Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

افلاک و آسمان ها

عالم افلاک در حکمت قدیم

بر اساس نظریات حکمای پیشین، عالم خلقت به طور کلی متشکل از سه مرتبه است: عالم عقول (مجردات) عالم نفوس (واسطه بین ماده و مجرد) و عالم اجسام یا عالم ماده. خودِ عالم اجسام یا عالم ماده نیز بر دو قسم است اجسام عنصری و اجسام اثیری. اجسام عنصری همان مادۀ ظاهری و دنیوی است که از عناصر مادی تشکیل شده که همواره در حال تغییر و تبدیل است، اما اجسام اثیری دارای صورتی ثابت و پایدار بوده و از ماده ای لطیف خلق شده اند[1]. منظور از افلاک که موضوع بحث ما است همین مرتبۀ اجسام اثیری است[2].

طبق جهان شناسی حکمت قدیم ،عنصریات (ماده عنصری)، منفعل و تحت تأثیر اثیریات (اجسام اثیری) است.

افلاک یا عوالم اثیری خود متشکل از مراتبی هستند که بر عالم عناصر اربعه احاطه دارند. نخستین فلک که بر عالم عناصر احاطه دارد فلک اول یا فلک قمر نامیده شده؛ به این دلیل که در این فلک، کوکبِ قمر واقع شده است (به همین واسطه  به عالم عنصری، عالم تحث فلک قمر نیز گفته می شود). فلک دوم فلک عطارد است که به صورت محدّب بعد از فلک اول واقع شده و احاطه بر فلک قمر همچنین عالم عناصر مادی دارد. به همین ترتیب افلاک بعدی که هر کدام به نام یکی از کواکب نامیده شده اند به صورت محاط بر هم واقع شده اند که به ترتیب عبارتند از فلک زهره، فلک شمس، فلک مریخ، فلک مشتری و فلک زحل، بعد از این افلاک هفت گانه فلک هشتم یا فلک ثوابت واقع شده و خود بر برج های دوازده گانه تقسیم شده است.[3] طبق نظریۀ قدما تأثیرات این برج های دوازده گانه با تأثیرات هر یک از افلاک پائین تر تداخل کرده و مجموعاً در تدبیر و پرورش خواص مختلف در موجودات عالم ماده، تأثیر گذار هستند.[4]

آخرین فلکی که محیط بر تمامی افلاک است و آخرین حد از عالم ماده اعم از ماده عنصری و اثیری محسوب می شود،  فلک اقصی یا فلک اطلس یا محدّد الجهات نام دارد.

به این ترتیب عالم جسمانی اعم از عُنصریّات و اَثیریّات متشکل از نه فلکِ تو در تو بوده و هر فلک بالاتر بر افلاک و عوالم پائین تر احاطه داشته  و مدبّر آن محسوب می شود.[5]

در حکمت قدیم برای هریک از افلاک خواصی قائل شده و نشانه های خاصی قرار داده اند که در هماهنگی با این افلاک است.[6] همچنین بخشی از علوم خفیه به شناخت روحانیت افلاک و شناخت خواص مرتبط به هریک از کواکب و نحوۀ تأثیر گذاری آنها برعالم ماده  اختصاص دارد.[7]

در مورد صحت و سقم و حق و باطل این علوم و تحقیق در اصول علمی قدما همچنین آسیب شناسی وابستگی به  علم احکام نجوم ( طالع شناسی و …) ، مباحث مهمی مطرح است که باید در مجالی گسترده تر به آن ها پرداخته شود، ولی به طور اجمال اشاره می شود که طبق روایات اهل بیت (ع)  آنچه در دست مدعیان این علوم است تنها بخشی ناقص و پر از اشتباهات بوده[8] ضمن این که ابتلا و وابستگی به علم نجوم و کهانت به دلیل انحرافات و آسیب هایی که در ابعاد مختلف دارد، به شدّت مورد مذمّت قرار گرفته است.[9]

هفت آسمان در قرآن

آسمان یا سماء و خلقت و جایگاه والای آن در نظام هستی یکی از مفاهیم مهم قرآنی محسوب می شود. با دقت در آیات قرآن در مورد سماء با خصوصیات ویژه ای مواجه می شویم. از جمله این که خیرات و برکات از آسمان نازل می شود و در های آسمان برای برخی گشوده می شود و آن چه از خیرات که وعده شده است در آسمان است.[10] هم چنین در برخی آیات هشدار داده شده است که : «اَ اَمنتُم مَن فی السماء … » ؛آیا  از کسی که در آسمان است در امان هستید.[11]

مجموعۀ این آیات، هم  چنین روایات فراوانی که در مورد آسمان وارد شده است نشان می دهد که آسمان امری فراتر از شناخت های محدود بشری است.

