام) است. آقا و سروری که مرگ در راه خدا را برای خود افتخاری دانسته و در این امر، ذرّه ای شک و تردید به دل راه نداد و عاشقانه، جان عزیزش را تقدیم به محضر معشوق واقعی خود نمود. او کسی است که مردانه و با شجاعت وصف ناشدنی در مقابل ابن زیاد ایستاده و با شهامت تمام می فرماید: آیا مرا به کشتن تهدید می کنی؟ مگر نمی دانی که کشته شدن عادت ما و افتخار ما در شهادت است.[1]

بنابراین شرکت نکردن حضرت در قیام حره، به هیچ وجه به خاطر ترس از مرگ نبوده است، حال که چنین است حتماً علت دیگری داشته که حضرت با در نظر گرفتن آن در جنگ و شورش شرکت نفرمود.

در این جا به بررسی علل عدم شرکت امام چهارم (علیه السّلام) در شورش مردم مدینه می پردازیم:

در آن زمان، اوضاع به شدت آشفته و نابسامان بود، یزید بر اوضاع مسلّط بود، او در جهت حفظ موقعیت خود با تمام قوا ایستادگی می کرد و در این امر، هرگونه شورش و قیام و اعتراضی را به شدّت سرکوب می نمود، در چنین شرایط بحرانی، اگر حضرت دست به شمشیر برده و قیام می کرد، به یقین چیزی جز شکست و سرکوبی عایدشان نمی شد. حال اگر قرار است قیام و انقلابی صورت بگیرد حتماً باید با تدبیر و اندیشه و با در نظر گرفتن عواقب آن باشد. با دقّت و تأمل می توان این گونه نتیجه گرفت که قیامی موفق است که یا پایانش پیروزی باشد و یا شکستی ظاهری که منافع و آثار درخشان در پی داشته باشد.

حال با توجه به این مطالب، اگر امام سجاد (علیه السلام) قیام می کرد در نهایت به شکست می انجامید، آن هم شکستی که تنها به سود اسلام نبود، بلکه به زیان اسلام نیز تمام می شده و در نهایت به نابودی اسلام می انجامید؛ زیرا امام سجاد (علیه السلام) بعد از جریان کربلا، رسالت خطیری بر عهده داشت، و آن رساندن پیام کربلای خونین به جهانیان بود. امام باید با سلاح بیان و خطابه، قلب های خفته را بیدار و چشم های بسته را باز می نمود، تا حقیقت پنهان کربلا، بر آنها آشکار شود و همگان بدانند که هدف قیام خونین پدر بزرگوارش حسین بن علی (علیهما السلام)، حفظ اسلام و مکتب حقّه تشیّع بود، نه رسیدن به جاه و مقام و ریاست. امام سجاد (علیه السلام) باید زنده می ماند تا به جهانیان اعلام کند که امام حسین (علیه السلام)، اسلام را به شدت در معرض خطر نابودی می دید و حکومت ظالمانه و غیر دینی یزید را به هیچ وجه به صلاح اسلام و آینده آن نمی دید؛ لذا دست به شمشیر برده و در راه احیاء دین و اسلام کشته و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و با خون پاک خود جانی تازه به کالبد وجود جهان اسلام دمید. پس برای حفظ و پاسداری از اهداف بلند حسینی، باید کسی باشد که به میدان آمده و با توکل بر خداوند به وعظ و سخنرانی و بیدار سازی مردم بپردازد تا بدین وسیله راه حسین و اهداف آن سالار شهیدان تداوم یابد و آن کسی جز امام سجاد (علیه السلام) نبود.

علت دیگر بر عدم همکاری امام سجاد (علیه السلام) با شورشیان مدینه این بود که در میان آن‌ها افرادی وجود داشتند که نیّت پاک و هدف مقدسی نداشتند، بلکه هدفشان از قیام، دست یافتن به پست و مقام و ریاست بود.[2]

در این شرایط بحرانی، اگر امام چهارم (علیه السلام) با شورشیان قیام می کرد، به یقین، ایشان را متهم به ریاست طلبی کرده و می گفتند اگر شما جاه طلب و علاقمند به پست و مقام نیستی، پس چرا با افرادی که ریاست طلب هستند همکاری نمودی؟! در این رهگذر، هدف مقدس امام (علیه السلام) در پس پرده این اتهام مخفی می ماند.[3]


[1]. سید بن طاووس، لهوف، ص162.

[2]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 257.

[3]. نوشته مهدی صفری، گروه دین و اندیشه تبیان.