کپی شد
امامت امام علی النقی الهادی (علیه السلام)
امام هادی (علیه السلام)، در سال 220 قمری، پس از شهادت پدر گرامی اش بر مسند امامت نشست. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال بود.[1]
در موارد متعددی به امامت آن حضرت تصریح شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) حميرى از محمّد بن اسماعيل روايت میکند كه گفت: امام جواد (علیه السلام) به من فرمود: امر امامت به امام على النقى (علیه السلام) واگذار خواهد شد، در صورتىكه او بچه هفت سالهاى است. دوباره فرمود: آرى و كمتر از هفتساله، چنانکه حضرت عيسى بن مريم (علیهما السلام) نیز چنین بود.[2]
ب) صقر بن دلف می گوید: از حضرت جواد (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «امام بعد از من پسرم على است. دستور او دستور من و سخنش سخن من است. فرمان بردارى از او فرمان بردارى از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود…».[3]
ج) ابن قولویه از کلینى از اسماعیل بن مهران نقل مىکند که گفت: وقتى حضرت جواد (علیه السلام) براى بار اول از مدینه به جانب بغداد رهسپار شد، موقع حرکتش عرض کردم: من در این سفر بر شما بیمناکم، پس از شما امامت متعلق به کیست؟ با لبخندى به من توجه نموده، فرمود: آنچه گمان کردهاى امسال نیست. وقتی که معتصم (برای دومین بار) آن حضرت را طلبید، خدمتش رسیده عرض کردم: فدایت شوم، شما در حال حرکت هستى، امامت بعد از شما متعلق به کیست؟ چنان گریه کرد که محاسنش از اشک، تر شد. در این موقع به من توجه نموده فرمود: اکنون باید بر من بیمناک باشى، امامت پس از من متعلق به فرزندم علی (امام هادی) (علیه السلام) است.[4]
د. احمد بن محمّد بن عیسى از پدر خود نقل مىکند که حضرت جواد (علیه السلام) وقتى خواست از مدینه به جانب عراق رهسپار شود و برگردد، حضرت ابو الحسن (امام هادی) (علیه السلام) را روى زانوى خود گذاشت و تصریح به امامت ایشان کرده به او فرمود: از چیزهاى خوب عراق چه میل دارى برایت بیاورم؟ عرض کرد: شمشیرى که چون آتش بدرخشد. در این موقع روى به جانب موسى فرزند خود نموده به او فرمود: تو چه دوست دارى؟ گفت یک اسب. فرمود ابو الحسن به من شباهت دارد و موسى به مادرش.[5]
مرحوم مجلسی (ره) میگوید: «اخبار در این مورد (امامت امام هادی) (علیه السلام) زیاد است که اگر همه آنها را ذکر کنم، کتاب (بحار الانوار) طولانی مىشود. همینکه جمعیت شیعه اجماع بر امامت حضرت امام علی النقى (علیه السلام) کردهاند و کس دیگرى در زمان ایشان مدعى امامت نشد، ما را بىنیاز از ذکر تمام آن خبرها مىنماید».[6]
[1]. پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 567، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (ع)، چاپ سوم، قم، 1375ش.
[2]. مسعودى، على بن حسين، اثبات الوصیّة، نجفى، محمدجواد، ص 430، اسلامية، چاپ دوم، تهران، 1362ش.
[3]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، كمرهاى، محمد باقر، ج 2، ص 50، اسلاميه، چاپ اول، تهران، 1377ش.
[4]. مفید، محمد بن محمد، ارشاد، رسولى محلاتى، سيد هاشم، ج 2، ص 286، اسلاميه، چاپ دوم، تهران، بی تا.
[5]. خسروی، موسی، زندگانى حضرت جواد و عسکریین علیهم السلام(ترجمه جلد 50 بحار الانوار)، ص 104.
[6]. همان.