کپی شد
امامت مسیر شناخت توحید
ابتدا برای روشن شدن اهمیت و نقش مهم امامت در شناخت توحید به روایتی در این زمینه می پردازیم:
امام رضا(ع) در حدیث سلسلة الذهب می فرمایند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ من عَذَابِي قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ كلمۀ «لا اله الا الله» قلعۀ من است، پس هر كه در آن قلعه وارد شود، از عذاب من در امان است، و چون كجاوه به راه افتاد، حضرت با صداى بلند فرمود: به شروط كلمۀ «لا اله الا الله»، و من از شروط آن هستم».[1]
معنای این روایت آن است که وصول به مقام توحيد كه از آن به «لا اله الا الله» تعبير شده، انسان را در عصمت و مصونيت وارد میکند، و وصول به اين مقام بدون عبور از ولايت كه معناى مرآتى خدا است، ممكن نیست.
برای درک عمیق این مطلب لازم است نکاتی به دقت مورد مطالعه قرار گیرد:
1. اگر چه برای واژۀ ولایت معانی متعددی ذکر شده است، امّا دقت در این معانی، ما را به این نتیجه خواهد رساند که همۀ آنها به یک معنا بر می گردند. این معنا عبارت است از این که دو چيز و يا بيشتر، به گونه ای باشند كه بين آنها هيچ گونه حجاب، مانع، فاصله و جدایى نباشد. به عبارت دیگر؛ به مقام يگانگى بين بنده و پروردگار، حبيب و محبوب، عاشق و معشوق كه جدائى در آن نیست، ولايت گفته می شود. پس اگر گفته شد: ولايت از آنِ خدا است، معيتِ خداوند با همۀ موجودات مراد است. و اگر گفته شد: انسانی به مقام ولايت رسيده، به این معنا است كه در مراحل سير و سلوك و شهود الاهی، به مرحله اى رسيده كه هيچ يك از حجب نفسانيه، بين او و حضرت حق حایل نيست و به مقام بندگى محضۀ خداوند، نایل آمده است. دقیقاً به جهتِ همین نزدیکی و قرابت و وحدت است که به هر یک از مالك و مملوك، و دو نفری که پیمان بسته اند، و حبيب و محب، و همسايه و…، ولی گفته می شود. با این توضیح روشن شد كه از لوازم ولایت، مالكيت و سلطنت در تدبير، تكفل و سرپرستی در امور و وساطت در فیض است.[2]
2. لازمۀ وجود هر موجودى، وجود ولايت است؛ زیرا موجودات، نسبت به ذات مقدّس حضرت حقّ، ربط محض هستند. پس ولايت در همۀ موجودات وجود دارد، اما به حسب سعه و ضيق موجودات، آثار ولایت در آنها متفاوت است؛ یعنی آنانی که از سعه وجودی بيشتری برخوردارند، از ولایت بيشتری نیز بهره میبرند. پس هر موجودی البته به حسب سعه و ضیقِ هویتِ وجودیِ خود، مَظهَر این اسم است؛ از این رو، «اوَّلُ ما خَلَق الله»؛ اولین مخلوق، که حجاب اقرب و نزديک ترين موجود از نظر قرب به ساحت اقدس كبريایى است، از ولايت مطلقه، عامه و كليۀ الاهيه برخوردار است و وجود، روزی، حیات، ممات و… تمام موجودات به افاضۀ او است.
3. از این «اول ما خلق الله» به حقیقت محمدیه تعبیر می شود. این حقیقت، همان حقیقت پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) است.[3] لذا است که حضرت علی(ع) می فرماید: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»؛ ما دست پروردۀ پروردگارمان هستيم، و مردم پس از اين، دست پروردۀ ما هستند.[4]
پس استبعادی ندارد که گفته شود: آنان بندگان خدا هستند و مردم بندگان ايشان.[5] از این جهت است که امام باقر و صادق(ع) فرمودند: «وَلَايَتُنَا وَلَايَةُ اللَّهِ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا»؛ ولايت ما ولايت خداوند است كه تمام انبياء با آن ولايت مبعوث شده اند.[6] روشن است که مراد از این عبارت وجود جسمانى و تاريخى امامان نیست. پس می توان گفت که مقام ولايت كلّيّۀ ائمّۀ معصومان(ع) با ذات اقدس خداوندى، وحدت و هوهويّت دارد.[7]
4. روشن است که ولایت کلیه، در خداوند ذاتی است و در غیر او عَرَضی؛ یعنی «اول ما خلق الله» در عين آن كه از همۀ موجودات عالم، پرورنده تر، و قادرتر است، باز از خود چیزی را ندارد و تنها آیينه است، آیينۀ تمام نمایی که ذات و صفات جمال و جلال حق تعالی را نشان می دهد.
