searchicon

کپی شد

افسانه حیله حضرت یعقوب (علیه السلام) با برادرش عیسو در مقام نبوت

در تورات تحریف شده کنونی، داستان دروغین حیله حضرت یعقوب (علیه السلام) نسبت به پدرش و برادرش را گزارش می‌کند که برخی از مورخان اسلامی نیز از آن‌جا گزارش کرده اند.[1] در تورات گفته شده: «وقتی حضرت اسحاق پیر و نابینا شد، دو فرزند به نام عیسو و یعقوب داشت که عیسو را فرستاد برای شکار آهو تا او را برکت دهد، اما چون مادرشان یعقوب را بیشتر دوست داشت به او گفت: بز یا گوسفندی را بکش و خورشتی بساز و آن‌را نزد اسحاق ببر تا تو را برکت دهد و این‌چنین شد که یعقوب آن‌را پیش پدرش برد و اسحاق او را با عیسو اشتباه گرفت و او را به پیامبری رساند».[2]

عیسو با آن‌که همزاد یعقوب بود، ولی به دلیل آن‌که تولدش اندکی قبل از برادرش بود، فرزند اول پدر خود خوانده می‌شد و به همین جهت، حق نخست‌زادگی را داشت؛ حقی که در کتاب مقدس یهود، و در میان مردم آن زمان و جامعه یهود اهمیت بسیار بالایی داشت. عیسو دارای همسرانی بود که یکی از آنان دخترِ عمویش حضرت اسماعیل (علیه السلام) بود؛ از این‌رو، وی در زمره افرادی قرار گرفت که اسماعیل (علیه السلام) قبل از وفات خود به آنان وصیت کرده است.[3]

منابع اسلامی، از عیسو اندک سخن گفته‌اند، اما در مقابل، تورات به تفصیل از او یاد کرده است. بیشتر آن چه در تورات نقل شده، پیرامون حقِ نخست‌زادگی عیسو و گرفتن آن حق توسط یعقوب، و حیله یعقوب برای به‌دست آوردن برکت از پدرش اسحاق می‌باشد که دست‌ِکم، قسمت‌های اخیر آن غیر قابل قبول و خلاف مبانی اسلامی و خلاف شئون پیامبران است؛ زیرا پیامبری و امامت چیزی نیست که با حیله و تدبیر به دست آید! خداوند متعال در قرآن کریم، دانش جعل رسالت را مخصوص خود می‌داند و می‌فرماید: «تنها خداوند می‌داند که رسالتش را در کجا قرار دهد»،[4] یعنی غیر از خداوند کسی حق چنین کاری را ندارد.

هم‌چنین از نظر و دیدگاه اسلامی، پیامبران (علیهم السلام) باید معصوم از گناه باشند و مردم را از زذائل اخلاقی باز دارند، امّا کسی که خود مرتکب بزرگ‌ترین گناه و خیانت شده، چه‌طور می‌تواند به رسالت و وظیفه‌اش عمل کند؟ کسی که قرار است به پیامبری منصوب شود، باید امین وحی خداوند باشد و مردم نیز به وی اعتماد کامل داشته باشند، امّا کسی که با دروغ و حیله این جایگاه را غصب کرده، چه‌طور می‌توان به وی اعتماد نمود؟.

با این وجود، برخی از مورّخان اسلامی به نقل از تورات، به ذکر این ماجرا در تألیفات خود اقدام کرده‌اند.[5] برخی دیگر نیز بدون استناد به تورات، کلیات این داستان را گزارش کرده‌اند.[6] البته مشخص است که آنها نیز این مطلب را از تورات گرفته‌اند، نه از منابع اسلامی. بر این اساس، این داستان از اسرائیلیاتی است که قابل پذیرش نیست، و این نگاه به پیامبران با اصول و مبانی اسلام و قرآن و ادیان الهی تحریف نشده سازگار نیست.[7]

[1]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 194؛ ابن عبرى ملطی، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، تحقیق: صالحانى یسوعى، انطون، ص 15.

[2]. کتاب مقدس، سفر پیدایش، 25؛ 21: 34، 27.

[3]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 314.

[4]. اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ، انعام، 124.

[5]. البدایة و النهایة، ج 1، ص 194؛ تاریخ مختصر الدول، ص 15.

[6]. يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب بن واضح، تاريخ يعقوبى، ترجمه: آيتى، محمد ابراهيم، ج 1، ص 28 و 29.

[7]. با اندکی استفاده از: سایت اسلام کوئست.