کپی شد
اقسام علم حضورى
حکما براى علم حضورى اقسام و مواردى برشمردهاند. برخى از این موارد آشکار و روشن است، اما بعضى دیگر از راه دلیل، اثبات مىشوند. اقسام علم حضورى عبارتند از:[1]
1. علم مجرد به ذات خود: حکما سه مورد و سه مصداق براى این نوع علم نشان دادهاند:
الف: علم نفس به ذات خود؛
ب: علم واجب به ذات خود؛
ج: علم سایر مجردات به ذات خود.
حکما در هر یک از این سه مورد، دو مقام را از یک دیگر تفکیک کردهاند: اول آن که نفس ـ مثلاً ـ به ذات خود عالم است و دوم این که این علم از گروه دانستههاى حضورى است، نه حصولى. ایشان سپس به بحث و گفت و گو در این زمینه پرداخته و با تنبیه یا برهان، علم حضورى را در مورد نفس و ذات واجب و دیگر مجردات به اثبات رساندهاند.
2. علم نفس به صورت ذهنى: علم انسان به جهان خارج، از طریق صورت هاى ذهنى است، اما علم انسان به خودِ این صور نمىتواند از طریق صورت هاى دیگر باشد؛ زیرا در این صورت، علم انسان به صورتِ دوم هم به کمک صورت سومى خواهد بود و حال این سلسله یا در جایى متوقف مىشود، که ترجیح بلا مرجح خواهد بود، یا تا بىنهایت ادامه خواهد یافت که تسلسل و محال است. بنابراین علم انسان به جهان خارج از طریق صورت، علم حصولى است ولى علم انسان به خود صورتِ ذهنى، بىواسطه و حضورى است. به عبارت دیگر؛ علم به علم از سنخ علم حضورى است.
3. علم نفس به افعال خود: نفس داراى افعالى است مانند اراده و حکم. این امور نسبت به نفس، قیامِ صدورى دارند و معلول و فعل نفس محسوب مىشوند. علم نفس به افعال خود علمى حضورى است. به بیان دقیقتر چون علم علت به معلول، علم حضورى است و امور مذکور، افعال و معالیل نفساند، علم نفس به آنها، از مراتب علم حضورى است.
4. علم نفس به احوال خود: نفس داراى انفعالات و حالاتى است از قبیل لذّت، الم، غم و شادى. نفس، این گونه امور را مىیابد. هستى حالات براى نفس حاضرند و اساسا ظرف تحقّق اینها نفس است؛ از این رو نفس به تأثرات و انفعالات خویش علم حضورى دارد.
5. علم نفس به قواى خویش: حکما براى نفس، اعم از گیاهى، حیوانى و انسانى، قوا و نیروهایى قائل بودند. این قوا به طور کلى در دو دسته تحریکى و ادراکى جاى مىگیرند و هر یک داراى افعال و آثار خاص خود هستند. از آن جا که قوا از شئون نفس است، علم نفس به آنها علم حضورى خواهد بود.
6. علم علت به معلول: مراد از علت، علت فاعلى و مفیض وجود است. این نوع از علم حضورى، همانند قسم بعدى بیشتر براساس تقریر حکمت متعالیه از اصل علیت موجه مىنماید.
7. علم معلول به علت: گفتنى است که براساس این قسم از علم حضورى، انسان مىتواند با تمام وجود خویش، حق را دریابد. براین اساس خداشناسى و طبعا خداجویى فطرى، توجیهى فلسفى پیدا مىکند.
8. علم نفس به آثار مادى عارض بر اعصاب و مغز: استاد شهید مطهرى قسم دیگرى را به اقسام علم حضورى افزودهاند[2] و آن علم نفس به آثار مادى عارض بر اعصاب و مغز است. هر گاه ادراکى حسى براى انسان دست مىدهد، طبیعى است که همراه آن سلسله اعصاب و مخ و مخچه، تأثراتى خواهند یافت. نفس به این تأثرات علم حضورى دارد.[3]
[1]. براى مطالعه بیشتر رجوع کنید به: فنائى اشکورى، محمد، علم حضورى، ص 91ـ31؛ رازى، فخرالدین، المباحث المشرقیه، ج 1، ص 491؛ مفاتیح الغیب، ص 108؛ آموزش فلسفه، ج 1، ص 155 ـ 153.
[2]. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 2، ص 47 ـ 46.
[3]. ذهن، 1379، شماره 2، ص53-54؛ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج2، ص220-221.