5. همان گونه که بیان شد آدمی در طریق کمال و قوس صعود، می تواند موانع پیش رو را به کناری نهد و از جمیع انیات و تعینات و تعلقات مادی و حتی معنوی،[8] جدا و ذوب در حضرت احدیت شود و به مقام فنا دست یابد. در چنین حالتی خویشتن را فراموش نموده محو جمال معشوق گشته و به هر چه که می نگرد فقط او را ببیند و بس، و تا آن جا پیش رود که دوئیت را برداشته و به مقام هوهویت برسد و آیینۀ تمام نمای حق تعالی شود.[9]
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
سید حیدر آملی (ره) با اشاره به این نکته که این مقام با فنا قابل دست یابی است، این سخن أمير المؤمنين(ع) : «أنا وجه الله، و أنا جنب الله، و أنا يد الله، و أنا آية الله. أنا الاوّل، أنا الآخر، أنا الظاهر، أنا الباطن» را ناظر به همین مقام میداند.[10] و این یعنی تجلی کامل خداوند در مظهری (محل ظهور و بروز) کامل و دست یابی به ولایت کلیۀ الاهیه از سوی اهل بیت(ع).
6. این هوهویت یعنی عینیت توحید و ولایت. به عبارت دیگر، توحيد همان معناى مرآتى و آيتى حجاب اقرب است و ورود به چنین عالمی، مشروط به عبور از ولايت است؛ یعنی كسى در ناحيۀ صعود به معرفت و قرب ذات اقدس حق تعالی نمی رسد، مگر از اين آیينه و آيتِ بزرگ؛ زيرا نور و تشعشع این خورشید، ديدۀ هر بيننده را كور می کند و نمی توان بدون آیينه و حجاب، جمالش را مشاهده کرد.[11] پس توحيد عين ولايت و ولايت عين توحيد است و اين دو از هم دیگر جدایی ندارند.[12]
امام خمینی(ره) در بارۀ سرّ نوشتن کلمات «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی امیرالمؤمنین» بر همۀ موجودات از عرش اعلا تا منتهای ارضین می گوید: شیخ عارف شاه آبادی (ره) می فرمود: شهادت به ولایت در شهادت به رسالت نهفته است؛ زیرا که ولایت، باطن رسالت است و نویسنده گوید که در شهادت به الوهیت شهادتین منطوی است جمعاً و در شهادت به رسالت آن دو شهادت نیز منطوی است، چنان چه در شهادت به ولایت آن دو شهادت دیگر منطوی است.[13]
همو در جایی دیگر می فرماید: موجودات به واسطۀ انسان رجوع به حق كنند، بلكه مرجع و معاد آنها به انسان است… و این كه در آیۀ شریفه، حق مى فرماید: «انَّ الَینا ایابَهُمْ ثُمَّ انَّ عَلَینا حِسابَهُم»[14] و در زیارت جامعه مى فرماید: «و ایاب الخلق إلیكم و حسابهم علیكم»، سرّى از اسرار توحید، و اشاره به آن است كه رجوع به انسان كامل رجوع إلى اللّه است؛ زیرا كه انسان كامل فانى مطلق و باقى به بقاء اللّه است و از خود تعین و انّیت و انانیتى ندارد، بلكه خود از اسمای حسناى و اسم اعظم است.[15]
بر اهل دقت پوشیده نیست که معنای این سخنان، انکار مخلوق یا انسان بودن اهلبیت(ع) نیست، و نیز در صدد بیان این عقیدۀ باطل نیستیم که خداوند در آنها حلول کرده است،[16] بلکه ما اگرچه آنان را مخلوقی مانند سایر مخلوقات می دانیم، اما معتقدیم که خودیت از آنان رخت بربسته بود و به بالاترین مرحلۀ فنا و مقام ولایت نایل آمدند.[17] روشن است که به هر مقدار خودیت مستهلک شود، خدا حضور می یابد و انسان به همان میزان آیینۀ تمام نمای حق تعالی خواهد شد. با توضیحاتی که ارائه کردیم روشن شد که ولایت و توحید وحدت دارند و با عشق به ولایت است که می توان به توحید رسید. لذا ما بر این باوریم که برای درک و شناخت هریک از صفات الاهی راهی جز شناخت و ارتباط با معصومان(ع) وجود ندارد؛ مثلاً برای شناخت این نکته که آیا خداوند نسبت به کاری که انجام می دهیم رضایت دارد یا نه، راهی نداریم جز این که رضایت یا عدم رضایت اهلبیت(ع) را به دست آوریم.[18]
[1]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص7؛ همو، معانیالاخبار، ص370 و371؛ همو، التوحید، ص24و25؛ شیخ طوسی، امالی، ج2، ص201.
[2]. نک: حسینی طهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج 5، ص10-33.
