searchicon

کپی شد

اسماعیلیه و باطنی‌گری

یکى از اساسى‌ترین ویژگى‌هاى اسماعیلیه تأکید فراوان آنها بر باطن دین است، به نحوى که یکى از معروف ترین نام‌هاى آنها «باطنیه» است و اکثر مخالفانِ آنها، با این نام به ردّ آنها پرداخته‌اند. غزالى در «فضایح الباطنیّة»، محمد بن حسن دیلمى در «قواعد عقاید آل محمد فى الرّد على الباطنیّة»، علوجى در «الباطنیّة و تیاراتها التخریبیّة»، صابر طعیمه در «العقاید الباطنیّة و حکم الاسلام فیها»، محمد بن مالک در «کشف اسرار الباطنیّة و اخبار القرامطة»، شیخ کریم خراسانى در «تنبیهات الجلیّة فى کشف اسرار الباطنیّة» و دیگران از اسماعیلیه با عنوان باطنیّه یاد کرده اند. شهرستانى درباره این نام مى‌نویسد: «انّما لزمهم هذا اللقب لحکمهم بان لکل ظاهر باطنا و لکل تنزیل تأویلا». البته گاهى اوقات در تأکید بر باطن زیاده روى کرده و مثل نزاریانِ امروز به شریعت پایبند نیستند و اهل سنت هم این عدم تقیّد را به پاى همه اسماعیلیه، بلکه به پاى همه شیعیان مى‌نویسند. مناسب است بزرگانِ نزاریان، کمى به این مسئله توجه کرده و دستورى در باب عمل به شریعت بدهند، نه این که برعکس، فتوا به رفع حجاب و کشف حجاب داده و خود را در مقابل مسلمانان جهان قرار داده و در کنار انگلیس و فرانسه قرار بگیرند. شایسته است بزرگان نزارى مقدارى مصالح شیعه را در نظر گرفته و براساس مصالح کلى تشیع، بلکه اسلام حرکت کنند. تأکید اسماعیلیه بر تأویل‌هاى نامناسب و ذوقى و بدون هیچ ضابطه شرعى، عرفى و لغوى، باعث تکفیر ایشان از سوى دیگر مسلمانان شده است. باید به اسماعیلیان گفت: «بر فرض  که امامان شما معصوم باشند، ولى طبق عملکرد تمام ائمه مورد قبول ما و شما، یعنى از حضرت امیر تا امام صادق (علیهم السلام)، هیچ گاه توجه به باطن باعث کم توجهى به شریعت نشده است. مگر حضرت امیر (علیه السلام) در محراب عبادت شهید نشد، و مگر امام صادق (علیه السلام) نفرمود: هر کس که نماز را سبک بشمارد از ما نیست. کتاب شرح الاخبار قاضى نعمان سراسر این مطلب را مى رساند. بنابراین طبق فرمایش حضرت امیر «اگر حق را شناختى اهلش را مى شناسى»، نه این که حق را به وسیله نگاه به عمل اهل حق بشناسى و حق را با عمل اهل حق بسنجى.

نام «ملحد» هنگامى به نزاریان نسبت داده شد که از ظواهر شریعت دست کشیده و به زعم خود به باطن توجه کردند. تأویل متون و معارف دینى مورد انکار هیچ یک از فرق اسلامى نیست و در همه ادیان وجود داشته و دارد، ولى بنابر دیدگاه استاد مطهرى «گروهى پیدا شدند… و به تأویل آیات قرآن پرداختند و مسایلى را به قرآن نسبت دادند که روح قرآن از آنها بى خبر بود. در مقابل هر اعتراضى، گفتند که تنها ما مى فهمیم و باطن آیات را مى دانیم. (انگار دیگران از عقل و شعور بى‌بهره بودند)… اسماعیلیان به واسطه باطنى گریشان خیانت‌هاى زیادى در تاریخ اسلام مرتکب شدند و آتش بزرگى در ایجاد انحراف در مسایل اسلامى برپا کردند. در کنگره تقریب مذاهب اسلامى که حدود سى سال پیش تشکیل گردید… شیعه و سنى بالاتفاق گفتند که ما اسماعیلیه را از فرق اسلامى به حساب نمى آوریم و به شما اجازه شرکت در کنگره را نمى دهیم.»[1]

بنابر نظر اسماعیلیه شریعت بدون تأویل، از هیچ ارزشى برخوردار نیست. آن کسى که باطن شریعت را نداند، نه تنها از دین بى بهره است، بلکه مورد بیزارى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز مى باشد.[2] بنابراین اسماعیلیان در این جهت به نظریه مَثَل و ممثول (ظاهر و باطن) معتقد گشته و قایلند هر چیزى در این عالم یک ممثولى دارد که باطن او است و این امام است که معانى باطنى را براى اهلش آشکار مى سازد، ولى با مراجعه به کتب اسماعیلیه فهمیده می شود آنان هیچ‌گاه تأویلات خود را به امام مستند نساخته، و هیچ گاه دیده نمى‌شود که به صورت معین بگویند: این تأویل را فلان امام بیان کرده است. این افراد غالباً تأویلات خود را بیان کرده و بیشتر اوقات از علماى بزرگ خود مطلبى را بیان مى‌کنند، تا از امام خود. گاهى اوقات از برخى از خلفاى فاطمى حتى یک کلمه هم در کتب اسماعیلیان یافت نمى شود. البته برخى کتب مجعول هست که معلوم نیست نویسنده آن کیست، مثل کتاب «امّ الکتاب» ابوالخطاب یا «الهفت و الاظله» مفّضل بن عُمر جعفى که معلوم نیست چگونه به دست این افراد رسیده و دیگران از آن خبرى ندارند. از مشخصات این تأویلات روشن مى شود که بیشتر، از غلات و نوافلاطونیان و گنوسیان تأثیر پذیرفته و کمتر راه و رسم ائمه خود را رفته‌اند. تمام تأویلات آنها حول محور امام مى چرخد که همان مطالب خطابیّه است. در روایات اثناعشریه آمده است که برخى غلات، واجبات را به شناخت امام و دوستدارانش، و محرمات را به شناخت دشمنان امام و پیروانشان تعبیر کرده و این‌گونه راه اباحی‌گرى را در پیش گرفتند و امام صادق (علیه السلام) به نکوهش آنان پرداخت. لازم به ذکر است که طیبیان در جهان امروز به شریعت مقید بوده و اگر چه تأویلات ذوقى فراوانى در کتاب‌هایشان دیده شود، ولى عمل به شریعت، آنها را از برخى اتهامات مبّرا مى سازد.[3]،[4]

[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، آشنایى با قرآن، ج 2، ص 26.

[2]. ناصر خسرو (قبادیانی)، وجه دین، تصحیح: اعوانی، غلام‌رضا، ص 66.

[3]. فرمانیان، مهدی، درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، ص 217؛ درباره باطنى‌گرى بنگرید: مقاله «باطنى‌گرى و اسماعیلیه»، نوشته: آقانورى، على، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، ص 249 ـ 309.

[4]. برگرفته از سایت آیت الله مکارم.