searchicon

کپی شد

امام جواد (علیه السلام)

فهرست

زندگی نامۀ امام جواد (عليه السّلام)

حضرت جواد (عليه السّلام) امام نهم شیعیان است، پدرش امام علی بن موسی الرضا (عليهما السّلام) مادرش به نام سبيكه نوبيه بود. در ماه رمضان و یا رجب سال 195ق متولد شد و در آخر ذى قعده سال 220 در سن بيست و پنج سالگی از دنيا رفت ( به شهادت رسید) و در بغداد، قبرستان قريش کنار قبر جدش موسى بن جعفر (عليهما السّلام) دفن شد.[1]

 

ولادت امام جواد (عليه السّلام)

اقوالی در ولادت امام جواد (عليه السّلام) وجود دارد. تولد آن حضرت در مدینه در سال 195 قمری در شب جمعه نوزدهم رمضان يا نيمه رمضان یا رجب بوده است.[3]

 

سخن دشمنان در بارۀ فرزند نداشتن امام رضا (عليه السّلام)

مسئلۀ فرزند نداشتن امام رضا (عليه‌السلام) اصحاب و شيعيان حضرت رضا(عليه‌السلام) را متأثر کرده بود. اين اندوه زمانی بیشتر شد که فرقۀ واقفيه بنا به دلايل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا (عليه‌السلام)، قائل به غيبت امام کاظم (عليه‌السلام) شده بودند، و در تبليغات خويش نداشتن فرزند پسر از سوی امام رضا (عليه‌السلام) را دليل بر ادعای موهوم خود می‌دانستند؛ تا جايی که يک بار یکی از همین افراد در نامه‌ای خطاب به حضرت رضا (عليه‌السلام) نوشت:

تو چگونه امام هستی، در حالی که فرزندی نداری!

حضرت در پاسخ فرمودند: تو از کجا می‌دانی که فرزندی ندارم، به خدا سوگند روزها و شب‌ها سپری نمی‌شود مگر اين که خداوند فرزند پسری را به من عنايت فرمايد که حق و باطل را از هم جدا سازد.[4]

همچنين يکی از ياران به حضرت عرض می‌کند: امام پس از تو کيست؟

آن حضرت فرمودند: فرزندم .

سپس گفت: کسی که فرزند ندارد چگونه جرأت آن را دارد که بگويد فرزندم؟

راوی همین حديث می گويد: چند روز سپری نشده بود که امام جواد (عليه‌السلام) به دنيا آمد.[5]

همچنين “ابن قيام واسطي” از فرقه واقفيه که امامت حضرت رضا (عليه‌السلام) را قبول نداشت، نزد آن حضرت آمد و به قصد عيب جويی حضرت گفت: آيا می‌شود که دو امام در يک مقطع زمانی با هم باشند؟

حضرت رضا (عليه‌السلام) فرمود: نه مگر آن که يکی از آن دو صامت (خاموش) باشد .

ابن قيام گفت: پس چطور برای تو صامتی نيست؟

امام فرمود: چرا. به خدا سوگند خداوند برای من فرزندی قرار می‌دهد که حق و حق‌خواهان را استواری می‌بخشد و باطل و باطل خواهان را نيست و نابود می‌کند.[6]

هم‌چنین زکريا بن يحيى می گويد: شنيدم على بن جعفر، حسن بن حسين بن على را می گفت: به خدا سوگند که خدا ابو الحسن الرضا (عليه السلام) را يارى کرد، حسن گفت: آرى به خدا قربانت گردم، همانا برادرانش نسبت به او ستم کردند، على بن جعفر گفت: آرى به خدا ما عموهايش هم به او ستم کرديم، حسن گفت: قربانت گردم، مگر شما چه کرديد؟ زيرا من نزد شما نبودم، گفت: ما و برادرانش به او گفتيم: هرگز در میان ما خاندان، امامى که رنگش دگرگون باشد نبوده (مقصودشان اين بود که امام محمد تقى (عليه السلام) به شما شباهت ندارد) حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: او پسر من است، آنها گفتند: همانا رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) به حکم قيافه‏شناس داورى فرموده، میان تو و ما هم قيافه‏شناس داور باشد، حضرت فرمود: من دنبال آنها نمی فرستم، شما بفرستيد، و به آنها اطلاع ندهيد که براى چه دعوتشان می کنيد و شما در خانه خود باشيد.

چون ايشان آمدند، ما را در باغ نشانيدند و عموها و برادران و خواهران امام رضا (عليه السلام) صف کشيدند و آن حضرت را گرفته خرقه و کلاهى پشمین به او پوشانيدند و بيلى بر دوشش گذاشتند و گفتند به صورت باغبانى وارد باغ شو، سپس ابى جعفر (عليه السلام) را آوردند و به قيافه‏شناسان گفتند: اين پسر را به پدرش منسوب کنيد، آنها گفتند: او را در اين جا پدرى نيست، ولى اين و اين عموى پدر او هستند و اين عموى خود اوست و اين عمه اوست، اگر او در اينجا پدرى داشته باشد، همین صاحب باغ است که قدم هاى او با قدم هاى اين پسر يکسان است و چون حضرت رضا (عليه السلام) برگشت، گفتند: همین شخص پدر اوست.

