کپی شد
اعتکاف برخی پیامبران
اعتکاف و خلوت کردن با خود و خداوند متعال، اختصاصی به اسلام و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) ندارد، بلکه در سیره اکثر و حتی می توان گفت همۀ پیامبران الهی (علیهم السلام) و بسیاری از اولیاء الهی، عمل به اعتکاف بوده است. البته در برخی موارد لفظ اعتکاف ذکر نشده است، اما همین که از مردم فاصله گرفته و با خود و خداوند متعال خلوت نموده، روز ها را روزه و شب ها را به مناجات و شب زنده داری با معبود خود سپری کرده اند، این همان معنا و مفهوم اعتکاف و مصداقی از آن به شمار می آید.
در اینجا به گوشه ای از سیره انبیاء در رابطه با اعتکاف اشاره می شود:
1. حضرت نوح (علیه السلام): علت اکرام الهی نوح، خلوت گزیدن ایشان برای عبادت بوده است. خداوند حضرت نوح (علیه السلام) را به دلیل اطاعت و گوشه نشینی برای عبادت گرامی داشت.[1]
2. حضرت ابراهیم (علیه السلام): حضرت ابراهیم (علیه السلام) عمویش آزر را از بت پرستی نهی فرمود، اما او همچنان به کار باطلش ادامه می داد؛ لذا آن حضرت از او و دیگران کناره گیری کرد. در قرآن کریم آمده است: «و از شما و آنچه غير خدا مى خوانيد، كناره گيرى مى كنم و پروردگارم را مى خوانم و اميدوارم در خواندن پروردگارم بىپاسخ نمانم! هنگامى كه از آنان و آنچه غير خدا مى پرستيدند كناره گيرى كرد، ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و هر يک را پيامبرى (بزرگ) قرار داديم».[2]
به برکت همان خلوت و انس با خدا، پروردگار متعال، نسلی را به آن حضرت عطا کرد که انبیای الهی از آن نسل هستند.
3. حضرت سلیمان (علیه السلام): حکومت برای حضرت سلیمان (علیه السلام) وسیله ای برای خدمت به خلق بوده و هیچ گاه نتوانست آن بندۀ خالص خدا را فریب دهد. ایشان با وجود ملک عظیمش، لباس پشمی می پوشید و شب ها تا صبح به عبادت و گریه می پرداخت. مرحوم طبرسی می گوید: «حضرت سلیمان (علیه السلام) در مسجد بیت المقدس اعتکاف می کرد، حتی مرگ او در همان جا و در حال اعتکاف اتفاق افتاد.[3]
4. حضرت موسی (علیه السلام): «او برای خلوت با خدا به کوه طور شتافت …».[4] در جای دیگری از قرآن کریم آمده است: «و با موسی سی شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل کردیم»؛[5] از این آیه فهمیده می شود که حضرت موسی (علیه السلام) چهل شب از قومش دوری کرده و پس از مناجات به سوی قوم خود برگشته است. این مطلب حکایت از نوعی اعتکاف در کوه طور می باشد.
5. حضرت یحیی (علیه السلام): از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نقل شده: «حضرت یحیی چنان ترسی از دوزخ به دل داشت که حضرت زکریا در حضورش سخن از عذاب جهنم به میان نمی آورد. امّا روزی در مجلس متوجه حضور او نبود و از کیفیت عذاب جهنمیان برای مردم سخن گفت. یحیی چون این سخنان را شنید، گفت: وای از مستی توجه به دنیا و از مجلس بیرون آمد و مدتی در بیابان از خوف الهی گریان و به عبادت مشغول بود. مادرش بعد از جستجوی فراوان او را در بیابان یافت و به منزل آورد. آن حضرت شب نتوانست برای نماز برخیزد.
در خواب صدایی شنید که می گوید: ای یحیی خانه ای بهتر از خانۀ من و همسایه ای نیکوتر از من یافته ای؟ او چون برخواست، از خداوند طلب عفو کرد و سوگند خورد که دیگر زیر سایه ای به جز سایه بیت المقدس نرود و آنجا دائم مشغول عبادت شود و همواره چنین بود تا به شهادت رسید».[6]
[1]. ابن طاووس، على بن موسى، سعد السعود للنفوس منضود، ص 238.
[2]. مریم، 48 و 49.
[3]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تحقيق و مقدمه: محمد جواد بلاغى، ج 8، ص 601،
[4]. طه، 83 و 84.
[5]. اعراف، 142.
[6]. صدوق، محمد بن على، امالی، ص 28.