searchicon

کپی شد

امام سجاد (زین العابدین) (علیه السّلام) از نگاه دیگران‏

کرامات اخلاقی، سیره نیکو و رفتار و کردار بزرگوارانه امام سجاد (علیه السّلام)، چنان بروز و نمود دارد که همگان به آن ارزش ها اعتراف می کنند. با این که برخی از بزرگان عصر ایشان، وی را امام منصوب از طرف خدا نمی دانستند، ولی بر شأن والا و مرتبه عالی آن حضرت اذعان می کردند. در این گفتار مختصر به برخی از اظهار نظرها اشاره می شود:

ابوحمزه ثمالی می گوید: من کسی را پارساتر از علی بن الحسین (علیهما السلام) سراغ ندارم، مگر جدّ بزرگوارشان علی بن ابی طالب (علیهما السلام). همچنین از ابوحمزه نقل شده که در توصیف امام سجّاد (علیه السلام) گفت: «هرگز نشنیده ام کسی زاهدتر از علی بن الحسین (علیهما السلام) باشد. او به هنگام سخن گفتن از زهد و موعظه، چنان مردم را تحت تأثیر قرار می داد که بی اختیار اشک از چشمانشان جاری می شد».[1]

محمدبن مسلم قرشی معروف به زُهَری یکی از علمای معروف معاصر امام سجّاد (علیه السلام)، أَبی حازم و سفيان بن عيينه می گویند: هیچ فرد هاشمی را همچون علی بن الحسین (علیهما السّلام) ندیدیم. هیچ فرد قرشی را پارساتر و بالاتر و برتر از امام سجّاد (علیه السلام) ندیدیم. زهری می گوید: من با علی بن الحسین (علیهما السلام) مجالست فراوان داشتم و کسی را فقیه تر از او نشناختم. او از همه مردم زمان خود بالاتر و در اطاعت از خداوند برتر و بهتر بود».[2]

نقل می کنند وقتی کسی از زُهَری پرسید: آیا علی بن الحسین را دیده ای؟ گفت: آری او را دیده ام و کسی را بالاتر و برتر از او نشناخته ام. به خدا سوگند، من برای او هیچ دوست نهانی و دشمن آشکاری سراغ ندارم. پرسیدند: چطور چنین چیزی ممکن است؟ گفت: چون کسی را ندیدم که در ظاهر او را دوست بدارد، ولی در باطن به او رشک نبرد. همین طور کسی را ندیدم که در نهان او را دشمن بدارد، ولی در ظاهر با او به احترام رفتار نکند؛ چون دوست و دشمن تحت تأثیر رفتار نیکوی او قرار می گرفتند».[3]

عمر بن عبدالعزیز از جمله افرادی بود که از مقام والای آن حضرت کاملاً آگاه بود. نقل می کنند روزی امام سجّاد (علیه السلام) با عمر بن عبدالعزیز دیداری داشت. وقتی آن حضرت از مجلس خارج شد، عمر بن عبدالعزیز رو به یاران خود کرده، پرسید: به نظر شما در عصر ما شریف ترین مردم کیست؟ جمعی از اطرافیان او از روی چاپلوسی گفتند: شریف ترین انسان این عصر تویی. عمر چون این سخن را شنید، با ناراحتی و در عین حال صراحت کامل گفت: «اشتباه می کنید هرگز این گونه نیست. شریف ترین مردم این آقا بود که هم اکنون از نزد ما رفت و او کسی است که مردم همه دوست دارند که از پیروان او باشند …».[4]

روزی عبدالملک بن مروان خلیفه اموی با امام سجّاد )علیه السلام( دیدار کرد و آن حضرت را این چنین توصیف کرد: «به راستی که مقام اجتهاد و کوشش در راه خدا بر تو روشن گشته و تفضّلات الهی از قبل شامل حال تو گشته است. تو پاره تن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و نزدیک ترین خویشاوند او در عصر ما هستی و بر سایر افراد روزگار فضیلت داری. به تو فضل و دانش و تقوای فراوان داده شده است به گونه ای که مثل آن را هرگز به کسی نداده اند و جز نیاکانت کسی به این پایه از کمال و فضیلت دست نیافت».[5]

[1]. كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج 8، ص 14.

[2]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على،‏ مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج 4 ، ص 159‏.

[3]. جزائرى، سید نعمت الله، رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج 2، ص 39.

[4]. مناقب آل أبي طالب (عليهم السلام)، ج 4 ، ص 167.

[5]. ابن طاووس، على بن موسى، فتح الأبواب بين ذوي الألباب و بين ربّ الأرباب، محقق / مصحح: خفاف، حامد، ص 170.