على بن جعفر می گويد: من برخاستم و لب ابى جعفر (عليه السلام) را چنان بوسيدم که آب دهانش را مکيدم‏

و به او عرض کردم: گواهى دهم که تو نزد خدا امام منى، پس حضرت رضا (عليه السلام) گريه کرد و فرمود: اى عمو! مگر نشنيدى که پدرم می فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: پدرم فداى پسر بهترين کنيزان، پسر کنيز نوبيه[7] که دهانش خوشبو و زهدانش نجيب زاى است، واى بر آنها و خدا لعنت کند اعيبس و نژادش را (يعنى بنى عباس را) همان که فتنه انگيز است و آنها را چند سال و چند ماه و چند روز می­کشد و به آنها ذلت می­رساند و از جام تلخ و ناگوار به آنها مى‏آشاماند، و اوست دربدر و دور افتاده، پدر و جد کشته شده و صاحب غيبت، مردم در باره او می گويند: معلوم نيست مرده يا هلاک شده و به کدام دره رفته، اى عمو! چنين پسرى جز از نسل من تواند بود؟ عرض کردم: راست می گوئى، قربانت گردم.[8]

 

نام، کنیه و القاب امام جواد (عليه السّلام)

نام مبارک امام نهم محمّد، كنيه‏اش ابو جعفر و كنيۀ مخصوص اش ابو علی است، القاب آن جناب مختار، متوكل، متقى، زكى و تقى، منتجب و مرتضى و قانع و جواد و عالم می باشد.[9]

طبق روایتی امام رضا (عليه السّلام) او را، صادق، صابر، فاضل، نور ديدۀ مؤمنان و مايۀ غيظ و خشم ملحدان لقب داد.[10]

 

دوران کودکی امام جواد (عليه السّلام)

برخى‏ روايات‏، حكايت‏ از آن‏ دارند كه‏ امام‏ جواد (علیه السلام) در جريان‏ طواف‏ پدرشان‏ به‏ گرد كعبه‏ در همان‏ سالى‏ كه‏ قصد خراسان‏ داشتند، خطر را بر ايشان‏، احساس‏ كردند، در اين‏ رابطه‏ در اعيان‏ الشيعة به‏ عنوان‏ دليلى‏ بر اين‏ امر به‏ نقل‏ از امية بن‏ على‏ آمده‏ است‏ كه‏ گفته‏: در آن‏ سالى‏ كه‏ امام‏ رضا (علیه السلام) قصد سفر به‏ خراسان‏ داشتند و حج‏ وداع‏ به جاى‏ آوردند بنده‏ در خدمتشان‏ بودم‏، فرزند ايشان‏ ابو جعفر الجواد نيز همراهشان‏ بودند حضرت‏ وداع‏ از خانه‏ خدا را به جاى‏ آوردند و در آنجا نماز گزاردند. امام‏ جواد (علیه السلام) به‏ گردن‏ يكى‏ از غلامان‏ آن‏ حضرت‏ آويخته‏ بود و غلام‏ ايشان‏ را مى‏گرداند، در اين‏ هنگام‏ امام‏ جواد پايين‏ آمد و در حجر ابراهيم‏ نشست‏ و نشستن‏ ايشان‏ بدرازا كشيد، موفق‏ (غلام‏) به‏ ايشان‏ گفت‏: فدايتان‏ شوم‏ برخيزيد. امام‏ جواد برنخاست‏ و فرمود: از اين‏ جايم‏ تكان‏ نمى‏‌خورم‏ مگر آن كه‏ خداوند خواسته‏ باشد و غم‏ چهره‌‏اش‏ را فرا گرفت‏. موفق‏ خدمت­كار پيش‏ امام‏ رضا (علیه السلام‏) آمده‏ و جريان‏ فرزندش‏ امام‏ جواد را با ايشان‏ در ميان‏ گذارد امام‏ رضا خود نزد وى‏ آمده‏ به‏ ايشان‏ گفتند: فرزندم‏ برخيز، خوددارى‏ ورزيد و گفت‏: من از جايم تكان نمى‏خورم در حالى كه تو با اين خانه (خانه خدا) وداعى گفتى كه ديگر بدان باز نخواهى گشت و سرانجام همراه پدر برخاست و به آن­جا كه پدر مى‏‌خواست همراهش رفت.

از اين روايت چنين برمى‏‌آيد كه آن حضرت طى زيارت پدرش از خانه خدا و وداع ايشان، خطراتى كه انتظارشان را مى‏كشيد درک كرده بود و درک چنين امرى البته از چنان سنى برنمى‏آيد. اگر آنچه را كه در رابطه با به ازدواج درآمدن دختر مأمون (ام الفضل) با ايشان اندک زمانى پس از فوت پدرشان را كه در پى گفت­وگوى ميان مأمون و عباس از يك سو و امام جواد و قاضى القضات يحيى بن اكثم از سوى ديگر انجام شد در نظر بگيريم مى‏توان ادعا كرد كه آن حضرت به هنگام فوت پدر بيش از ده سال و احتمالا در حدود چهارده سال سن داشته‏اند حال آن­كه رواياتى كه اين نظر را تأييد كنند، در دست نداريم.[11]

والدین امام جواد (علیه السلام)

پدرامام جواد (عليه السّلام) امام هشتم شیعیان، امام علی بن موسی الرضا (عليه السّلام) ، و مادرش ام ولد بوده و نام او سبيكه از اهل نوبة (از شهرهاى افريقا)، از خاندان ماريه قبطيه‏، همسر پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ، بوده است.[12] امام رضا (عليه السّلام) او را خيزران ناميد.[13] از نظر فضائل اخلاقى در درجه والايى قرار داشت و برترين زنان زمان خود بود، به طورى كه امام رضا (عليه السّلام) از او به عنوان بانويى منزه و پاک دامن و با فضيلت ياد مى‏كرد.[14]

 

ازدواج امام جواد (علیه السلام)

مامون خلیفۀ عباسی چون در ميان يک سلسله تنگناها و شرائط دشوار سياسى قرار گرفته بود، براى رهايى از اين تنگناها، تصميم ‏گرفت ‏خود را به خاندان پيامبر نزديک سازد، بر همين اساس با تحميل وليعهدى بر امام هشتم مى‏خواست ‏سياست چند بعدى خود را به مورد اجرا بگذارد. و نیز با تظاهر به مهربانى و دوستى نسبت‏ به امام جواد (عليه السلام) تصميم گرفت دختر خود را به حضرت تزويج كند تا استفاده‏اى را كه از تحميل وليعهدى بر امام رضا (عليه السلام) در نظر داشت از اين وصلت نيز به دست آورد. بر اساس همين طرح بود كه امام جواد (عليه السلام) را در سال 204 هـ ق يعنى يک سال پس از شهادت امام رضا (عليه السلام) از مدينه به بغداد آورد و به دنبال مذاكراتى كه در جلسه مناظره امام با يحيى بن اكثم گذشت[15]، دختر خود «ام الفضل‏» را به همسرى حضرت درآورد.[16]

