Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

اعم بودن دلیل از مدعا

در برخی از استدلال‌های طرف‌داران احمد الحسن دلیل اعم از مدعا است. آن‌ها مدعی هستند که پس از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازده امام و مهدی از نسل ایشان وجود خواهند داشت، اما برخی از دلایلی که بر این ادعا اقامه می‌کنند، مفهومی عام‌تر از امام و مهدی را می‌تواند اثبات نماید.

جریان احمد الحسن در منبعشان می‌نویسند: یکی از ادله‌ای که بر وجود امامان و مهدیانی پس از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد، دعای امام صادق (علیه السلام) در روز عرفه است: «السلام علیك یا مولای یا أبا جعفر محمد بن علی، السلام علیك یا مولای یا أباالحسن علی بن محمد، السلام علیك یا مولای یا أباجعفر الحسن بن علی، السلام علیك یا مولای یا أباالقاسم محمد بن الحسن صاحب الزمان، صلی الله علیك و علی عترتك الطاهرة الطیبة.» طیب و طاهر بودن به معنای عصمت است و از آن‌جا که عصمت از ویژگی‌های ائمه است، این دعا نیز بر وجود امامانی از نسل امام مهدی دلالت دارد.

پاسخ: طیّب و طاهر بودن هیچ ملازمتی با امام بودن ندارد، چنان‌که حضرت زهراء (سلام الله علیها) طیب و طاهر بودند، اما امام نبودند. به عنوان نمونه در یکی از ادعیه از آن حضرت با چنین القابی یاد شده است: اللهم صل علی محمد و أهل بیته، و صل علی البتول الطاهرة، الصدیقة المعصومة، التقیة النقیة، الرضیة [المرضیة]، الزكیة الرشیدة. و بلکه کسان دیگری در فرمایشات ائمه به این وصف متصف شدند، با این‌که با حضرت زهراء (سلام الله علیها) قابل مقایسه نیستند.

تعارض درونی از دیگر مشکلاتی که طرف‌داران احمد الحسن به آن مبتلا هستند، تعارض درونی مستندات است؛ به این معنا که برخی از دلایل آنان با برخی دیگر در تعارض است و مستندات آن‌ها یکدیگر را نفی می‌کنند. در برخی از سخنانشان آمده: بر اساس ادعای جریان احمد الحسن یکی از مهم‌ترین دلایل حقانیت او، حدیث وصیت است که در آن به نام احمد و وصایت او از امام مهدی تصریح شده است: عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی اللیلة التی كانت فیها وفاته لعلی (علیه السلام): یا أبا الحسن! أحضر صحیفة و دواة، فأملی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیته حتی انتهی [إلی] هذا الموضع فقال: یا علی! إنه سیكون بعدی اثنا عشر إماماً و من بعدهم اثنی عشر مهدیاً فأنت یا علی أول الاثنی عشر الامام. و ساق الحدیث إلی أن قال: و لیسلمها الحسن (علیه السلام) إلی ابنه م‌ح‌م‌د المستحفظ من آل محمد _ صلی الله علیه و علیهم _ فذلك اثنی عشر إماماً ثم یكون من بعده اثنا عشر مهدیاً فإذا حضرته الوفاة فلیسلمها إلی ابنه أول المهدیین له ثلاثة أسامی اسم كاسمـی و اسم أبی و هو عبدالله و أحمد و الاسم الثالث المهدی و هو أول المؤمنین؛ امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شب رحلتش به من فرمود: ای اباالحسن، صحیفه و دواتى بیاور! پس رسول خدا وصیت خود را املا فرمود تا به این‌جا رسید؛ … ای على، بعد از من دوازده امام خواهند بود و بعد از آن‌ها دوازده مهدى است. ای على، تو نخستین آن دوازده امام هستى! سپس یک‌یک ائمه را نام برد تا این‌كه فرمود: حسن [عسکرى] هم این صحیفه را به فرزندش م‌ح‌م‌د از ما آل محمد که زنده و پایدار است تسلیم كند؛ این‌ها دوازده امام هستند. بعد از مهدى موعود دوازده مهدى‏ دیگر خواهد بود. چون در آستانه مرگ قرار گرفت، آن را تسلیم كند به مهدى اول كه داراى سه نام است: یک نام مثل نام من، یک نام مانند نام پدرم عبدالله و احمد و اسم سوم مهدى است و او نخستین مؤمنان است.