[3]. بر این اساس رسول خدا(ص) فرمود: «أول ما خلق الله نوري» كه نوع انسانى بلكه جميع مخلوقات از اين نور (كه عقل اول است و روح محمدى است و نفس واحده است و آدم نشئه اولِ دار وجود است) آفريده شدند، و نيز فرمود: «كنت نبيّا و آدم بين الماء و الطين» (وقتى آدم بين آب و گل بود من پيغمبر بودم)؛ يعنى عقل اول كه روح محمديه است و او را در همۀ عوالم مظهر است و هر موجودى از او فيض مى گيرد. پس آدم از عقل اول يعنى از حقيقت محمديه فيض وجود گرفت. در این باره، نک: قيصرى، محمد داوود، شرح فصوص الحكم، به كوشش: سيد جلال الدين آشتيانى، پيشگفتار، ص 55-57؛ حسن زادۀ آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحكم، ص64و 65.
[4]. نهج البلاغة، نامه 28، ص386.
[5]. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 15، ص194.
[6]. کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج1، ص 437؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص 75.
[7]. ملاقات مرحوم علامه حسینی طهرانی و هاشم حداد با مرحومه بانو اصفهانی و پرسش از مقام هوهویت، خواندنی است که خواننده محترم را به: حسینی طهرانی، سید محمد حسین، روح مجرّد، ص 294، ارجاع می دهیم.
[8]. برای آگاهی از حجب ظلمانی و نورانی، نک: پاسخ شمارۀ: نمایه: حجاب های نورانی، سؤال 4767 (سایت اسلام کوئست: 5013).
[9]. برای آگاهی بیشتر از این مقام، نک: المقدمات من نص النصوص، ص46.
[10]. نک: جامع الأسرار و منبع الانوار، ص364- 367 و 380.
[11]. نک: شيخ محمود شبسترى در گلشن راز، ص 12-14.
[12]. در این باره، نک: نورى، على، التعليقات على مفاتيح الغيب، ص 742؛ قمشه اى، آقا محمدرضا، مجموعه آثار حكيم صهبا، ص111-150؛ حسینی طهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج 5، ص 125-14.
[13]. نک: امام خمینى، آداب الصلوة، ص 141.
[14]. غاشیه، 25
[15]. امام خمینى، آداب الصلاة، ص263؛ برای آگاهی بیشتر، نک: میرداماد، قبسات، ص 397.
[16]. گفتنی است که غلات، پیامبر(ص) و ائمه(ع) را خدا می دانستند با این توجیه که: ذات خداوند در بدن جسمانی پیغمبر و یا امام حلول میکند و با آنان متحد میشود و در این حال، طبیعت آدمی به شکل طبیعت الاهی در می آید؛ نک: مشکور، جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص345.
اما آن چه ما بدان اشاره کردیم بحث تجلی است و فرق بین تجلی و بین حلول و اتحاد، در آن است که «اتحاد» عبارت است از: یک چیز شدن دو چیز و «حلول» یعنی وارد شدن چیزی در چیز دیگر. پس تحقق دو عنوان فوق، فرع بر تحقق دو امر در ابتدا است، اما تجلی، مبتنی بر وحدت شخصی وجود و انحصار آن در وجود حق تعالی است که به ربط محض، آیت و نمود بودن ماسوی الله، معتقد است. براین اساس؛ اساساً زمینه ای برای حلول یا اتحاد، وجود ندارد. برای آگاهی بیشتر، نک: رحیمیان، سعید، تجلی و ظهور در عرفان نظری، ص46 و47.
صدر المتألهین در این مورد چنین می گوید: برخی از جهله پنداشته اند که ذات احدیتی که در زبان عرفا به مقام احدیت و غیبت احدیت متصف شده، تحقق بالفعل و مجرد از مظاهر و مجالی ندارد، بلکه آن چه متحقق است، عالم صورت و قوای روحانی و حس آن است و حق تعالی نیز همان مظاهر است و به عبارتی، مجموع عالم و حقیقت انسان کبیر است. این قول کفر فضاحت باری است و نسبت دادن این قول به بزرگان از صوفیه افترای صرف است. ملاصدرا شیرازی، الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج 2، ص 341.
[17]. حضرت علی(ع) در بیان خصوصیات اهلبیت می فرماید: «وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَة»؛ ویژگی های ولایت از آن آل محمد است. نهج البلاغة، خطبۀ2؛ برای آگاهی بیشتر از مقام ولایت اهل بیت(ع)، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین(ع)، ص108-142، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1388 هـ ش.
[18]. برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، مهر ماه، 148-161، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1389 هـ ش.
تذکر: در تهیۀ این مقاله از نرم افزارهای مرکز تحقیقات کامپیوتری استفاده شده است. بر این اساس؛ به کتابنامه های این نرم افزارها مراجعه شود.