همسران امام جواد (علیه السلام)

از مطالعۀ کتب تاریخی و روایی فهمیده می شود که امام جواد (علیه السلام) دارای دو همسر بودند به نام­های سمانه مغربیه مادر امام هادی (علیه السلام) ، و ام الفضل (دخترمامون خلیفۀ عباسی) که امام از او صاحب فرزند نشدند.[17]

فرزندان امام جواد (علیه السلام)

دربارۀ فرزندان امام جواد (علیه السلام) بین منابع و کتب انساب  اختلاف وجود دارد. شیخ طبرسی می گوید: امام‏ جواد (عليه السلام) دو پسر و سه دختر از خود به جاى گذارد كه يكى از آنان حضرت هادى (علیه السلام) است و دومى هم به نام موسى مي باشد و دختران آن جناب هم حكيمه، خديجه و ام كلثوم نام داشته‏اند، و بعضى هم گفته‌‏اند: كه وى دو دختر بنام فاطمه و امامه از خود باقى گذاشته است.[18] در برخی منابع دیگر نیز تا پنج پسر نیز به ایشان نسبت داده شده است، اما آنچه همۀ منابع درباره‌اش اتفاق نظر دارند، این است که فرزندان ذکور ایشان دو نفر بوده‌اند: امام علی الهادی و موسی مبرقع. به این دو فرزند ایشان در همه منابع اشاره شده است.[19]

با این حال در منابع قدیمی تنها “ابن عنبه” در کتاب “عمدة الطالب” چهار پسر برای ایشان بیان کرده است: امام هادی، موسی مبرقع، حسن و محمد.[20]

در برخی کتاب‌های انساب که در دورۀ اخیر نوشته شده است، می‌توان به نام پنج فرزند پسر برای امام جواد رسید: امام هادی، موسی مبرقع، محمد، علی و یحیی.[21]

به نظر می‌رسد علت این اختلافات تفاوت گزارشاتی است که در منابع اولیه وجود داشته است و یا شاید علت آن این باشد که از برخی از این افراد نسلی باقی نمانده و از برخی از آنها نسلی وجود دارد.

آنچه مسلم است، این که از امام هادی و موسی مبرقع نسلی به جا مانده است. نسل موسی مبرقع که خودش در قم مدفون است، اکنون در قم و شهرری حضور دارند.[22] هر چند امروزه خاندانی در عراق خود را به یحیی فرزند امام جواد (علیه السلام) منتسب می دانند[23]، اما این در منابع تاریخی نیامده‌است.

 

شهادت امام جواد (علیه السلام)

آن حضرت در شهر بغداد در ماه ذى قعده سال دويست و بيست هجرى از دنيا رفت و آن هنگام بيست و پنج سال از عمر شريفش گذشته بود.[24] روز شنبه ششم ذى حجه سال دويست و بيست در بغداد در حالى كه مسموم شده بود شهيد شد و در آن هنگام بيست و پنج ساله بود.[25] این مسئله را امام رضا (علیه السلام) پیش­گویی کردند: پس از تولد امام جواد (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) فرمود: فرزندم به ناحق به شهادت می‌رسد. اهل آسمان برای او می گریند و خداوند متعال بر دشمن او و کسی که بر او ستم روا داشته است، خشم می گیرد و طولی نمی کشد که او را به عذاب دردناکی مبتلا می‌کند.[26]

کیفیت شهادت امام جواد (علیه السلام)

در بارۀ این که امام جواد (علیه السلام) به چه نحوی به شهادت رسیدند، اقوال مختلفی وجود دارد که در این­جا به دو قول مشهور اشاره می شود:

الف: معتصم خلیفۀ ستم­گر عباسی برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون، پیوسته نقشه هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (علیه السلام) اجرا می کرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست و همداستان شده بود که امام جواد (علیه السلام) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می دانست که ام فضل از آن حضرت منحرف شده است و به شدت علیه امام (علیه السلام) موضع گرفته است. بر این اساس ام فضل نیز در خواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمیّ را در انگور جا سازی کرد و در پیش روی آن حضرت نهاد و همین که امام جواد (علیه السلام) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد حضرت فرمود: گریه ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آن­چنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد. بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[27]

ب: ابن ابی دؤاد، یکی از قاضیان معروف زمان معتصم، می‌گوید:

امام جواد (علیه السلام) در مجلسی با استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر خدا برای معتصم ثابت کرد که حد دزدی، قطع انگشتان دست است. سپس انگشتان شخصی که اعتراف به دزدی کرده بود، طبق حکم امام جواد (علیه السلام) و به فرمان معتصم قطع شد.

سه روز پس از این ماجرا نزد معتصم رفتم و گفتم:« خیر خواهی برای امیر المؤمنین امری واجب است.» بعد به او گفتم در مجلسی که همه فقها و دانشمندان، وزیران، نویسندگان و فرماندهان جمع شده اند و اخبار آن به گوش مردم می رسد، صلاح نیست خلیفه همه نظرها را رد کند و نظر فردی را که فقط عده‌ای از مردم معتقد به امامتش هستند، بپذیرد. معتصم از شنیدن این حرف رنگ به رنگ شد و تازه فهمید چه اشتباهی کرده. فردای آن روز به یکی از وزیرانش دستور داد امام جواد (علیه السلام) را به منزل خودش دعوت کند و به او غذای زهرآلود بدهد. امام جواد (علیه السلام) به او فرمود: « می‌دانید که من در مجالس شما حاضر نمی‌شوم».

وزیر گفت:«من فقط شما را دعوت کرده‌ام. دوست دارم پا روی چشم من بگذارید و داخل خانه من بشوید. این را مایه برکت خانه‌ام می دانم». امام جواد (علیه السلام) با اصرار صاحبخانه و بدون تمایل قلبی، دعوتش را پذیرفت.

امام وقتی وارد منزل او شد و قدری از غذایش را تناول فرمود، احساس مسمومیت کرد. مرکب سواری خود را طلب کرد و در پاسخ صاحبخانه که گفت« تشریف داشته باشید»، فرمود:« از خانه‌ات خارج شوم، برای خودت بهتر است.»

