searchicon

کپی شد

امام سجاد (زین العابدین) (علیه السّلام) ‏در زمان معاویة بن یزید

یزید پس از سه سال و هشت ماه[1] حکومت با عملکردی بس تاریک جان سپرد. بنی امیه که منافع خود را در خطر می دیدند، تلاش کردند تا معاویه فرزند یزید بر تخت خلافت تکیه زند و حافظ و نگاهبان منافع ایشان باشد.

هنگامی که معاویه، فرزند «یزید» و «ام خالد» (دختر هاشم بن عتبة بن ربیعه)، به خلافت گماشته شد، 23 ساله (بنابر قولی 21 و بنابر قول دیگر 22 ساله) بود. اما او بر خلاف پدر و جدش چندان میل حکومت و فرمانروایی نداشت. وی در کارهای سیاسی دخالت و نظارت نمی کرد و در جمع مردم و مراسم ایشان حضور نمی یافت.[2] او از آغاز خلافت گرفتار بیماری بود، ولی نمی توان پذیرفت که این بیماری مانع دخالت او در امر حکومت بوده است.

پس از این که شامیان در پی تلاش امویان به خلافت معاویه بن یزید رأی دادند، معاویه از پذیرش حکومت امتناع و درصدد بود خود را از خلافت خلع کند. از این رو در جمع مردم حضور یافت و بر منبر رفت. او مدتی طولانی ساکت نشست تا توجه همگان جلب شد. سپس سخنش را با ستایش خداوند و درود و سلام بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) آغاز کرد و گفت: ای مردم من تمایلی به فرمانروایی بر شما ندارم و می دانم که شما نیز در اعماق قلبتان از ما روی گردان هستید. هم شما ما را آزموده و هم ما شما را می شناسیم. بدانید جدم معاویه برای حفظ قدرت و حکومت خویش با علی (علیه السلام) جنگید با این که می دانست او هم از جهت خویشاوندی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) و هم از نظر سبقت در اسلام، شجاعت و علم از همگان شایسته تر است.

سپس ادامه داد: جدم معاویه بناحق با علی (علیه السلام) جنگید و شما مردم شام جاهلانه از او پیروی کردید و یاریش دادید تا زمام حکومت را در دست گرفت و به هدف رسید، اما اکنون معاویه در خانه قبر تنها به سر می برد و نتایج کردارش را می بیند. بعد از او خلافت به پدرم یزید رسید. وی نیز با استبداد و خودخواهی بر شما حکم راند در حالی که شایستگی خلافت بر امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نداشت. او بر خدا و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) گستاخی و حرمت فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را شکست. وی نیز اکنون از دنیا رفته و به کیفر کردارش می رسد. سپس معاویه، لختی سکوت کرد، بغض گلویش را گرفته بود و بر بدفرجامی نیاکانش می گریست. آنگاه گفت: من سومین نفر از بنی امیه هستم که اکنون بر مرکب خلافت سوار شده و خوب می دانم که ناراضیان و دشمنان ما بیش از هواداران ما هستند. حقیقت این است که من نمی‏توانم بارگناه فرمانروایی بر شما را بر دوش کشم، شما خود به سرنوشت خویش بیندیشید و هر کس را صلاح خویش می دانید انتخاب کنید. اینک من خود را از خلافت خلع کرده بیعت را از شما برداشتم.[3]

با توجه به اینکه دوران خلافت معاویه بن یزید بسیار کوتاه بوده، تحرک و فعالیّت خاصی از وجود مبارک امام سجاد (علیه السّلام) در این دوران نقل نشده است.

[1]. يعقوبى‏، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 354.

[2]. يعقوبى‏، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 251؛ مسعودی، على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: داغر، اسعد، ج 3، ص 73.

[3]. همان؛ سيوطي، جلال الدين، تاريخ الخلفاء، محقق: الدمرداش، حمدي، ص 160 (نرم افزار المکتبه الشامله)؛ أبو الفداء (صاحب حماة)، إسماعيل بن علي، المختصر في أخبار البشر، ج 1، ص 193.