کپی شد
اشعار، امثال و دیوان امام علی (علیه السلام)
امام علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) علاوه بر سایر علوم، در باب سرودن اشعار حکیمانه و امثال نغز نیز برجستهترین بود، که به بعضی از آنها اشاره می شود:
- اشعار منقول از امیر مؤمنان (علیه السلام)
ابن شهر آشوب می نویسد: جاحظ در دو کتاب «البیان و التبیین» و «فضایل بنى هاشم» و بلاذرى در «انساب الاشراف» گفتهاند: على (علیه السلام) شاعرترین صحابه، فصیحترین سخنگو، سخنورترین شخص و نویسندهترین آنان بود.[1] بلاذرى به نقل از شعبی میگوید: ابوبکر و عمر شعر مىسرودند، ولى على (علیه السلام) از آنان شاعرتر بود.[2]
مرزبانى در معجم الشعراء میگوید: اشعار بسیارى از آن حضرت روایت کردهاند.[3] سید محسن امین می نویسد: در کتابها از آن حضرت اشعار بسیارى نقل کردهاند که نسبت دادن آنها به على (علیه السلام) مشهور است. این اشعار را، راویان ثقه روایت کردهاند و بلاغت اشعار نیز بر درستى این نسبت دلالت دارد. پس حکایتى که از مازنى نقل شده و زمخشرى نیز بر آن صحّه گذارده است،[4] مبنى بر آن که على (علیه السلام) جز این دو بیت را نسروده:
تلکم قریش تمنانى لتقتلنى فلا و ربک ما بروا و ظفروا
فان هلکت فرهن ذمتى لهم بذات وَدقَین[5] لا یعفو لها اثر
یعنی: «آن قریش است که آرزو دارد مرا بکشد، نه به خدای تو، آنان بهرهمند و پیروز نخواهند شد. پس اگر هلاک شوم گرو ذمه خود برای آنان هستم در جنگ شدیدی که هیچ اثری از آن محو نمیشود (اگر كشته شوم، این خط و این نشان كه آنان با دشوارىهایى دست به گریبان شوند كه آثار آن، همواره پابرجا بماند)، و نیز آن چه از یونس نقل شده مبنى بر آن که: «ما اعتقاد نداریم که على (علیه السلام) جز این دو بیت، شعر دیگرى نیز سروده باشد»، نادرست و غلط است.[6]
«مرشد بالله» از علمای زیدی قرن پنجم اشعاری را با ذکر سند از امام (علیه السلام) نقل می کند:
فکن معدنا للحلم و اصفح عن الأذى فإنّک راء ما عملت و سامع
و احبب إذا أحببت حبّا مقاربا فإنّک لا تدری متى انت نازع
و ابغض إذا أبغضت بغضا مقاربا فإنّک لا تدری متى الود راجع[7]
معدن حلم و بردباری باش و از آزار رسانیدن پرهیز كن، زیرا عمل خود را (در آخرت و عكسالعمل آن را در دنیا) خواهی دید و خواهى شنید. وقتى مىخواهى محبت كنى، در حدّ اعتدال خوبى كن؛ زیرا نمىدانى چه وقت از وى جدا خواهى شد (و دوستی تو با او به نزاع و دشمنی می کشد) و وقتى با کسی دشمنی می کنی بغض تو شدید نباشد (كه منتهى به عكسالعمل و ضربه شدید به او باشد) زیرا نمىدانى چه وقت دوستى را از سر مىگیرى (و زیادهروىهاى تو در كینهتوزى مایه شرمندگىات خواهد بود).
ابن صباغ مالکی در کتاب خود فصلی به اشعار آن حضرت اختصاص داده؛ که طلیعه آنها، همین اشعار با اندکی اختلاف است، سپس در ادامه اشعار بسیاری از آن حضرت را نقل می کند.[8]
- دیوان امام على (علیه السلام)
سید محسن امین عاملی تحقیق ارزندهای درباره کسانی که به جمعآورى اشعار امام على (علیه السلام) همت کرده و آن را در قالب دیوانی گردآوردهاند، انجام داده است:
الف: ابو احمد عبدالعزیز بن یحیى جلودى، متوفاى 330 ق.
ب: على بن احمد نیسابورى فنجکردى که تقریبا معاصر سید رضى (406 ق) بوده است.
ج: قطب کیدرى متوفاى 576 ق. وى دو بار به جمعآورى دیوان حضرت على (علیه السلام) اقدام کرد. بار نخست تنها آداب و حِکَم را گرد آورد و آن را «الحدیقة الانیقة» نام نهاد و بار دوم آن دیوان را تحت عنوان «انوار العقول من اشعار وصى الرسول (صلی الله علیه و آله)» گرد آورد.
د: ابو عبد الله مرزبانى متوفاى سال 384 ق. این قول به نقل از نویسنده مجموعه شعرى در امثال است که فعلا در خزانه رضویه (علیه السلام) موجود است.
هـ: ابو برکات هبة الله بن على بن محمد معروف به ابن شجرى.
و: قاضى قضاعى محمد بن سلامه مغربى نویسنده کتاب «الشهاب المجموع من کلمات النبى (صلی الله علیه و آله)»، متوفاى سال 454 ق، لکن وى اشعار على (علیه السلام) را به عنوان دیوانى مستقل تألیف نکرده، بلکه اشعارى را که روایت آنها به على (علیه السلام) مىرسید نقل کرده و آن را باب هفتم کتاب خود «دستور معالم الحکم المجموع من کلمات امیر المؤمنین (علیه السلام)»، مانند کتاب الشهاب، قرار داد.
