کپی شد
اصحاب و یاران اسماعیل ذبیح الله (علیه السلام)
همان گونه که در تاریخ آمده؛ پس از آنکه حضرت ابراهیم (علیه السلام)، هاجر و اسماعیل (علیهما السلام) را در سرزمین مکه تنها گذاشت، از آنجا برگشت. پس هاجر همه توان خود را برای یافتن آب به کار برد، اما موفق نشد. ناگهان هاجر متوجه شد چشمه آبی از زیر پای اسماعیل به جوشش درآمده است. همین امر باعث شد رفته رفته پرندگان و وحوش بیابان بر اطراف آن چشمه گرد آیند و موجب جلب توجه طایفه جرهم که در «ذی اعجاز» و «عرفات» اقامت داشتند، شود. پس هنگامی که اهل این طایفه هاجر و پسرش را در آنجا دیده و با آنها آشنا شدند، از هاجر اجازه اقامت در آن مکان را درخواست کردند. او نیز قبول این درخواست را منوط بر اجازه ابراهیم (علیه السلام) دانست. پس از اینکه هاجر و ابراهیم (علیهما السلام) با این تقاضا موافقت کردند، جرهمیان در جوار اسماعیل و هاجر فرود آمده و خیمه های خود را برافراشتند. هاجر و اسماعیل هم با آنها آشنا شده و انس گرفتند.[1] بعدها اسماعیل (علیه السلام) از همین طایفه همسر انتخاب کرد و با ایشان الفت بیشتری برقرار کرد.[2] نتیجه آنچه بیان شد، این است که بواسطه ارتباط خویشاوندی و محبت متقابل قبیله جرهم و اسماعیل (علیه السلام)، اعضای آن قبیله از جمله یاران و اصحاب آن حضرت شدند.
[1]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، تحقيق: موسوى جزايری، سيد طيب، ج 1، ص 153؛ كلينى، محمد بن يعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، ج 4، ص 202؛ صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 432؛ طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوک، تحقيق: محمد، أبو الفضل ابراهيم، ج 1، ص 252؛ يعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص 25.
[2]. ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، تحقيق: عبد القادر، محمد، ج 1 ، ص 43 و 44؛ ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر (تاريخ ابن خلدون)، تحقيق: شحادة، خليل، ج 2، ص 41؛ ابن كثير، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج 1، ص 155؛ تاريخ الأمم و الملوک، ج 1، ص 314 و ج 2، ص 184؛ ابن هشام، عبد الملک، السيرة النبوية، تحقيق: السقا، مصطفى و الأبيارى، ابراهيم، و شلبى، عبدالحفيظ، ج ۱، ص 5 و 314؛ ، تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص 26.