کپی شد
اعتدال اخلاقی
یکی از خصوصیات دین مبین اسلام اعتدال و میانه روی در همۀ زمینه ها است از جمله در اقتصاد، سیاست، اجتماع، برخورد با دیگران، اخلاق و … .
غالب افراد فکر می کنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز اجتماعی بودن این است که انسان همه را با خود دوست کند؛ مثل این که بعضی از مسیحیان دین خود را به بشر، به عنوان نماد محبت معرفی می کنند و ادعا می کنند که انسان کامل کسی است که فقط محبت داشته باشد، بعضی از مذاهب هندوها هم طرفدار قاعدۀ محبت محض هستند.
ولی باید گفت: تنها محبت و خوشرفتاری کافی نیست، بلکه محبتی که با حقیقت و حق طلبی توأم باشد می تواند مانع سوء استفادۀ دیگران گردد. اسلام دین محبت است. قرآن مجید، پیامبر اکرم (ص) را “رحمةً للعالمین=رحمت برای جهانیان” معرفی می کند.[1] قرآن به مؤمنین نیز دستور می دهد که با مردم به خوبی رفتار کنند[2] و اگر انسان های نادان به آنها توهین کردند با اغماض از آن عبور کنند.[3] آن محبتی که قرآن دستور می دهد این نیست که مطابق میل شخص مقابل رفتار کنیم و فرد را در تمایلاتش آزاد بگذاریم و یا تمایلات او را تأیید و امضاء کنیم، بلکه اسلام همیشه موافق طرفداری از حق در همۀ شؤونات زندگی است؛ در برخورد با همسر، دانش آموزان، فرزندان و … .
در برخی از روایات که صفات مؤمن را برشمرده است؛ می فرماید: از خصوصیات مؤمن این است که حق را از دشمنش می پذیرد، اما باطل را از دوستش نمی پذیرد.[4]
انسان اگر در برخوردهای اجتماعی، چنین برخورد کند، هم روشی اسلام پسندانه داشته است و هم جلوی سوء استفادۀ دیگران را گرفته است؛ زیرا دیگران یا خواسته ها و توقعات حقیقی و به حق دارند که انسان باید به آن گردن نهد، و یا در برخوردهایشان قصد دارند از اخلاق انسان سوء استفاده کنند و خواسته های نا به حق خود را طلب کنند، در این صورت است که با برخورد حق طلبانۀ شما، به این خواسته نمی رسند؛ مثلاً اگر کسی بخواهد با استفاده از اخلاق خوش شما، به شما یا دیگران بی احترامی کند و حقی از شما یا دیگران را ضایع کند؛ اگر چه نزدیک ترین کس به شما باشد، باید در مقابل او بایستید. به علاوه؛ محبت واقعی آن است که خیر و صلاح فرد در آن باشد؛ چه بسا محبت و خوش رفتاری زیاد و بدون درایت و تدبیر، دشمنی با آن فرد باشد.[5] در روایتی امام باقر (ع) می فرماید: “شر الآباء من دعاه البرّ الی الافراط= بدترین پدران کسانی هستند که در نیکی و محبت نسبت به فرزندان از حد تجاوز کنند”[6].
البته هرگز این امور نباید باعث شود که انسان توجیهی برای بداخلاقی ها و احیاناً رفتار متکبرانه اش پیدا کند، بلکه تا می تواند باید خوش برخورد باشد و خواسته های مردم را اجابت کند.
پس به طور کلی اعتدال به همراه رفتار حق طلبانه مورد تأئید است. روایاتی داریم که تأکید دارد برخورد با زیر دست (مانند همسر و فرزندان ) باید مهربانانه باشد.[7]
امام چهارم (ع) در مورد برخورد با کوچکتر ها می فرماید: اما حق کوچکتر، رحمت بر او در هنگام آموختن و گذشت از وی و پرده پوشی بر خطاهای او ، مدارا کردن و کمک نمودن به اوست[8].
به هرحال باید اعتدال رعایت شود و بدیهی است که همیشه تشخیص راه میانه و بدون افراط و تفریط، کار آسانی نیست و چه بسا برای یافتن آن، باید مصادیق آن را با کارشناسان مطرح کرده و از نظرات آنان استفاده کرد.
[1] انبیاء، 107.
[2] بقره ، 83 .
[3] فرقان ، 63.
[4] مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، ج 64، ص310
[5] نک: مطهری، مرتضی، جاذبه دافعه علی (ع)، ص 10 – 13.
[6] يعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب، تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 320.بيروت ، دار صادر، بى تا.
[7] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج4، ص11.
[8] ” و اما حق الصغير فرحمته و تثقيفه و تعليمه و العفو عنه و الستر عليه و الرفق به و المعونة له ” تحف العقول، ج 1، ص 270، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1404 هـ ق.