پس از آن شب، امام جواد (علیه السلام) پیوسته در حال بیماری و تهوع به سر می‌برد تا از دنیا رحلت فرمود.[28]

 

مرقد امام جواد (علیه السلام)

آن حضرت (عليه السّلام)در قبرستان قريش در بغداد (کاظمین) در كنار قبر جدش، موسى بن جعفر (عليهما السّلام) به خاک سپرده شد.[29]

امامت امام جواد (علیه السلام)

امام پس از حضرت على بن موسى الرضا (عليهما السّلام) فرزندش محمد بن على (عليهما السّلام) است. اثبات امامت ایشان به واسطۀ نص صريح و اشاره‏اى است كه از پدر بزرگوارش در بارۀ امامت آن حضرت رسيده ، و همچنين به واسطۀ كمال و فضل ایشان که در روایات بسیاری آمده است. مدت امامت و جانشينى آن حضرت از پدرش هفده سال بود.[30]

دلایل امامت امام جواد (علیه السلام)

در کتاب های روایی دلائلی برای امامت امام جواد (علیه السلام) ذکر شده که در این جا به پاره ای از آن دلائل اشاره می‌شود:

1-                  احادیثی که از پیامبر آمده و در آن اسامی امامان آورده شده است، مانند حدیث لوح.[31]

2-                  افراد بسیاری نص صريح از حضرت رضا (عليه السّلام) دربارۀ امامت فرزندش امام جواد (عليه السّلام)،را روایت کردند، مانند، على بن جعفر بن محمد الصادق (عليهما السّلام)، صفوان بن يحيى، معمر بن خلاد، حسين بن بشار، ابن ابى نصر بزنطى، ابن قياما واسطى، و … .[32]در ذیل بعضی از روایات ذکر می شوند:

الف) از حسن بن جهم روايت شده كه گفت: من در حضور حضرت رضا (علیه السلام) بودم، حضرت جواد هم كه كودكى در محضر آن بزرگوار بود. پس از گفت و گوى طولانى حضرت رضا (علیه السلام) به من فرمود: “اى حسن! اگر من به تو بگويم اين بچه، امام تو خواهد بود چه خواهى گفت؟” گفتم: فدايت شوم، شما هر چه بفرماييد من نيز همان را مى‏گويم. امام (علیه السلام) فرمود: “درست مى‏گويى”. آن گاه حضرت رضا (علیه السلام) كتف حضرت جواد (علیه السلام) را باز كرد و رمزى را كه نظير دو انگشت بود، به من نشان داد و فرمود: “نظير همين رمز، در همين موضع از بدن حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) بود.[33]

ب) ابن قولويه (به سند خود) از زكريا بن يحيى صيرفى حديث كند كه گفت: شنيدم على بن جعفر براى حسن بن حسين بن على بن حسين حديث مي گفت و در ضمن سخنانش چنين گفت: خداوند حضرت رضا (عليه السّلام) را يارى كرد آن گاه كه برادران و عموهايش به او ستم كردند! و حديثى طولانى نقل كند: تا مي رسد بدينجا كه على بن جعفر می گويد:  پس من برخاستم و دست حضرت ابى جعفر محمد بن على (جواد) را گرفته گفتم: گواهى می­دهم در نزد خداى عز و جل كه تو امام من هستى، پس حضرت رضا (عليه السّلام) گريست آن گاه فرمود: عموجان مگر نشنيدى كه پدرم مي فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: پدرم به فداى پسر بهترين كنيزان پسر كنيز نوبية (اهل نوبة) پاكيزه، از فرزندان او است آن غايب آواره و خون­خواه پدر و جدش، آن كس كه از ديده‏ها پنهان شود، پس مردم بگويند: مرد، يا اين كه هلاك شد، يا به كدام دره افتاده و رفته است؟ من عرض كردم: راست گفتى قربانت شوم.[34]

کرامات امام جواد (علیه السلام)

امام جواد (علیه السلام) مانند سایر امامان (علیهم السلام) دارای کرامات زیادی بودند که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

الف)  يحيى بن ابى عمران گفت: گروهى از اهالى رى خدمت حضرت جواد (علیه السلام) رسيدند ميان آنها مردى زيدى مذهب بود. آنها مسائلى سؤال كردند حضرت به غلام خود فرمود دست اين مرد را بگير و خارج كن مرد زيدى گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمّدا رسول اللَّه و انک حجة اللَّه».

ب) عمران بن محمّد گفت: برادرم زرهی داد كه به حضرت جواد (علیه السلام) بدهم با مقدارى اسباب آنها را آوردم ولى زره را فراموش كردم. همين كه خواستم از خدمتش مرخص شوم فرمود: زره را هم بياور.

همچنین مادرم تقاضا كرده بود كه پيراهنى از آن جناب بگيرم براى او فرمود احتياجى ندارد خبر رسيد كه او بيست روز قبل فوت شده است.

ج) محمّد بن اورمه گفت: معتصم گروهى از وزيران خود را خواست به آنها دستور داد به دروغ گواهى دهند كه محمّد بن على بن موسى (علیهم السلام) تصميم خروج و قيام دارد بعد حضرت را خواست گفت تصميم دارى در دولت من قيام كنى. فرمود: به خدا قسم چنين تصميمى ندارم.

معتصم گفت: فلان كس و فلانى بر كار تو شهادت مي دهند آنها را حاضر كردند. گفتند: صحيح است ما اين نامه‏ها را از بعضى غلامان تو به دست آورده‏ايم.