در حالی که از تعبیر «سیكون بعدی اثنا عشر إماماً و من بعدهم اثنی عشر مهدیاً»، و «فذلك اثنی عشر إماماً ثم یكون من بعده اثنا عشر مهدیاً» چنین برمی‌آید که امامان دوازده نفر بیشتر نیستند و دوازده نفر بعدی مقام امامت ندارند، بلکه مهدی هستند؛ چرا که تفصیل قاطع شرکت است و این مطلب با این توجه روشن‌تر می‌شود که دوازده امام بر اساس روایات، مهدی هم هستند. پس اگر دوازده مهدی دوم امام هم باشند، جدا کردن آنان از یکدیگر لغو خواهد بود. بنابراین تنها دلیلی که می‌تواند این تفصیل داشته باشد این است که دوازده مهدی دوم امام نیستند و از این‌رو این روایت خود دلیلی بر این است که غیر از امامان دوازده‌گانه، هیچ کس مقام امامت ندارد و اگر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اوصیایی از فرزندان خود داشته باشد، آنان هرگز دارای شأن امامت نیستند. در نتیجه احمد الحسن که خود را مصداق این روایت می‌داند (بر فرض صحت ادعا) منحصراً مهدی خواهد بود و نمی‌تواند امام باشد، در حالی که وی مدعی مقام امامت نیز هست. برای مثال، یکی از دلایلی که آنان برای مدعای خود اقامه می‌کنند، احادیثی است که به ظاهر بر وجود امامان سیزده‌گانه دلالت دارد؛ مانند این حدیث: راوی می‌گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: امامان از آل محمد دوازده نفر هستند که همه آنان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل حدیث کردند و از فرزندان علی (علیه السلام) هستند و رسول الله و علی (علیهما السلام) پدران اینها محسوب می‌شوند.[1] به گفتۀ آنان، از این روایت چنین فهمیده می‌شود که دوازده امام از نسل امام علی (علیه السلام) هستند. پس با احتساب امام علی (علیه السلام) تعداد ائمه از دوازده نفر بیشتر است و احمد الحسن امام سیزدهم می‌شود. با توضیحاتی که پیش از این داده شد، درمی‌یابیم که میان ادعای اخیر و حدیث وصیت که بزرگ‌ترین دلیل احمد الحسن است، تعارض وجود دارد؛ زیرا وقتی بر اساس حدیث وصیت، دوازده نفر نخست امام و دوازده نفر دوم مهدی هستند. پس معنای این روایت، این است که دوازده نفر دوم دیگر امام نیستند. بنابراین ما به‌جز دوازده امام، امام دیگری نخواهیم داشت، در حالی که احمد الحسن مدعی مقام امامت نیز هست. پس بزرگ‌ترین مستند او دلیلی بر نفی ادعای او و این تعارض در ادله، نشان‌گر آشفتگی نظام فکری و در نتیجه، آشفتگی شخصیت او است. و حاشا که امامی دچار چنین آشفتگی‌ها و تعارضات باشد؛ زیرا امام تجسم قرآنی است که در آن هیچ اختلاف و تعارضی نیست: وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافاً كَثِيراً.[2]

آخرین نکته‌ای که در پایان این بخش می‌توان به آن اشاره کرد، این است که اعتقاد به امامان دوازده‌گانه یکی از محوری‌ترین باورهای شیعه در طول تاریخ بوده و شیعیان همیشه به نام شیعیان دوازده‌امامی شناخته می‌شدند. این مطلب ریشه در روایات متواتری دارد که از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که امامان را دوازده نفر و به تعداد نقبای بنی‌اسرائیل معرفی فرموده‌اند و این مضمون را اهل‌سنت در کتاب‌های معتبر خود همچون صحاح شش‌گانه نیز ثبت کرده‌اند. از این‌رو این باور که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه‌و آله) دوازده جانشین دارند، از اعتقاداتی است که در میان تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر وجود دارد؛ با این حال احمد الحسن خود را امام سیزدهم می‌داند. بنابراین ادعای او مخالفت با اجماع شیعه و سنی است و او سخنی گفته که نه بر مبنای شیعه پذیرفتنی است و نه بر مبنای اهل‌سنت و این خود دلیل استوار دیگری بر بدعت‌گذار بودن اوست.[3]

[1]. كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، تحقیق، تصحیح و تعلیق: غفاری، علی‌اكبر، ج 1، ص 531.

[2]. نساء، 82.

[3]. برگرفته از سایت انتظار.