کپی شد
اعلام مهدویت عبیدالله مهدی
عبیدالله مهدی برای آن که بتواند مهدویت خود را ثابت کند لازم بود اصلاحاتی در عقیده اسماعیلیان ایجاد کند. اسماعیلیان نخستین، در اصل فقط به هفت امام اعتقاد داشتند که آخرین آنها محمد بن اسماعیل، قائم منتظر و ناطق هفتم بود.[1] اما در سال 286هـ، عبیدالله که از موقعیت خود مطمئن بود، به طور آشکار برای خود و اسلاف خود که پس از محمد بن اسماعیل نهضت را رهبری کرده بودند، ادعای امامت و مهدویت کرد.
چنین به نظر می رسد که رهبران مرکزی فرقه اسماعیلیه، پیش از اصلاحات عبیدالله، برای خویشتن مقام حجت قائل بودند؛ چنان که رشید الدین فضلالله همدانی مینویسد: «عبیدالله گفت من پیشتر میگفتم: داعی امامم؛ چون هنگام ظهور نبود، اکنون وقت ظهور رسید میگویم: مهدی منم از اولاد اسماعیل».[2]
ارتباط اسماعیلیان با امام در دوره ستر، تنها از طریق حجت و داعی بود. به عبارت دیگر، ظاهراً رهبران نهضت در آغاز کار به عنوان حجتهای امام مستور؛ «محمد بن اسماعیل»، انجام وظیفه می کردند و مردم را به اطاعت از او دعوت مینمودند. عبیدالله در واقع مقام خود و اسلاف خویش را از مرتبه حجتی امام قائم منتظر، به مرتبه امامت بالا برد و این کار البته به طور ضمنی، نفی مهدویت محمد بن اسماعیل هم بود که باعث شد قرمطیان از اسماعیلیان جدا شوند.
از نامهای که عبیدالله به اسماعیلیان یمن نوشته است چنین بر می آید که نام محمد بن اسماعیل بر همه امامان حقیقی از نسل عبدالله بن جعفر الصادق که خود، نام اسماعیل و جانشینانش، نام محمد بن اسماعیل بر خود نهاده بودند، اطلاق می شده است. در نتیجه مهدویت محمد بن اسماعیل به عوض آن که به نواده خاصی از امام جعفر صادق (علیه السلام) راجع باشد، معنایی جمعی پیدا کرد و مراد از آن، هر امامی بعد از عبدالله بن جعفر الصادق (علیه السلام) تا زمان ظهور مهدی (صاحب الزمان علیه السلام) بود. به عبارت دیگر، عبیدالله، هم امامت و هم مهدویت آن شخص خاص از آل علی (علیه السلام) که تا این زمان قرمطیان او را قائم منتظر تلقی می کردند، انکار کرد؛ زیرا بنا بر توضیح او همه امامان راستین بعد از عبدالله بن جعفر، گذشته از نامها و القاب دیگرشان، نام محمد بن اسماعیل را به عنوان اسم رمز بر خود نهاده بودند و از باب تقیه مرتبه حجتی گرفته تا مورد حمایت مردم قرار گیرند. عبیدالله در تأیید این عقیده جدید، حدیثی از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده که ثابت میکند از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیش از یک مهدی بیرون می آید.
به این ترتیب، انطباق عقیده جدید با واقعیات، مستلزم تغییراتی در وظیفه و نقش مهدی بود، به خصوص از آن جهت که نظامی که انتظار می رفت با ظهور مهدی تحقق یابد، عملاً تحقق نیافته بود. در نتیجه، وظیفه و مأموریت مهدی از نو تعریف گشت؛ به نحوی که اساساً دفاع از شریعت را به قوت شمشیر شامل شود، نه همچون گذشته به نسخ شریعت اسلام و استقرار حکومت عدل در سراسر جهان.[3]
[1]. اشعری، ابوالحسن علی، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه: مؤیدی، محسن، ص 21؛ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، ترجمه: مشکور، محمدجواد، ص 72 ـ 73؛ اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحیح: مشکور، محمد جواد، ص 156 ـ 158.
[2]. همدانی، رشید الدین فضلالله، جامع التواریخ (مباحث اسماعیلیان و فاطمیان،)، به کوشش: دانش پژوه، محمد تقی، و مدرسی زنجانی، محمد، ص 23.
[3]. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه: بدرهای، فریدون، ص 148 ـ 152.