کپی شد

اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از صلح حدیبیه

پیامبر پس از صلح حدیبیه و تثبیت اسلام و بسط قدرت خویش، به بیرون از جزیرة العرب نیز اهتمام کرد؛ از این‌رو، نامه‌هایی به شش تن از زمامداران آن عصر نوشت. این شش تن عبارت بودند از: نجاشی پادشاه حبشه، قیصر امپراتور روم، خسرو پرویز امپراتور ایران، مقوقس پادشاه مصر، حارث بن ابی شمر فرمانروای شامات و هوذة بن علی فرمانروای یمامه. مضمون نامه‌های آن‌حضرت دعوت به پذیرش اسلام بود.[1]

مبنای ارسال نامه‌ها، بر اساس رسالت جهانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بود که آیات قرآن آشکارا بر این رسالت تأکید کرده‌است؛ مانند آیه «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند»[2] می‌باشد.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با نامه‌نگاری‌های خویش، قدرت و گستردگی دولت و توانایی‌های خود و اهمیت آن‌را برای سران کشورها آشکار ساخت تا آنان حساب خاصی برای اسلام و دولت آن باز کنند و به جای ارتباط با رهبرانی خُرد و پراکنده، با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ارتباط برقرار سازند که تمام آنان را تحت سیطره خود درآورده‌بود.[3]

مورخان اسلامی متن نامه‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دقیقاً ثبت و گزارش کرده‌اند و فارغ از عکس‌العمل پادشاهان مزبور، این اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشان می‌دهد که دعوت جهانی، برای مسلمانان نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار رفته‌است. تعداد نامه‌ها را از شش تا ۲۴ نامه گفته‌اند[4] که به نظر می‌رسد در یک زمان نبوده‌است. ابن سعد شش نامه را به تاریخ محرم سال هفتم در یک روز گزارش داده‌است.[5] برخی از سفیران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که هرکدام به زبان قوم محل مأموریت خود آشنا بودند[6] عبارتند از: دحیة بن خلیفه کلبی نزد قیصر پادشاه روم؛ او از ترس بزرگان روم اسلام نیاورد.

عبدالله بن حذافه سهمی نزد خسرو پرویز پادشاه ایران؛ نامه پیامبر را از بین برد و پیامبر خبر از بر افتادن پادشاهی او داد.

عمرو بن امیه ضَمری نزد نجاشی پادشاه حبشه؛ وی نزد جعفر اسلام آورد، ولی نتوانست خدمت پیامبر برسد.

حاطب بن أبی بلتعه نزد مَقَوقس پادشاه اسکندریه؛ او هرچند به آگاهی خود از موضوع بعثت پیامبری اشاره کرد، ولی اسلام نیاورد و تنها با احترام فراوان هدایایی از جمله ماریه قبطیه را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرستاد.

سلیط بن عمرو (از بنی عامر بن لؤی) نزد هوذة بن علیّ حنفی پادشاه یمامه؛ او با تکبر اسلام خود را مشروط به شراکت در نبوت کرد!

علاء بن حضرمی نزد منذر بن ساوی عبدی پادشاه بحرین؛ او اسلام آورد.[7]

 

[1]. ر. ک: احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۱۸۱.

[2]. سبأ، ۲۸.

[3]. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۳-۶۴.

[4]. ر.ک: مکاتیب الرسول، ج۱، ص۱۸۵-۱۹۱.

[5]. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۸.

[6].همان.

[7]. ر.ک: ابن هشام، عبد الملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۸؛ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۷؛ محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام، ج۱، ص۱۸۷.