حضرت جواد (علیه السلام) در اطاق جلو بود دست‏هاى خود را بلند كرده گفت: خدايا اگر دروغ مي گويند اينها را بگير. يک مرتبه ديدم اطاق جلو چنان به حركت در آمد مي رود و مى‏آيد هر كدام از ايشان تصميم حركت كردن مي­گيرد به زمين مى‏افتد. معتصم صدا زد يا ابن رسول اللَّه من از حرف خود توبه مي كنم از خدا به خواه كه اطاق از حركت بايستد. گفت خدايا اطاق را آرام فرما تو مي­دانى ايشان دشمن تو و من اند، اطاق آرام گرفت.[35]

شبهات و پاسخ ها پیرامون امامت امام جواد (علیه السلام)

به طور طبیعی گردن نهادن بزرگان و علما و پيران و جوانان و…، به ولايت شخصى كم سن و سال، سنگین مى‏نماياند و پذيرش اين ولايت، به راحتى پذيرش اوليا ديگر كه از حيث سن و سال دورانى را گذرانده‏اند، براى مردم يكسان نخواهد بود. برخی از معاصران امام جواد (علیه السلام) دربارۀ آن حضرت كه در کودکی به امامت رسيد،شبهه ای به نظرشان آمد که از امام رضا (علیه السلام) سؤال نموده و توضيح مى‏خواستند که آن حضرت پاسخ فرمودند؛ به عنوان نمونه در ذیل به حدیثی اشاره می کنیم.

از محمودى روايت شده كه گفت: من در طوس در حضور حضرت رضا (علیه السلام) بودم. يكى از ياران آن بزرگوار گفت: اگر حادثه‏‌اى براى حضرت رخ دهد، امام بعد از آن برگزيده خدا كه خواهد بود؟!

حضرت رضا (علیه السلام) به وى توجهى كرد و فرمود: “بعد از من بايد براى امر امامت به پسرم حضرت جواد (علیه السلام) رجوع شود”. وى گفت: سن امام جواد (علیه السلام) كم است؟! حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: “خدا حضرت عيسى بن مريم (سلام الله علیها) را براى مقام پيامبرى برانگيخت، در صورتى كه سن آن حضرت (علیه السلام)، از امام محمد تقى (علیه السلام) كمتر بود”.[36]

 

شخصیت علمی امام جواد (علیه السلام)

امام جواد (علیه السلام) مانند امامان دیگر با بهره‌مندی از علوم توحیدی و دریافت حقایق از عوالم ملکوتی، قطره‌هایی از دریای علم و حکمت را در صحنه‌های مختلف زندگی‌اش به نمایش گذاشته است، که مهم­ترین آنها مناظرات علمی و تربیت شاگردان برجسته است، که علوم و دانش های خود را توسط آنان در جامعه منتشر می کردند، دورۀ امام جواد تا امام عسکری (علیهم السلام) به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود.[37]

امام جواد (علیه السلام) و تربیت شاگردان

مى‏دانيم كه يكى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آن است. اين پيشوايان بزرگ هر كدام در عصر خود فعاليت های فرهنگى داشته و در مكتب خويش شاگردانى تربيت مى‏كردند و علوم و دانش­هاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مى‏كردند، اما شرائط اجتماعى و سياسى زمان آنان يكسان نبوده است؛ مثلا در زمان امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) شرائط اجتماعى، مساعد بود و به همين جهت تعداد شاگردان و راويان حضرت صادق (عليه السلام) بالغ بر چهار هزار نفر مى‏شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسكرى (عليهم السلام) به دليل فشارهاى سياسى و كنترل شديد فعاليت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعاليت آنان بسيار محدود بود و از اين ‏نظر تعداد راويان و پرورش يافتگان مكتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق (عليه السلام) كاهش بسيار چشم­گيرى را نشان مى‏دهد؛ بنابر اين اگر مى‏بینيم كه تعداد راويان و اصحاب حضرت جواد (عليه السلام) قريب صد و ده نفر بوده‏اندو جمعا 250 حديث از آن حضرت نقل شده، نبايد تعجب كنيم؛ زيرا از يک سو، آن حضرت شديداً تحت مراقبت و كنترل سياسى بود و از طرف ديگر، زود به شهادت رسيد و به اتفاق دانشمندان بيش از بيست و پنج ‏سال عمر نكرد!

در عين حال، بايد توجه داشت كه در ميان همين تعداد محدود اصحاب و راويان آن حضرت، چهره‌‏هاى درخشان و شخصيت­‌هاى برجسته‌‏اى مانند: على بن مهزيار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، و… بودند كه هر كدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مى‏رفتند، و برخى داراى تأليفات متعدد بودند.

از طرف ديگر، روايان احاديث امام جواد (عليه السلام) تنها در محدثان شيعه خلاصه نمى‏شوند، بلكه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نيز معارف و حقايقى از اسلام را از آن حضرت نقل كرده‏اند؛ به عنوان نمونه «خطيب بغدادى‏» احاديثى با سند خود از آن حضرت نقل كرده است.همچنين حافظ «عبد العزيز بن اخضر جنابذى‏» در كتاب «معالم العترة الطاهرة‏» و مؤلفانى نيز مانند: ابو بكر احمد بن ثابت، ابو اسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در كتب تاريخ و تفسير خويش رواياتى از آن حضرت نقل كرده‌‏اند.[38]

شاگردان امام جواد (علیه السلام)

با توجّه به این­که امام جواد (علیه السلام) در سنّ جوانی به شهادت رسیدند، آن حضرت در عمر کوتاه و با برکت خود علاوه بر انجام وظایف سنگین رهبری امّت، به تربیت شاگردانی که بتوانند پیام آسمانی خاندان نبوّت و امامت را به نسل‌های بعد منتقل سازند، توجّه خاص داشت.

دانشمندان علم رجال و تراجم، تعداد یاران و شاگردان امام جواد (علیه السلام) را 110 نفر ذکر کرده‌اند که[39] در این جا به اسامی برخی از آن چهره های تابناک، اشاره می‌کنیم.

