Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مقابله با توطئه های ابوسفیان

در جنگ احد هنگامی که مسلمانان با شكست عظيمى روبه‏رو شده بودند، دشمن فرصت طلب، وقت را براى نفوذ عقايد خود مغتنم شمرد و شعارهايى را بر ضد آيين توحيد سر داد. به گفته يكى از نويسندگان معاصر: «هيچ فرصتى براى نفوذ در عقايد و افكار و نفوس مردم، مساعدتر از فرصت شكست و گرفتارى به بلايا و مصايب بزرگ نيست. در موقع شدت مصيبت، روحيه قوم ستم‏ديده، آن چنان ضعيف و متزلزل مى‏گردد كه عقل آن قوم، قدرت حكومت و تشخيص خود را از دست مى‏دهد. در چنين فرصتى است كه تبليغات سوء به آسانى مى‏تواند در قلب‏هاى قوم شكست خورده نافذ و مؤثر واقع شود».

ابو سفيان و عكرمه، در حالى كه بت‏هاى بزرگ را روى دست گرفته و غرق سرور و شادى بودند، از اين فرصت مناسب استفاده كرده و فرياد مى‏كشيدند: «اعل هبل، اعل هبل؛ سرفراز باد هبل»؛ يعنى اين پيروزى ما به بت‏پرستى مربوط است و اگر خدايى جز او بود و يكتاپرستى حقيقت داشت، شما پيروز مى‏شديد.

پيامبر متوجه شد كه رقيب در لحظات حساس، برنامه خطرناكى را اجرا مى‏كند و سرگرم استفاده از فرصت است. از اين نظر، تمام مصايب را فراموش كرد و فوراً به على (ع) و ساير مسلمانان دستور داد، پاسخ اين منادى شرک را چنين بگويند: «اللّه أعلى و أجلّ، اللّه أعلى و أجلّ؛ خدا بزرگ و توانا است و اين شكست به خداپرستى ما مربوط نيست، بلكه معلول انحراف از دستور فرمانده است.

ابو سفيان باز دست از تبليغ افكار مسموم خود نكشيد و گفت: «نحن لنا العزّى و لا عزّى لكم؛ ما بت عزّى داريم و شما چنين بتى نداريد». پيامبر، فرصت را از دشمن گرفت و دستور داد كه مسلمانان همگى در ميان درّه با آهنگ‏رسا جمله‏اى كه از نظر وزن و سجع مشابه آن است بگويند: «اللّه مولانا و لا مولى لكم؛ يعنى اگر شما به يک‏

بت كه قطعه سنگ و يا چوبى بيش نيست، متكى هستيد، تكيه‏گاه ما خداوند بزرگ و توانا است.

منادى شرک بار سوم گفت: امروز به عوض روز بدر. مسلمانان به دستور پيامبر گفتند: اين دو روز هرگز با هم مساوى نيست، كشتگان ما در بهشتند و كشتگان شما در دوزخ.

ابو سفيان در برابر اين پاسخ‏هاى كوبنده كه از حلقوم صدها مسلمان در مى‏آمد، سخت منقلب شد و با گفتن جمله: «وعده ما و شما سال آينده» راه خود را در پيش گرفت و ميدان را به قصد مكه ترک گفت.[1]


[1]. سبحانى، جعفر، ‏فروغ ابديت، ص563-564، ناشر، بوستان كتاب، قم‏، چاپ، بيست و يكم، 1385 ش‏