Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

اقدامات یمانی پس از قیام

با نگاهی به روایات معصومان (علیهم السلام) درمی یابیم که به همه جزئیات قیام یمانی اشاره نشده، ولی برخی از اقدام‌های وی در احادیث منعکس شده است. در اینجا به بعضی از اقدامات او نظیر؛ دعوت به حق، درگیری با سفیانی و فتح روم و قسطنطنیه اشاره می‌شود:

  1. دعوت به حق: بر اساس روایتی از امام باقر (علیه السلام)، قیام یمانی بر حق دانسته شده و بر ضرورت پیوستن به قیام او تأکید شده است.[1] برخی از نویسندگان مقصود از قیام به حق را دعوت به امامت تفسیر کرده‌اند.[2]

در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «هنگامی که یمانی قیام کرد، به سوی او برخیز و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با او به مقابله برخیزد؛ زیرا هر کس چنان کند، از اهل دوزخ باشد؛ چرا که او به حق و راه مستقیم فرا می خواند».[3]

  1. درگیری با سفیانی: در برخی از روایات سخن از درگیری یمانی با سفیانی به‌میان آمده است. به عنوان مثال در روایات ذیل چنین آمده است: عبید بن زراره می‌گوید: هنگامی که در محضر امام صادق (علیه السلام) سخن از خروج سفیانی به میان آمد، فرمودند: کی و چگونه سفیانی قیام می‌کند، و حال این‌که کسی که چشم او را از کاسه درمی آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است».[4]

البته روایات درباره نتیجه جنگ یمانی با سفیانی اختلاف دارند؛ برخی از پیروزی و برخی دیگر از شکست یمانی خبر می‌دهند.[5]

  1. فتوحات: در برخی منابع اهل سنت، آمده است که یمانی قسطنطنیه و روم را فتح می‌کند.[6] در منابع شیعی، فتح این مناطق به امام زمان نسبت داده شده است.[7]

 [1]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 375؛ ‏نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ص 256.

[2]. مهدوی‌راد، محمدعلی و دیگران، بررسی تطبیقی روایات یمانی از منظر فریقین، دو فصلنامه مجله حدیث‌پژوهی، سال ششم، شماره دوازدهم، ص 52، پاییز و زمستان 1393 ش.

[3]. الغیبة، ص 256.

[4]. همان، ص 277.

[5]. دو فصلنامه حدیث پژوهی، ص 52 – 54.

[6]. ابن حماد، نعيم بن حماد، كتاب الفتن، تحقیق: الزهيري، سمير أمين، ص 410.

[7]. الغیبه، ص۳۱۹.