ز: سبط بن جوزى در تذکرة الخواص[9] آن جا که مىگوید: ما آن چه را از مرواریدهاى نثر که در فنون علوم برگزیده بودیم، نقل کردیم و اکنون به نقل اشعارى (از آن حضرت) که چون درّ هستند مىپردازیم. عدهاى از جمله ابراهیم بن محمد علوى، ابوالقاسم خطیب موصلى، عمر بن صافى و… به اسناد خود از استادانشان اشعارى را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت دادهاند و این اشعار در ابکار الفضائل و العیون آمده است.
حـ: نگارنده این سطور (سید محسن امین) نیز دیوان امیر مؤمنان (علیه السلام) را بنابر روایات صحیح، گردآورى و چاپ کرده است. البته از همه این دیوانهایى که افراد مذکور جمع آوردهاند، امروزه چیزى در دسترس ما نیست به جز یکى از نسخهها که تا به حال چندین بار در چند جا، به چاپ رسیده است. ظاهرا این نسخه همان است که على بن احمد نیسابورى آن را گرد آورده و قاضى حسین بن معین الدین میبدى از علماى اهل سنت و متوفاى سال 870 ق، به فارسى بر آن شرحى نگاشته است. جامع این دیوان در گردآورى اشعارى که به امیر مؤمنان (علیه السلام) نسبت داده شده، تلاشی از خود نشان نداده است. بنابراین ضمن آن که قسمت اعظم از اشعار آن حضرت را جمع کرده، اما بازهم بسیارى از اشعار آن حضرت را در کتاب خود نقل نکرده و ما در جستوجویى که در پیدا کردن اشعار آن حضرت داشتیم، بر آنها اطلاع یافتیم.[10]
نویسنده برجسته شیعه، مرحوم آقا بزرگ تهرانی نیز در الذریعه به دیوانهای اشعار امیرالمؤمنین (علیه السلام) اشاره می کند.[11]
- امثال
ابن اعرابى روایت می كند كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد بازار شد و پیراهنى به سه درهم و نیم خرید، و در همان بازار پوشید، ولی آستین آن دراز بود؛ لذا به خیاط فرمود كه آن را با قیچی ببر. خیاط آن را با قیچی جدا كرد، و به حضرت عرض کرد: ای امیر المؤمنین آیا آن را خیاطی کنم؟ فرمود: نه، و شروع به رفتن کرد و در حالی که تازیانه بر کتفش بود میفرمود: «شرعك ما بلغك المحل، شرعك ما بلغك المحل».[12]
در صحاح و نهایه درباره این حدیث گفته شده است: «شرعک»؛ یعنى تو را کافى و بس است، و این مثلى است که درباره رساندن به شیوه آسان، به کار برده مىشود.[13] زبیدی می نویسد: یعنی از زاد و توشه آن مقدار که تو را به مقصدت برساند، کافی است.[14]
[1]. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 49.
[2]. بلاذرى، احمد بن یحیى، أنساب الأشراف، ج 2، ص 152.
[3]. مرزبانى، محمد بن عمران، معجم الشعراء، محقق: اسليم، فاروق، ص 168.
[4]. زمخشرى، محمود بن عمر، الفائق فى غريب الحديث، ج 2، ص 66.
[5]. در بعضی از منابع، این عبارت، «ذات روقین» نیز آمده که در هر دو حالت در این بیت، به «جنگ شدید» معنا شده است. به عنوان نمونه: ر.ک: ابن اثیر جزرى، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 279؛ ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، محقق: فارس (صاحب الجوائب)، احمد، ج 10، ص 131.
[6]. امين عاملى، سيد محسن، سيره معصومان (ترجمه اعیان الشیعه)، مترجم: حجتى كرمانى، على، ج 4، ص 801.
[7]. مرشد بالله، یحیی بن حسین، الأمالی (الخمیسیة)، محقق: شافعی، محمد حسن اسماعیل، ترتيب: قرشی، محمد بن احمد، ج ۱، ص ۳۶۵.
[8]. ابن صباغ مالکی، على بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة (علیهم السلام)، ج 1، ص 561 – 566.
[9]. ابن الجوزی، سبط، تذکرة الخواص، ص 149.
[10]. سيره معصومان (ترجمه اعیان الشیعه)، ج 4، ص 801 و 802.
[11]. آقابزرگ تهرانى، محمد محسن، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، گردآورنده: حسينى، احمد بن محمد، ج 9، ص 101 و 102؛ رفاعى، عبد الجبار، معجم ما كتب عن الرسول و أهل بيته، ج 5، ص 473 – 476.
[12]. اربلى، على بن عیسى، كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 173 و 174.
[13]. ر.ک: جوهرى، اسماعیل بن حماد، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبد الغفور، ج 3، ص 1236؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 461.
[14]. زبیدی واسطی، سید محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: شیرى، على، ج 11، ص 240. همچنین ر.ک: ثقفى، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج 2، ص 943؛ امين عاملى، سيد محسن، أعيان الشيعة، ج 1، ص 549.