«حسین بن سعید اهوازی، حسن بن سعید اهوازی، محمد بن اسماعیل بن بزیع، احمد بن أبی عبداللّه برقی، علی بن مهزیار، صفوان بن یحیی، عبداللّه بن صلت، علی بن اسباط، ابراهیم بن أبی محمود خراسانی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی کوفی، احمد بن معافی، جعفر بن محمد بن یونس احول، حسین بن بشار مداینی، حکم بن علیاء اسدی، حمزة بن یعلی اشعری قمی، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبداللّه بن جعفر بن ابی طالب، صالح بن محمد همدانی، عبدالجبّار بن مبارک نهاوندی، زکریّا بن آدم، عبدالعظیم بن عبداللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب، عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، علی بن بلال بغدادی، فضل بن شاذان بن خلیل ابومحمّد ازدی نیشابوری، محمد بن عبدالجبّار، ابوعلی محمد بن عیسی بن عبداللّه بن سعد بن مالک اشعری، نوح بن شعیب بغدادی، یعقوب بن اسحاق سکیت (ابویوسف)، ابویوسف الکاتب یعقوب بن یزید بن حمّاد انباری، ابوالحصین بن الحضین الحضینی».[40]

مناظرات علمی امام جواد (علیه السلام)

بارزترین نوع تبلیغ امام جواد (علیه السلام) مناظراتی است که آن حضرت انجام می داد. مناظره های آن حضرت – که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد – وی را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حق جویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستم­گران یاری داد.[41] آن حضرت به دو جهت در عرصۀ مناظره های علمی گام نهاد:

نخست، نیاز شیعیان که با توجه به سن اندک آن حضرت در پی کشف جایگاه معنوی اش بودند و دوم خواست مأمون و معتصم که اندیشۀ خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهی های وی در سر می پروراندند.

خلفا می کوشیدند با برپا ساختن مجالس مناظره، امامان شیعه را رو در روی برخی از دانشمندان به نام زمان قرار دهند تا شاید از پاسخ پرسشی باز مانند و جایگاه معنوی شان مورد تردید واقع شود.[42]

علم به غیب امام جواد (علیه السلام)

در این رابطه دو حدیث از حضرت جواد الائمه (علیهم السلام) نقل شده، که عبارتند از:

اول: ابراهیم بن سعید می گوید: نزد حضرت محمد بن علی (علیه السلام) نشسته بودیم که مادیانی از جلوی ما عبور کرد، حضرت فرمود: این اسب در این شب کره ای خواهد زائید پیشانی سفید که بر روی او خال سفیدی است، من از آن حضرت اجازه بازگشت و مرخصی گرفته نزد صاحب آن مادیان آمدم و تا شب با او به گفت­وگو و سخن پرداختم، شب هنگام آن مادیان زائید و کره او همان اوصافی که حضرتش بیان فرموده بود، همراه داشت. مرتبه دیگر به دیدار ایشان شتافتم، حضرت فرمود: ای پسر سعید گویا در آنچه به تو گفتم شک داشتی، اما بدان، زنی که در خانه داری به زودی فرزندی یک چشم خواهد زائید، در آن هنگام کنیز من (سعید) آبستن بود، به خدا سوگند همین محمد (بن سعید) را زائید که دارای یک چشم است.[43]

دوم) صالح بن عطیه می گوید: حج بیت الله گزاردم و از تنهایی و بی همسری به حضرت جواد (علیه السلام) شکایت بردم، فرمود: از حرم خدا خارج نخواهی شد جز این که کنیزی خواهی خرید و از او پسری مرزوق خواهی گشت. گفتم: فدایت گردم آیا مرا در این امر راهنمائی خواهی فرمود؟ فرمود: بلی. شما به نمایشگاه کنیزان و بردگان برو و هرکدام را پسندیدی به من خبر ده، من سخن او را پذیرفتم و به بازار رفتم یکی از کنیزان را پسندیده و زیر نظر گرفتم آن گاه به آن حضرت خبر دادم، فرمود: در بازار باش تا تو را ملاقات کنم من در مغازه برده فروشی منتظر ماندم که ایشان تشریف آورد نگاهی به آن کنیز افکند و از او گذشت، سپس رو به من کرد و فرمود: اگر او را پسند کردی بخر، اما بدان که عمر او کوتاه است. گفتم فدایت شوم او را می‌خواهم چه کنم؟ ! فرمود: همین است که به تو گفتم.

فردای آن روز باز به سراغ آن کنیز رفتم، صاحب او گفت: آن کنیز تب دار شده و امیدی به ماندن او نیست، روز بعد باز مراجعه کردم و از حال او جویا شدم گفت: امروز او را دفن کردم، دوباره خدمت امام جواد (علیه السلام) رسیده جریان را به وی گزارش دادم، فرمود: دوباره کنیز دیگری را زیر نظر بگیر، من همین کار را کرده به او خبر دادم، فرمود آن جا منتظر باش تا بیایم، سپس سوار شد و آهنگ دکان برده فروش کرد و پس از ملاحظه کنیزی که زیرنظر داشتم، فرمود: او را خریداری کن، من او را خریده و پس از طهارتش با او ازدواج کردم و فرزندم محمد را به دنیا آورد.[44]

گفتنی است دانش احکام نجوم قطره ای از دریای علم بی کرانه پیشوایان دین است، چنان که امام جواد (علیه السلام) پس از شهادت پدر بزرگوارش به مسجد پیامبر (صلی الله علیه وآله) می آید و درحالی که به ظاهر طفل بوده است به پله اول منبر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) قرار می گیرد و می فرماید: من محمد بن علی الرضا هستم، من جوادم من به نژاد مردم آگاهم درحالی که در پشت پدرانشان قرار دارند، من اسرار باطن و ظاهر شما مردم را می دانم، این دانشی است که حق تعالی به ما بخشیده است پیش از آن که مخلوقات آفریده شوند و پس از آن که آسمان و زمین از بین بروند، اگر تظاهرات باطل گرایان و دولت گمراهان و شک شکاکان نبود، سخنانی می گفتم که خلق اول و آخر از آنها به تعجب و شگفتی می آمدند، سپس دست شریف بر دهان مبارک گذاشت و فرمود: ای محمد لب فرو بند چنان که پدرانت پیش از این ساکت ماندند.[45]

بخشش و سخاوت امام جواد (علیه السلام)

ائمه (علیهم السلام) در انفاق و بخشش همواره گوی سبقت را ربوده اند، روایات فراوانی در این باره وجود دارد که به عنوان نمونه به دو روایت اشاره می کنیم:

