کپی شد
امامت از دیدگاه فرقه اسماعیلیه
امامت در عقايد اسماعيليه جايگاه بسيار مهمى دارد، و براى آن، درجات و مقاماتى، قائل شدهاند و براى امامان خود اختيارات و ويژگیهايى را در نظر گرفتهاند. امامت در نگاه اسماعیلیان، در دو مقام بحث میشود: امامت مطلقه و امامت خاصه.
الف) امامت مطلقه
امامت مطلقه دارای مراتب پنجگانه زیر است:
- امام مقیم: او كسی است كه رسول ناطق را بر انگیخته، او را تعلیم و تربیت نموده و به مراتب رسالت نطق میرساند و او را به امدادات کمک مینماید. امام مقیم را «رب الوقت» و «امام عصر» نیز مینامند. این عالیترین، رفیعترین و دقیقترین درجه امامت است.
- امام اساس: او کسی است که با ناطق در تمام مراحل حیاتش همراهی میکند و دست راست (یاور) و امین راز او است. او برپاکننده اعمال رسالت کبری و اجرا کننده اوامر علیا است و سلسله امامان مستقر در ادوار زمانی از او تداوم مییابد.
- امام متم: او امامی است که انجام رسالت در نهایتِ دور را تمام میکند و منظور از دور، اصلی است که امامان هفتگانه به آن قائم هستند. امام متم، امام هفتم است و تمامکننده رسالت دور است و قوت و توانایی او معادل قوت مجموع امامان شش گانهای است که قبل از او در دور هستند.
4 ـ امام مستقر: او كسی است كه صلاحیت به ارث گذاشتن امامت برای فرزند خود را دارد، همانطور که صاحب نص بر امام بعد از خود است. امام مستقر را «امام جوهر»، «امام متسلمِ (پذیرنده) شؤونِ امامت بعد از ناطق به طور مستقیم»، و «امام قائم به کشیدن بار امامت به طور اصیل»، نیز مینامند.
5 ـ امام مستودع: او کسی است که شؤون امامت در ظروف و ادوار استثنایی را میپذیرد و او کسی است که به نیابت از امام مستقر به انجام امور امامت او قیام میكند. روشن است که او حق به ارث گذاشتن امامت برای احدی از فرزندان خود را ندارد. وی را «نایب غیبت» نیز میگویند.[1]
- امام مستور
اينگونه امام در دورهاى عهدهدار امامت است و در زمانى كه حقايق در باطن، نهفته است، بايد امامى باشد تا آنرا آشكار كند. از نظر اسماعيليان، دوره ستر از زمان «محمد بن اسماعيل» آغاز شدهاست كه وى مدينه را ترک كرد و به ميان معتقدان خود در مشرق رفت. دوره كشف دورانى است كه دسترسى به حقايق باطن از طريق تأويل، امكانپذير است. امامِ اين دوره كسى است كه به بيان معانى باطنى تمام احكام دينى در ميان معتقدان خود مىپردازد.[2]
عجیب آن است که اسماعیلیه، سلسله امامان را از حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) شروع میکنند نه از اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام)، و دلیلشان نیز این است که اگر از اسماعیل شروع کنند، امامت یک پدیده نوظهوری میشود که اصل و اساسی ندارد.[3]
ب) امامت خاصه
امامت خاصه دارای خصوصیات زیر است:
- صاحب وصیت، افضل عالم بعد از نبی در دور است.
- امامت در خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از نسل علی و فاطمه (علیهما السلام) است.
- امامت وارث نبوت و وصایت است.
- وصایت بعد از مرگ وصی قطع میشود و قیام وصی دومی بعد از او محال است.
- امامت در عالم استمرار مییابد، ولی نبوت و وصایت اینگونه نیست.
- غیبت امام از امت به هبچوجه و سببی جایز نیست و اگر در زمانی این امر به وقوع پیوست، خواص شیعیانش به او متصل و جایگاهش را میشناسند و هرکس را که نیتش خالص باشد به محل استقرار امام راهنمایی میکنند.
- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای بعد از خود به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصیت نمود.
- عدم عمل به وصیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جانب امیرالمؤمنین (علیه السلام) از روی عجز و کوتاهی نبود؛ به این دلیل که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را از حوادث آینده و غلبه عدهای خاص آگاه کرده بود.
- امامتِ مفضول (کسی که درجه فضلش پایین تر است)، فاسد و امامت مشرکِ نقض کننده و باطل است.
- اختیار امت برای انتخاب امام جایز نیست.
- هرکس که امام را از جایگاه و منزلتش کنار بزند و با او دشمنی نماید، «طاغوت» نامیده میشود.
- زمین از حجت الهی؛ پیامبر، وصی یا امام خالی نمیماند.[4]
[1]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل والنحل، ج 8، ص 209 – 211.
[2]. سبحانى، جعفر، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى، مترجم: سبحانى، علي رضا، ج 7 و 8، ص 358 و 359.
[3]. بحوث فی الملل والنحل، ج 8، ص 212.
[4]. همان، ص 213 – 223.