کپی شد
امام رضا (علیه السلام) و لقب ضامن آهو
لقب “ضامن آهو” به امام رضا (علیه السلام) نسبت داده شده، ولی در واقع جزو القاب آن حضرت نیست. در آموزههای دینی گزینش اسم و لقب برای امامان معصوم (علیهم السلام) با معیارهای خاصی صورت می گیرد. البته در عرف مردم، آن جناب (علیه السلام)، به عنوان “ضامن آهو” شهرت دارد. شاید این شهرت، به سبب یکی از برکات قبر آن امام همام است که علامه مجلسی از آن به عنوان “برکات روضه رضویه”[1] یاد کرده و داستان آن از کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» بدین قرار است:
«ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعيل سليطى گفت: از حاكم رازى، دوست ابى جعفر عتبى شنيدم که می گفت ابو جعفر مرا به عنوان پيک، پيش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد. روز پنجشنبه برای زيارت امام رضا (علیه السلام) از او اجازه خواستم. او در پاسخ به من گفت آن چه دربارۀ این مشهد (مرقد امام رضا علیه السلام) برای من اتفاق افتاده، برای شما نقل می کنم: در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران اين مشهد نداشتم و در راه، به غارت زائران می پرداختم: لباسها، خرجی، نامهها و حوالههايشان را به زور از آنان میستاندم. روزی برای شکار بيرون رفتم و يوزپلنگی را به دنبال آهويی روانه کردم. يوزپلنگ همچنان به دنبال آهو میدويد تا به ناچار، آهو به کنار دیوار آن مشهد (مرقد حضرت رضا (علیه السلام) پناه برد و ايستاد. يوز هم در مقابل او ايستاد، ولی به او نزديک نمیشد.
هرچه کوشش کردم که يوزپلنگ به آهو نزديک شود، به سمت آهو نمی رفت و از جای خود تکان نمیخورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار ديوار مرقد) دور میشد، يوز هم او را دنبال میکرد، اما همين که به ديوار پناه میبرد، يوزپلنگ باز می گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در ديوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط[2] شدم، پرسيدم: آهويی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.
آن وقت، به همان جايی که آهو داخلش شده بود آمدم، و پشگلهای آهو و رد بول او را ديدم، ولی خود آهو را نديدم. پس با خدای تعالی پيمان بستم که از آن پس زائران را نيازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی میآورد و مشکلی در زندگی پيدا میکردم، به مشهد حضرت پناه میآوردم و آن را زيارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خويش را مسئلت میکردم و خداوند متعال، نياز مرا بر طرف می کرد. من از خدا خواستم که پسری به من عنايت فرمايد، خدا پسری به من مرحمت فرمود، و چون آن پسر بچه به حد بلوغ رسيد، کشته شد. من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرمايد و خداوند پسر ديگری به من ارزانی فرمود. هيچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم، مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و اين، از جمله برکات اين مشهد است (سلام خدا بر ساکنانش باد) که بر من آشکار شد و برای خودم روی داد».[3]
[1]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 49، ص 326، باب 23.
[2]. معنای اصلی رباط، جای نگهداری اسب برای مبارزه با دشمنان و مرزداری از حدود و ثغور مسلمانان است و بعداً به معانی مختلفی از جمله کاروانسرا، خانقاه صوفيه، و … اطلاق شده است.
[3]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 285 و 286، ح 11؛ بحارالأنوار، ج 49، ص 333 و 334.