کپی شد
امام سجاد (زین العابدین) (عليه السّلام) و قیام توابین
امام سجاد (زین العابدین) (عليه السّلام) و قیام توابین
پس از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یاران با وفایش، برخی شیعیان با وعده بیعت، از حسین بن علی (علیهما السلام) دعوت کردند به کوفه بیاید، اما پیمان شکنی کرده، او را یاری نکردند. سپس از خطای خویش در پیمان شکنی و یاری نرساندن به امام، سخت پشیمان شده، تصمیم بر آن گرفتند که گناه و اشتباه خویش را جبران کنند. آنان در جلسات متعدد به این نتیجه رسیدند که این ننگ جز با کشته شدن در راه امام حسین (علیه السلام) و گرفتن انتقام از قاتلان وی پاک نمی شود.[1]
رهبری آن را سلیمان بن صرد خزاعی، به همراهی تنی چند از دیگر سرشناسان شیعه در کوفه بر عهده داشتند.
باید دانست که نهضت توّابین و قیام مردم کوفه، نتایج نسبتاً خوبی برای مسلمانان حق طلب به دنبال داشت و زمینه را برای قیام های بعدی فراهم نمود و بیم و ترس را در دل امویان انداخت. هدف توّابین هدفی مقدّس؛ یعنی همان ریشه کن نمودن ظلم و فساد، دفاع از دین و سپردن حکومت به دست صالحان و فرزندان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بود. اما چون قیام توّابین حرکتی بی موقع، نسنجیده، خودسرانه و محدود بود، طبعاً امام سجاد (علیه السلام) نمی توانست موضع صریحی در حمایت از آنها داشته باشد. البته از لابه لای سخنرانی های آنها می شود فهمید که توّابین، امام سجاد (علیه السلام) را به عنوان رهبر دینی و امام قبول داشتند. ایشان مصممّ بودند قبل از پیروزی کامل، از ذکر نام او به عنوان امام و رهبر خویش خودداری کنند. ولی در طول مبارزات، اشارات مبهم و مخصوصی به امامت آن حضرت می نمودند. نمونه آن را در اشعاری که «عبداللّه بن الاحمر» سروده و در آن، از یک منادی که برای همه شناخته شده و دعوت کننده به خیر و رستگاری است، نام برده است.[2] آن منادی، امام سجاد (علیه السلام) است؛ زیرا نام محمد بن حنفیه سه سال بعد از قیام توّابین به امامت برده شد. توّابین می خواستند حکومت را به اهل بیت (علیهم السلام) واگذار کنند.[3]
کلیدواژه: امام سجاد و قیام توابین، واکنش امام زین العابدین به قیام توابین، سلیمان بن صرد خزاعی رهبر توّابین
[1]. ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، تحقيق: عطا، محمد عبد القادر، ج 6، ص 102؛ ابن اعثم، أحمد، الفتوح، تحقيق: شيرى، على، ج 6، ص 205 و 206؛ ابن مسكويه، احمد بن محمد، تجارب الأمم، تحقيق: امامى، ابو القاسم، ج 2، ص 108 و 109.
[2]. مسعودی، على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: داغر، اسعد، ج 3، ص 93.
[3]. تجارب الأمم، ج 2، ص 108 و 109؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: داغر، اسعد، ج 3، ص 93.