Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

امام سجاد (زین العابدین) (علیه السلام) و زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا

یکی از فعالیت های اجتماعی امام زین العابدین (علیه السّلام) زنده نگه داشتن یاد و خاطره جریان کربلا در عاشورای سال 61 هجری قمری بود. شهادت امام حسین (علیه السلام) و یاران آن حضرت در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سوال برده بود. لذا امام سجاد (علیه السّلام) برای آنکه این فاجعه فراموش نشود، با سوگواری برای شهیدان و زنده نگهداشتن خاطره آنان، مبارزه منفی را با گریه کردن ادامه داد. شک نیست که اشک های سوزان و گریه های پرسوز امام (علیه السلام)، ریشه عاطفی داشت؛ زیرا عظمت فاجعه و مصیبت کربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود که هیچ یک از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آن را فراموش نمی‏کردند. اما بی شک چگونگی برخورد امام سجاد (علیه السّلام) با این موضوع، اثر و نتیجه سیاسی داشت. یادآوری مکرر فاحعه کربلا نمی گذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطره ها فراموش شود. امام هر وقت می خواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد. وقتی علت این کار را می پرسیدند، می فرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) را به یاد می آورم، گریه گلویم را می گیرد.

روزی خدمتگزار حضرت عرض کرد: آیا غم و اندوه شما تمامی ندارد؟! حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدید شده بود، در فراق فرزند خویش آنقدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالی که پسرش زنده بود (و کاملاً از یافتن او نا امید نگشته بود)، ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد؟![1]

«سهل بن شعیب»، یکی از بزرگان مصر، می گوید: روزی به حضور علی بن الحسین (علیهما السّلام) رسیدم و گفتم: حال شما چگونه است؟ فرمود: فکر نمی کردم شخصیت بزرگی از مصر، مثل شما نداند که حال ما چگونه است؟ اینک اگر وضع ما را نمی دانی، برایت توضیح می دهم: «وضع ما، در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می کشتند و دخترانشان را زنده نگه می داشتند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است که مردم، با سبّ و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب می جویند».[2]

[1]. صدوق، محمد بن على، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 518.

[2]. ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى‏، تحقيق: عبد القادر عطا، محمد، ج 5، ص 170؛ برگرفته از سایت اندیشه قم.