searchicon

کپی شد

امام رضا (علیه السلام) و واقفیه

‌امام رضا (عليه السّلام) در آغاز امامت خود علاوه بر رویارویی با گروه‌­های فکری و اعتقادی موجود در جامعه اسلامی، با اختلافات و کشمکش‌­های فکری جدیدی نیز مواجه شدند. متأسفانه منشأ این اختلافات، اصحاب و یاران پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) بودند و موضوع اختلاف نیز یکی از مسائل مهم اعتقادی؛ یعنی «امامت» بود.

پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) میان شیعیان و اصحاب امام، درباره مسئله امامت دو دیدگاه پیدا شد:

1. اکثریت شیعیان نسبت به شهادت امام کاظم (علیه السلام) قطع پیدا کردند و پس از آن حضرت، به امامت فرزندش علی بن موسی (علیهما السلام) معتقد شدند؛ از این رو به آنان «قطعیه» گفته اند.[1] «شهرستانى»، قطعيّه را با شیعه «اثنا ‏عشريه» كه به امامت ائمه (علیهم السلام) پس از امام رضا (عليه السّلام) تا امام دوازدهم (عليه السّلام) اعتقاد دارند، يكى دانسته است.[2]

2. تعداد اندکی از آنان در امامت موسی بن جعفر (علیهما السلام) توقف کرده و آن حضرت را در سلسله امامت، آخرین فرد پنداشتند، این افراد به نام «واقفیه» و «ممطوره»[3] معروف شدند.[4] اینان نیز خود چند گروه شدند:

برخی از آنها نسبت به رحلت امام کاظم (علیه السلام)، شک و تردید داشتند و می گفتند: ما نمی دانیم او رحلت کرده یا زنده است…؛ لذا بر امامت موسی بن جعفر (علیهما السلام) باقی می مانیم، تا امر امامت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) بر ما آشکار شود.[5] گروهی دیگر، مدعی شدند، آن حضرت از دنیا نرفته است، او زنده و در پس پرده غیبت پنهان است تا روزی که به امر خداوند ظاهر شود و او همان «قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله)» و مهدی موعود است.[6] بعضی قائل شدند که آن حضرت رحلت کرده و امام قائم، او است، ولی رجعت می کند.[7]

طبرسى می گوید:

سبب ظاهرى اين اشكال‏تراشى‏‌ها، طمع در اموال و ودايعى بود كه در زمان زندانى بودن امام كاظم (عليه السّلام) در نزد بعضى از اصحاب آن حضرت جمع شده بود، اين موضوع آنان را به انكار وفات آن حضرت و ادّعاى زنده بودن او و انكار جانشينى براى وى و انكار نص درباره امام بعدى واداشت.[8]

شاهد سخن طبرسى، روايتى است كه كشّى نقل كرده و در آن آمده است كه، سى هزار دينار نزد دو وكيل امام كاظم (عليه السّلام) به نام حيّان سرّاج و شخصى ديگر بود. زمانى كه امام (عليه السّلام) در زندان بود، آنها با اين پول، خانه و غَلّات خريدند و وقتى خبر رحلت امام (عليه السّلام) به آنها رسيد، وفات آن حضرت را انكار كرده و در ميان شيعه شايع كردند كه امام كاظم (عليه السّلام) نمرده است؛ زيرا او قائم آل محمّد (صلی الله علیه وآله) است. عده ای از شیعه به آنها اعتماد کرده و این ادعای آنها را در بین مردم منتشر نمودند، ولی در نهایت براى شيعيان روشن شد که اين دو نفر به خاطر حرص به اموالى كه در نزد آنها بوده، اين شايعه را درست كرده‏اند.[9]

از آن جا که برخی از پایه‌گذاران جریان انحرافی واقفیه، از چهره های سرشناس و شخصیت‌های معروف و نزدیک به امامان (علیهم السلام) بودند، افکار آنان پیامدهای ناگواری در جامعه بر جای گذاشت که کمترین آن، تضعیف موقعیت امامت امام رضا (علیه السلام)، ایجاد اختلاف میان مسلمانان و مشغول ساختن افکار عمومی به مسائل انحرافی و غفلت از نیرنگ‌ها و توطئه های اساسی دشمن بود. این پدیده شوم به قدری ناگوار بود که امامان از آن به «فتنه» تعبیر کرده اند.[10]

فعالیت­‌های فرهنگی امام رضا (علیه السلام) در برابر جریانات انحرافی و گروه‌های مخالف مکتب اهل‌بیت (علیهم السلام) در آغاز امامت خود به آن اندازه معترضانه و روشنگرانه بود، که آن حضرت در آن شرایط حساس که اصل امامت از هر سو مورد تهاجم جناح­های فکری قرار گرفته بود، به تنهایی به میدان آمد و حقایق را بی پرده برای مردم باز گفت و با دلیل استوار و حجت قوی دشمنان را در هر مورد خلع سلاح کرد.

