searchicon

کپی شد

اصول دین از نگاه شیعه اثنی عشری

اصول عقاید اسلام عبارت است از: توحید، نبوت و معاد كه مرز میان مسلمان از غیر مسلمان است. بر اساس مبانی مذهب شیعه دو اصل دیگر، عدل و امامت نیز جزء اصول اعتقادی شمرده شده است.

  1. توحید:

شیعه اثنی عشری به توحید معتقد است به این معنا که خدا یکی است، مِثلی ندارد، قدیم است، عالم و حیّ است، قادر و غنی است، نه موصوف به جوهر می شود و نه معروض به عرض، خداوند جرم نیست و هیچ کدام از عوارض ماده را نمی توان به او نسبت داد. تشبیه در مورد خدا درست نیست. صفات خداوند دو دسته است: 1. صفات ثبوتی (صفات کمالی). 2. صفات سلبیه.

  1. نبوّت:

از دیدگاه شیعه این امر؛ یعنی وجوب آمدن پیامبر ناشی از حکمت خداوند است. وجود پیامبر لطف است و صدور لطف از خداوند واجب است. رسول با نبی تفاوت دارد. رسول پیام خدا و اوامر و نواهی او را به مردم می رساند، ولی نبی ممکن است ملزم به این کار باشد یا نباشد. پیامبران حتی از ملايکه هم بالاترند. مهمترین نشانه اثبات ادعای پیامبر، معجزه است. از دیگر خصوصیات پیامبران، عصمت است که شامل عصمت از خطا و اشتباه سهوی و عمدی می باشد.

  1. معاد:

آنچه مسلم و قطعی است، این است که معاد و رستاخیز مانند خداشناسی از عقاید همگانی پیروان ادیان ابراهیمی به شمار می رود. معاد به معنای آن است که روزی همه انسان ها در پیشگاه الهی گرد هم می‌آیند و هر کس به پاداش و کیفر اعمال خویش می‌رسد. در واقع این روز همان قیامت است.

یکی از مطالبی که در مورد معاد مطرح است این است که آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ در صورت جسمانی بودن آیا بدن اخروی عین همان بدن طبیعی است که انسان در این جهان با آن زندگی می کرد، یا بدن لطیف تر، که از آن به بدن مثالی و یا برزخی یاد می کنند؟

بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان علم کلام و عالمان شیعی؛ نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیر و … به هر دو معتقدند و می گویند: در رستاخیز روح به بدن باز می گردد، در نتیجه معاد انسان جسمانی و روحانی است. دارندگان این نظریه خود به دو گروه تقسیم شده اند:

الف. برخی از آنان معتقدند روح در قیامت به بدن طبیعی و عنصری که دارای فعل و انفعالات طبیعی و شیمیایی است باز می گردد.

ب. عده ای نیز برآنند که روح در سرای دیگر به بدن مثالی و برزخی که لطیف است و جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شکل برخوردار است تعلق می گیرد. این بدن لطیف به گونه ای عین بدن دنیوی است و هرکس آن را ببیند می گوید این همان انسانی است که در دنیا زندگی می کرد، ولی از این جهت که دارای جرم و ماده نیست و قابلیت فعل و انفعال شیمیایی و فیزیکی ندارد با آن تفاوت دارد؛ مانند قیافه ای که انسان در خواب و رؤیا می بیند.

هر چند دلایل عقلی بر لزوم معاد و جهانی جز این زندگی دنیوی گواهی می دهند، اما کیفیت معاد و این که آیا معاد تنها روحانی است، یا روحانی و جسمانی و با پذیرش جسمانی بودن، آیا این جسم عنصری و مادی است یا جسم برزخی و مثالی؟ به باور برخی از دانشمندان، اینها مسئله ای نیست که از راه براهین عقلی بتوان آن را ثابت نمود؛ به همین جهت است که حکیم بزرگ بوعلی سینا می گوید: باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق پیامبر نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آن را به دلیل شرع و گزارش وحی بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن ترین و کامل ترین معیاری است که بشر می تواند از این راه، حقایق اطمینان بخشی به دست آورد.[1]

  1. عدل الهی:

عالمان شیعى با الهام از وحى، قرآن و سخنان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان (علیههم السلام) مسئله عدل را به عنوان اصل دوّم از اصول پنج گانه اعتقادى شیعه پذیرفته اند.

استاد مطهّرى در این باره مى نویسد: «خداوند فیض و رحمت و هم چنین بلا و نعمت خود را بر اساس استحقاق هاى ذاتى و قبلى مى دهد و در نظام آفرینش از نظر فیض و رحمت و بلا و پاداش و کیفر الهى نظم خاصّى برقرار است».[2]

  1. امامت:

امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است و امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود.[3] در کتاب های لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارتند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله‌)، جانشین پیامبر (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله)، امام در نماز جماعت، فرمانده لشکر، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی می‌شود.[4]

[1]. بو علی سینا، حسین بن عبدالله، الهیات شفاء، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص ۴۶۰، مقالۀ ۹.

[2]. مطهرى‏، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى‏، ج 3، ص 99.

[3]. ابن فارس، ابوالحسین احمد، معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸؛ فیومی، احمد بن محمد،، المصباح المنیر، ج۱ ، ص ۳۱ و ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱، ص ۱۵۷؛ الشرتونی، سعید الخوری اقرب الموارد، ج ۱، ص ۱۹ و 24؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴؛ ابراهیم، مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، ج ۱، ص ۲۷؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج ۱، ص ۱۸.

[4]. همان.