کپی شد
اصطلاحات مترادف نسخ
از نظر اصطلاحی،[1] نسخ و تبدیل هر گاه در یک سیاق استعمال شده و یا در کنار هم باشند، به یک معنا هستند.
علامه طباطبایی در این باره میگوید: «معناى ديگر كلمه نسخ، نقل يک نسخه كتاب به نسخهاى ديگر است و اين عمل را از اين جهت نسخ میگويند، كه گويى كتاب اولى را از بين برده و كتابى ديگر به جايش آوردهاند؛ به همين جهت در آيه: «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا: إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»،[2] بهجاى كلمه نسخ، كلمه تبديل آمده، مىفرمايد: «چون آیهای را بهجاى آیۀ ديگر تبديل مىكنيم، با اين كه خدا داناتر است بهاين كه چه نازل مىكند، میگويند: تو دروغ مىبندى، ولى بيشترشان نمیدانند».[3]
اما گاهی هم برای تعریف نسخ، کلمۀ «تحویل» بهکار گرفته میشود. این کلمه که بهمعنای «تغییر» است، از جهاتی با کلمۀ نسخ ارتباط دارد؛ زیرا در یکی از اقسام نسخ هم، حکمی که تا بهحال بهآن عمل میشده است، به حکم دیگر تغییر پیدا میکند؛ لذا برخی در تعریف لغوی نسخ میگویند: «النسخ هو تبديل الشيء من الشيء و هو غيره و بمعنى النقل و التحويل من مكان إلى مكان»؛ «نسخ بهمعنای تبدیل یک چیز به چیز دیگر است؛ یعنی نقل و تحویل (تغییر) از یک مکان به مکان دیگر».[4]
بنابراین هر دو واژه (تبدیل و تحویل) را میتوان بهمعنای نسخ دانست، اگر چه بین نسخ و تبدیل قرابت بیشتری است، تا بین نسخ و تحویل.
در برخی از آیات قرآن هم، واژۀ «تحویل» بهمعنای تغییر بهکار برده شده است؛ از جمله میتوان بهاین آیه اشاره کرد که میفرماید: «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً»؛[5] «در سنتهای الاهی هرگز تغییری نخواهی یافت».
البته واژههای «تحویل» و «تبدیل» در فضایی غیر از بحث «نسخ»، میتوانند معانی اصطلاحی دیگری داشته باشند که در هر مورد، با توجه به سیاق جمله، آن معنا قابل تعیین است.
[1]. ر.ک: خاتمی، احمد، فرهنگ علم كلام، ص 214، در این کتاب میگوید: نسخ در لغت بهمعناى از بين بردن و ازاله است …، نسخ كردن كتاب يا نسخه برداشتن از آن نيز از همين معنا گرفته شده؛ چه اينكه هنگامى كه انسان از كتابى رونويسى مىكند؛ مثل اين است كه كتاب اصل را از بين برده و تبديل به نسخه جديد كرده است؛ لذا در بعضى از آيات قرآنى بهجاى نسخ، واژه تبديل گذارده شده است.
[2]. نحل، 101.
[3]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، ترجمه: موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 377.
[4]. ابن عطیه، جمیل حمود، أبهى المراد في شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 2، ص 26.
[5]. فاطر، 43.