امام هشتم در برابر اندیشه واقفیه و سردمداران آن، موضع گرفت و آن را مخالف با اسلام معرفی کرد.

فضل بن شاذان نقل می کند: از امام رضا (علیه السلام) درباره واقفی‌ها سؤال شد، حضرت فرمودند: «آنان در زندگی، حیران و سرگردان هستند و به هنگام مرگ، زندیق[11] از دنیا می‌­روند».[12]

یحیی بن مبارک می گوید: به امام رضا (علیه السلام) نامه ای نوشتم و در آن از مسایلی پرسیدم، آن حضرت پاسخ فرمودند. در پایان آن نامه از حضرت، درباره معنای آیه شریفه: «مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذٰلِكَ لٰا إِلىٰ هٰؤُلٰاءِ وَ لٰا إِلىٰ هٰؤُلٰاءِ»[13] سؤال کردم، حضرت فرمود: «منظور، واقفیه هستند، آنها نه از مؤمنان اند و نه از مسلمانان. آنان از تکذیب کنندگان به آیات الهی اند و ما «ماه‌هاى معين» خدا هستیم که گناه و جدال درباره ما صحیح نیست.[14] ای یحیی، تا می توانی نسبت به واقفیه، دشمنی و عداوت بورز».[15]

منع از پرداخت زکات به آنان از مواضع دیگر امام نسبت به واقفی­‌ها بود، هنگامی که از آن حضرت سؤال شد: آیا به کسانی که گمان می کنند پدرتان زنده است، می توانم زکات بدهم؟ امام (علیه السلام) فرمودند: چیزی به آنان نده؛ چون آنها کافر، مشرک و زندیق هستند.[16]

البته فعالیت های فرهنگی و تبلیغاتی امام رضا (علیه السلام) در برابر گروه های منحرف از خط امامت، به واقفیه محدود نمی شد، بلکه سایر گروه ها را نیز همچون، صوفیه، غلات، مفوّضه، خوارج، مدعیان امامت و… در بر می گرفت.

 


[1]. ر.ک: نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص 79 و 80.

.[2] شهرستانى، محمد بن عبد الكريم‏، الملل و النحل،‏ محقق: بدران، محمد، ج‏1، ص 198 و 199. ‏

.[3] اين نام را كه برگرفته از «كِلاب ممطوره» است، على بن اسماعيل، (يكى از متكلّمان شيعى) بر آنان نهاد كه بعدها به همان شهرت يافتند. كِلاب ممطوره به سگ هايى گفته می شود كه به وسيله آب باران خيس شده‏اند، و در این حال بوی بدن آنها از مردار نیز بدبوتر است. علی بن اسماعیل در مناظره ای که با بعضی از واقفیه داشته، وقتی لجاجت آنها را در عدم پذیرش حق، مشاهده می کند، آنها را به این نام می خواند. ر.ک: فرق الشیعه، ص 79 و 80.

[4]. همان، ص 80 و 81.

[5]. همان، ص 82.‏

[6]. همان، ص 80.

[7]. همان.

[8]. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ج ‏2، ص 43.

[9]. كشّى، محمد بن عمر، رجال الكشي- اختيار معرفة الرجال‌، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص 459 و 460.

[10]. همان، ص 458.

[11]. ملحد و بی دین.

[12]. رجال الكشي- اختيار معرفة الرجال‌، محقق: مصطفوى‌، حسن،  ص 456.

. [13] آنها افراد بى‌هدفى هستند كه نه سوى اينها، و نه سوى آنهايند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف كافران!)»، نساء، 143.

[14]. اشاره به آیه 197 سوره بقره.

[15]. رجال الكشي- اختيار معرفة الرجال‌، محقق: مصطفوى‌، حسن، ص 461 و 462.

[16]. همان، ص 456.