1-                  احمد بن‏ حديد گفت:‏ با قافله‏ به عنوان‏ برگزارى‏ حج‏ خارج‏ شدم‏، دزدها سر راهمان را گرفتند و اموالمان را به غارت بردند. وارد مدينه كه شدم امام جواد (عليه السلام) را در بين راه ديدم در خدمت آن جناب به منزلش رفتم. جريان را عرض­كردم دستور داد مقدارى لباس برايم بياورند و پولى نيز داد، فرمود بين دوستان خود تقسيم كن به نسبت مقدارى كه دزد از آنها برده من تقسيم كردم ديدم آن پول كاملا مساوى با همان مقدارى بود كه از آنها دزديده بودند.[46]

2-                  اسماعيل بن عباس هاشمى گفت روز عيد خدمت حضرت جواد (عليه السلام) رسيدم و از دست تنگ دستى شكايت كردم جانماز را كنار زد و از روى زمين مقداری طلا برداشته به من داد. آن را به بازار بردم 16 مثقال طلا بود.[47]

خلفای عباسی معاصر امام جواد (علیه السلام)

پیشوای نهم در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفۀ عباسی، یعنی مأمون (193-218) و معتصم (218-227) معاصر بوده است و هر دو نفر آن حضرت  (علیه السلام) را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوۀ سیاسی ای که مأمون در مورد امام رضا (علیه السلام) به کار برده بود، آن حضرت را در پایتخت زیر نظر قرار داد.[48]

امام جواد (علیه السلام) از نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)

امام جواد (علیه السلام) آن قدر نزد معصومان (علیهم السلام) مقام و منزلت داشت که سال ها قبل از تولد ایشان پیامبر با القابی زیبا و دارای معانی والایی خبر از تولد ایشان داده: … رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقال: … و إنّ اللّه عزّ و جلّ ركّب في صلبه [أي في صلب أبي الحسن الرضا (عليه السّلام)‏] نطفة مباركة، طيّبة، زكيّة، رضيّة، مرضيّة. و سمّاها محمد بن علي، فهو شفيع شيعته، و وارث علم جدّه، له علامة بيّنة و حجّة ظاهرة … .[49]

علاقۀ شدید امام رضا (علیه السلام) به امام جواد (علیه السلام)

از همان ابتدای تولد امام جواد (علیه السلام) ابراز علاقۀ امام رضا (علیه السلام) به آن حضرت همه را متعجب کرده بود که در این رابطه  به برخی از روایات اشاره می شود:

1-موقعى كه امام محمّد تقى (علیه السلام) متولد شد امام رضا (عليه السّلام) به ياران خود فرمود: امشب پسرى شبيه حضرت موسى بن عمران كه درياها را شكافت براى من متولّد شده‏ است از بانویی پاک؛ زيرا كه او طاهره و مطهّره خلق شده. آن­گاه فرمود: پدر و مادرم فداى آن شهيدى كه اهل آسمان براى او گريه مي­‌كنند (منظور امام محمّد تقى است)… .[50]

2- از كلثم بن عمران روايت شده كه گفت: به امام رضا (عليه السّلام) گفتم: شما كه بچه دوست دارى پس دعا كن تا خدا پسرى به تو مرحمت فرمايد؟ فرمود: به من فقط يک پسر نصيب مي­شود كه وارث من خواهد بود.

وقتى امام جواد (عليه السّلام) متولد شد امام رضا (عليه السّلام) در تمام شب بالاى گهواره او با آن حضرت گفت­وگو مي­‌كرد، او را نوازش مي‌­فرمود، چون چند شب متوالى اين عمل را انجام مي‌­داد من عرض كردم: فدايت شوم قبل از اين هم براى مردم فرزندانى متولد شده آيا همه مردم بچه ‏ها را اين­طور عادت مي‌­دادند؟! فرمود: واى بر تو اين عمل عادت دادن نيست بلكه من فرزندم را وادار به علم و دانش مي­‌نمايم.[51]

3-يحيي صنعانى گفت در مكه خدمت حضرت رضا (عليه السّلام) رسيدم مشغول پوست كندن موز بود كه به حضرت جواد مي­‌داد گفتم فدايت شوم همين است آن مولود مبارک؟

فرمود: آرى يحيى! اين همان مولودى است كه در اسلام با بركت‏تر از او براى شيعيان ما متولد نشده است.[52]

 

امام جواد (علیه السلام) از نگاه اندیشمندان اهل سنّت

سیمای پرفروغ و عالم تاب امام جواد (علیه السلام) نه تنها شیعیان را شیدای جمال و جلال خویش ساخته، که دانشمندان اهل سنّت را نیز از سکوت و خاموشی رهانیده است. آنان در منابع تاریخی و حدیثی خویش، به قدر ایمان و معرفت خود، زبان به حقیقت گشوده اند و شخصیت آسمانی پیشوای نهم شیعیان را با جملاتی مانند: هرچند سن کمی دارد، اما قدر و منزلتی بزرگ دارد، نام او بر سر زبان­ها است و … به تصویر کشیده‌اند.[53]


[1]. کلینی،الكافي، ج 1، ص 492، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1362ش.

[2]. شیخ مفید، الإرشاد، ج‏2، ص273، ناشر کنگرۀ شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413ق؛ نیشابوری، فتال، روضة الواعظين، ج1، ص 243، انتشارات رضی، چاپ اول، قم، بی تا

[3]. روضة الواعظين، ج1، ص243.

[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 320، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1362ش؛ صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 209، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378 ق.

[5]. کافي، ج1، ص 286 .

[6]. کافی، ج1، 321؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 22، مؤسسه الوفاء، بی چا، بیروت، 1404ق.

[7]. نوبه بلاد بزرگی است در سودان که بلال حبشى هم از آن­جا بوده است.

[8]. کافی، ج 1، ص 323.

[9]. بحار الأنوار، ج‏50، ص16.