بر اساس صریح آیات قرآنی تمامی سیارات و اجرام سماوی و کهکشان ها تنها زینت های آسمان دنیا (آسمان اول) محسوب می شوند[12] که ما از درک همین آسمان هم عاجزیم حال آن که آسمان خود هفت طبقه و هفت مرتبه را شامل است که آسمان های بالاتر هرچه باشند، غیر از این محدوده و مرتبه ای هستند که برای آسمان اول تعریف شده است.

با توجه به این که در آيات و روايات آمده كه آسمان ها منزل گاه ملائكه است، و يا ملائكه از آسمان نازل مى‏شوند، و امر خداى تعالى را با خود به زمين مى‏آورند يا اين كه آسمان درهايى دارد، كه براى كفار باز نمى‏شود و مطالبی دیگر و از طرفی می دانیم که ملائکه از نور خلق شده اند و موجوداتی نوری هستند، بنابراین می توان نتیجه گرفت که خلقت آسمان ها و آسمانيان هيچ شباهت و ربطى با نظام جارى در زمين ندارد.[13]

به این ترتیب می توان گفت که آسمان، جهان هستی را در برگرفته که البته یکی نیست، بلکه  هفت آسمان می باشد که نزدیک ترین آسمان که موسوم به آسمان دنیا است در مقابل دیدگان ما قرار دارد که مزین به کرات و کهکشان ها ست.

می توان جهان هستی را همچون گردویی مجسم ساخت که هفت پوسته دارد که در فاصلۀ بین پوسته هایش هریک جهانی دگر است و جهانی که ما در آن قرار داریم یعنی جهان ارض به مثابۀ مغز این گردو می باشد که ثقیل ترین و مادی ترین جنبه این جهان است که در مرکز هفت جهان تو در تو قرار گرفته است. بنابراین، زمین و منظومه شمسی و کل ستارگان و کهکشان ها در درون هسته جهان واقع شده اند که در قرآن عالم ارض نامیده شده (که منظور همان عالم ماده است). و شش جهان دیگر در طبقات فوقانی ما قرار دارند که در فرهنگ اسلامی موسوم به ملکوت و جبروت و لاهوت و غیره می باشد.[14]

قرآن کریم در این مورد می فرماید:

«فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‏ يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم‏»[15]؛ پس آن ها را هفت آسمان در دو روز قرار داد و در هر آسمانی امر آن آسمان را وحی نمود و آسمان دنیا را با چراغ هایی( ستارگان) زینت بخشیدیم و حفظ کردیم. این است تقدیر خداوند توانا و دانا.

با این حال برخی از قدما خواسته اند هفت آسمان در قرآن را با هفت مرتبه از کواکب که برگرفته از هیئت قدیم (هیئت بطلمیوس) است تفسیر کنند، ولی این مطلب با مطالب قرآنی مطابقت ندارد، چون هفت آسمانی که در قرآن ذکر شده به گونه ای است که تمامی ستارگان و سیارات، تنها در مرتبه اول آن (سماء الدنیا ) واقع شده اند.

از طرفی دیدگاه عرفانی در مورد “افلاک ِنه گانه” که آنها را عوالمی اثیری می دانند (به خلاف تفسیر صرفاً مادی از کواکب سبعه)، از جهاتی مشابهت به مراتب بالاتری دارد که در قرآن در مورد هفت آسمان مطرح شده اند.

در مورد جمع بین نظریه قدما در مورد افلاک و مقایسه آن با هفت آسمان در قرآن به نظر می رسد که در هر دوره ای، خواسته یا ناخواسته عده ای تلاش کرده اند که این حقیقت قرآنی را بر علم و دانش آن روز منطبق کنند که برخی تفاسیری مادی را در این زمینه در پی داشته است. از همین روی در تفاسیر قدما هم سعی شده است که هفت آسمان قرآن بر اساس هیئت قدیم تفسیر شود، ولی این مطلب با ظاهر قرآن منافات دارد. بنابراین با توجه به ابهاماتی که فعلا در مورد شناخت های علمی در مورد آسمان و کیهان وجود دارد نمی توان در مورد تفسیر و تطبیق این حقیقت قرآنی با علوم مختلف قضاوت نمود.

