Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

امام حسین (علیه السلام) و بوی سیب

امام حسین و برادرش امام حسن (علیهما السلام) بیشتر اوقات خود را در دوران کودکی در کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سپری می‌کردند. به همین دلیل میان این پدر‌بزرگ مهربان و نوه‌های عزیزش، ارتباط عمیق عاطفی وجود داشت. حضرت جبرئیل (علیه السلام) نیز به صورت‌های مختلف، نزد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) حضور می‌یافت. روزی جبرئیل (علیه السلام) به صورت «دحیه کلبی» که یکی از یاران زیبا صورت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود، نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد. آن دو کودک، مثل همیشه در اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله) بازی می‌کردند. جبرئیل (علیه السلام) ناگهان با یک اشاره دست خود، یک سیب، یک انار و یک گلابی از هوا گرفت و به حسن و حسین (علیهما السلام) داد. آنان خوشحال از این‌که میوه‌های زیبا و بهشتی به دستشان رسیده است، نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دویدند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن‌ها را گرفت و بعد از این‌که بویید، به‌آنان فرمود: «نزد مادرتان ببرید و قبل از آن، به پدرتان نیز نشان دهید». حسن و حسین (علیهما السلام) به دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد والدین خود آمدند و از آن میوه‌های بهشتی استفاده نکردند تا این‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به منزل آنان آمد و همگی از آن میوه‌ها خوردند. مدت‌ها هر چه از این میوه‌ها  استفاده می‌کردند تمام نمی‌شد، تا این‌که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت.

امام حسین (علیه السلام) بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در این‌باره فرمود: «آن میوه‌ها به حال خود بود تا این‌که مادرم فاطمه (علیها السلام) از دنیا رفت؛ پس از شهادت مادرم، انار گُم شد و سیب و گلابی، همچنان در زمان حیات پدرم نزد ما بود. چون ایشان به شهادت رسید، گلابی نیز گم شد و سیب نزد برادرم حسن (علیه السلام) بود، تا بر اثر زهر به شهادت رسید. سپس نزد من بود تا زمانی که دشمن مرا در کربلا محاصره و آب را از من دریغ کردند. آن روز هر گاه تشنه می‌شدم آن را می‌بوییدم و تشنگی‌ام آرام می‌گرفت. وقتی تشنگی بر من سخت شد آن را دندان زدم و به شهادت خود یقین کردم».

امام سجاد (علیه السلام) در این باره فرمود: «من این سخن را اندکی پیش از شهادت پدرم از او شنیدم و چون آن حضرت به شهادت رسید، در قتلگاه، بوی آن سیب پیچید. من هر چه تلاش کردم، آن را نیافتم. اکنون بوی خوش بهشتی آن سیب از قبر آن حضرت به مشام می‌رسد. هر کس از پیروان ما که زائر قبر پدر شهیدم باشد و بخواهد آن بوی خوش را استشمام کند، باید سپیده دم و با خلوص نیّت آن را بجوید».[1]

نقد و بررسی این حدیث:

 در مورد این حدیث و اعتبار روایی آن شایسته است که گفته شود:

اولا: این حدیث از نظر سندی فاقد سند معتبر است؛ بدین معنا که سلسله افرادی که متن این مطالب را به امام معصوم (علیه السلام) برسانند، ذکر نشده است و تنها نام دو نفر؛ یعنی حسن بصری و ام سلمه در سلسله سند ذکر شده و اتصالی به معصوم (علیه السلام) ندارد.

ثانیا: در مورد قصه بوی سیب فقط همین یک حدیث وارد شده و هیچ‌گونه حدیث یا متن دیگری که مؤید این قصه باشد، وجود ندارد.

اما در این‌که این قصه می‌تواند صحت داشته باشد یا خیر؟ گفتنی است که این جریان در حد امکان، شدنی و پذیرفتنی است؛ به این معنا که نه می‌شود آن را به‌صورت کلی رد کرد و نه کاملاً قبول نمود. پس ممکن است چنین جریانی روی داده باشد و چنین جملاتی از امام حسین و امام سجاد (علیهما السلام) صادر شده باشد.


[1]. ابن شهر آشوب ، محمد بن على‏، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج 3، ص 391؛ بحرانى، سيد هاشم، مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج 3، ص 393.