[10]. …وَ كَانَ يَقُولُ لَهُ الرِّضَا (ع) الصَّادِقَ وَ الصَّابِرَ وَ الْفَاضِلَ وَ قُرَّةَ أَعْيُنِ الْمُؤْمِنِينَ وَ غَيْظَ الْمُلْحِدِينَ، عيون أخبار الرضا(ع)، ج ‏2،ص 250.

[11].  زندگانى دوازده امام عليهم السلام، ج ‏2، 446- 445.

[12]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ‏2، ص 273، ناشر کنگرۀ شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413ق.

[13]. قمى، عباس، منتهى الآمال،  ج ‏3، ص 1083، انتشارات فراروی، چاپ دوم، 1381ش.

[14]. كلينى، همان كتاب، ص 315 و 492؛ ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 379، قم، المطبعة العلمية.

[15]. الإرشاد، ج 2، ص 5-282.

[16]. پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 556 ، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (ع)، چاپ سوم، قم، 1375ش.

[17]. قمی، عباس، منتهى الآمال، ج‏3،ص1810؛ آيت الله خزعلى، موسوعة الإمام الجواد عليه السلام‏، ‏ج1، ص39-40، مؤسسة ولى العصر، چاپ اوّل،‏ قم، ‏1419 ق‏.

[18]. طبرسى‏، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 355، اسلاميه.

[19]. برای مثال شیخ مفید در کتاب ارشاد و ابن عنبه در عمدة الطالب و ابن صباغ در الفصول المهمة و تستری در تواریخ النبی و الآل و لواسانی در کتاب الدروس البهیة به این دو فرزند ایشان اشاره کرده اند. به جز ابن عنبه در کتاب عمدة الطالب بقیه منابع بر آن هستند که ایشان تنها همین دو فرزند پسر را داشته اند. ر. ک. به: انساب العترة الطاهرة، لبیب بیضون، ص 107، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت.

[20] . همان.

[21]. رجایی، سید مهدی، المعقبون من آل ابی طالب، ج 2، ص 30، مؤسسه عاشورا، قم.

[22]. همان؛ هم‌چنین ر ک. به: منتهی الامال، قمی، عباس، ج 2، ص 618، انتشارات هجرت، چاپ دوم.

[23]. سلطان، فتحی عبدالقادر، تاریخ و بیوتات آل البیت فی بلاد الرافدین، ص 382، دار المحجة البیضاء، بیروت، 1423هـ.

[24]. الإرشاد، ج‏2، ص273.

[25]. نیشابوری، فتال، روضة الواعظين، ج1، ص243، انتشارات رضی، چاپ اول، قم، بی تا.

[26]. بحارالانوار، ج 50، ص 15.

[27]. بحارالانوار، ج 50، ص 16.

[28]. بحار الانوار، ج 50، ص 6.

[29]. اصول کافی، ج1، ص 492؛ مفيد، الارشاد، ص 316؛ طبرسى، أعلام الوری، ص 344.

[30]. الإرشاد، ج ‏2، ص 273.

[31]. کافی، ج 1، ص 527-528. در این حدیث آمده که اسامی دوازده امام در لوحی نوشته شده، و در دست حضرت زهرا (علیها السلام) بود.

[32]. الإرشاد، ج ‏2، ص 5-274.

[33].نجفى، محمد جواد، ستارگان درخشان، ج 11، ص 25 – 24.[منبع تکمیل شود]

[34]. الإرشاد، ج ‏2، ص 275.

[35]. خسروى، موسى، ‏زندگانى حضرت جواد و عسكريين (ع)، (ترجمه بحار الأنوار)، ص 33، اسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1364 ش‏.

[36]. نجفى، محمد جواد، ستارگان درخشان، ج 11(سرگذشت حضرت امام محمد تقى (ع))، ص 24 – 25، كتابفروشى اسلاميه، چاپ پنجم، تهران،1362ش.

[37].  پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص561.

[38]. شيخ طوسى، رجال، ، ص 397-409، چاپ اول، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1381 هـ ق؛ مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد ياران و شاگردان امام جواد را 121 نفر مى‏داند (عطاردي، شيخ عزيز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمي للامام الرضا (عليه السلام)، 1410 هـ ق) و قزوينى آنها را جمعا 257 نفر مى‏داند (قزويني، سيد محمد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ق.

[39].  رجال طوسی، ص 397 ـ 409.

[40]. اعلام الهدایه، ج 11، ص 198 ـ 209؛ ر. ک: رجال کشّی، ص 275، 502، 503، 548، 550، 551 و 552، طبع مشهد؛ رجال نجاشی، ص 149، 190 و 253؛ حیاة الامام محمد الجواد(ع)، ص 139، 141، 156، 159 و 164؛ رجال شیخ طوسی، ص 405؛ فهرست طوسی، ص 58؛ جامع الرّواة، ج 1، ص 554.

[41]. الإرشاد، ج2، ص5-282.

[42]. حاج اسماعیلی، محمد، مجلۀ مبلغان، ص 36، ش 2، سال 1378.

[43]. ) فرج المهموم، ص 221، 232، نشر رضی، قم؛ بحار، ج 50، ص 58.

[44].  فرج المهموم، ص 233؛ قطب راوندی،  الخرایج و الجرائح، ج 2، ص 666، نشر مؤسسه امام مهدی، قم، 1409ه؛ ابن حمزه، الثاقب فی المناقب،ص 524، تحقیق نبیل رضا علوان، نشر انصاریان، قم، 1411ه بحار، ج 50، ص 43، 58.

[45]. بحار، ج 50، ص 108.

[46].  زندگانى حضرت جواد و عسكريين (ع)، ص 27.

[47]. قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 383، انتشارات امام مهدی، چاپ اول، قم، 1409ق.

[48]. پیشوائی، مهدی ،سیرۀ پیشوایان،ص530.

[49]. عيون أخبار الرضا عليه السّلام، ج 1، ص 59.

[50]. ترجمه إثبات الوصية، ص 406.کتاب نامه تکمیل شود

[51]. ترجمه إثبات الوصية، ص 406.

[52]. الكافی، ج 6، ص361.

[53]. شافعی، ابن طلحه،  مطالب السّؤول، ص 239؛ الفصول المهمّه، ص 252-251.