از طرفی برخی از عرفا در بیانات خود در تفسیر هفت آسمان طریقه ای مستقل  از زبان علم  هیئت قدیم را پیش روی گرفته و  هفت آسمان را به عوالمی روحی تفسیر کرده اند. از جمله ابن عربی مراد از هفت آسمان در قرآن را چنین بیان کرده است:

« هفت آسمان، اشاره به عالم روحانیات دارد که اولین آن عالم ملکوت ارضیه است و قوای نفسانیه و جن و دومین آن عالم نفس است و سوم عالم قلب و چهارم عالم عقل و پنجم عالم سرّ و ششم عالم روح و هفتم عالم خفاء. و امیر المومنین (ع) به همین مطلب اشاره دارد ، آنجا که می فرماید: من بر راه های آسمان آگاه تر از ره های زمین هستم».[16]

برای مطالعه بیشتر در این مورد می توانید به سوال 1756 (سایت اسلام کوئست: 1851) مراجعه کنید.



[1] . غفاری، سید محمد خالد، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ص 59، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

[2] . در واقع اثیر عنصر پنجمى غير از عناصر اربعه است که جرم افلاك را تشكيل مى‏دهد و دستخوش كون و فساد و خرق و التيام نمى‏گردد. همان ص 60.

[3] . آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج 2، ص211. سازمان چاپ و انتشارات اسلامی.

[4] . همان، ج 3، ص 545.

[5] . سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج1، ص 257، انتشارات دانشگاه تهران.

[6] . برای بررسی این بحث می توانید به کتاب (احکام النجوم، تألیف ابوریحان محمد بن احمد بیرونی ، چاپ خانه مجلس مراجعه کنید.

[7] . هیمیا به عنوان شاخه ای از علوم خفیه عهده دار بررسی تأثیر نیروهای فلکی بر عناصر و موجودات تحث فلک بوده است. (دهخدا).

[8] . «إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ النُّجُومَ لَا يَحِلُّ النَّظَرُ فِيهَا وَ هِيَ تُعْجِبُنِي فَإِنْ كَانَتْ تُضِرُّ بِدِينِي فَلَا حَاجَةَ لِي فِي شَيْ‏ءٍ يُضِرُّ بِدِينِي وَ إِنْ كَانَتْ لَا تُضِرُّ بِدِينِي فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأَشْتَهِيهَا وَ أَشْتَهِي النَّظَرَ فِيهَا فَقَالَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ لَا تُضِرُّ بِدِينِكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّكُمْ تَنْظُرُونَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْهَا كَثِيرُهُ لَا يُدْرَكُ وَ قَلِيلُهُ لَا يُنْتَفَعُ بِهِ الْحَدِيثَ» وسائل الشیعه، ج 17،ص141.

[9] . «السَّاعَةِ الَّتِي نَالَ فِيهَا النَّفْعَ وَ أَمِنَ الضُّرَّ ثُمَّ أَقْبَلَ (ع) عَلَى النَّاسِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْكِهَانَةِ وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ» وسائل الشیعه، ج11، ص373.  در کتب روایی شیعه روایات زیادی در مورد علم نجوم و کهانت و …نقل شده که دیدگاه ائمه در مورد این علم را می توان از این روایات استخراج کرد.

[10] . «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون‏» الذاریات، 22.

[11] . الملک، 16. و می دانیم که خداوند مکان نداشته و درآسمان نیست؛ علامه طباطبائی در المیزان در مورد آن کس که در آسمان است چنین آورده است: منظور فرشتگانی هستند که موکل بر آسمان و حوادث عالمند» ترجمه المیزان،ج 19،ص 600.

[12] . «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِب‏» الصافات 6و «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في‏ يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى‏ في‏ كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم‏»، فصلت 12.

[13] . المیزان

[14] . ن، ک، علی اکبر خانجانی، خداشناسی طبیعی، ص59، از مجموعه دائره المعارف اسلامی ، تهیه و تنظیم حجت الاسلام رسول ملكیان اصفهانی، مهر 1387.

[15] . فصلت، 12

[16] . ابن عربی، تفسير ابن عربي، ج‏1، ص: 25، داراحیاء التراث العربی، بیروت 1422، (ترجمه).