کپی شد
استناد به خبر واحد سنی و ادعای تواتر آن در احادیث شیعی در جریان احمد الحسن
شگرد دیگر طرفداران احمد الحسن برای فریب دادن مخاطبان خود، ارائۀ آمار چندده حدیث از کتابهای شیعه به گونهای است که مخاطب گمان کند ادعای آنها پشتوانهای بسیار قوی از روایات شیعه را دارد. در حالیکه با رندی کامل برای اثبات مدعای خود دست به دامان منابع اهلسنت شده و با تکروایتی از اهل سنت میخواهند ادعای مهم خود را ثابت کنند. به عنوان نمونه، طرفداران احمد الحسن در بحث پرچمهای سیاه، برای اینکه به خواننده القا کنند که روایات مورد استنادشان خدشهناپذیر است، ابتدا مدعی تواتر روایات پرچمهای سیاه میشوند و پس از ارائه فهرستی بلندبالا از این روایات، دغلکارانه به مخاطب القا میکنند که محتوای مورد ادعای آنان نیز تواتر دارد.
آنان در کتابهایشان مینویسند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هنگامی كه دیدید پرچمهای سیاه از طرف خراسان خارج شدند خود را به آنها برسانید، چون كه مهدی خلیفۀ خدا در میان آنها است».[1] و نیز مینویسند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «نزد گنج شما سه تن كشته میشوند كه همه فرزندان خلیفه هستند و بعد از آنها آن منصب به هیچیک آنان نمیرسد، تا آنگاه كه پرچمهای سیاه از سمت مشرق پدید آید و شما را طوری به قتل رسانند كه هیچ قومی را بدان وضع نكشته باشند. سپس راوی چیزی گفت كه من حفظ نكردم. آنگاه فرمود: چون او را ببینید با وی بیعت كنید هرچند به رفتن از روی برف باشد؛ چرا که وی مهدی خلیفۀ خدا است»[2].
طرفداران احمد الحسن چنین استدلال میکنند که بر اساس روایات متواتر، پرچمهای سیاه پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برافراشته خواهد شد و از آنجا که روایات یادشده بر حضور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان پرچمهای سیاه دلالت دارد، پس آن مهدیای که در میان پرچمهای سیاه است، غیر از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معهود است. بنابراین پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهدی دیگری خواهد بود و به اعتقاد احمد الحسن وی همو است. در حالی که حدیث دوم دلالت ندارد که مهدی در میان پرچمهای سیاه است و ضمیر «رأیتموه» و «بایعوه» به «رایات» برنمیگردد؛ زیرا اولاً رایات مؤنث است و اگر مرجع ضمیر رایات بود، باید از واژۀ «رایتموها» و «بایعوها» استفاده میشد. ثانیاً تعبیر روایت «فإن فیها خلیفة الله» نیست تا بگوییم مهدی در میان پرچمهای سیاه است، بلکه تعبیر روایت «فإنه خلیفة الله» است. بنابراین مرجع ضمیر «فإنه» شخصی است که در ادامۀ روایت از آن سخن گفته شده و راوی آن را نقل نکرده است (ثم ذکر شیئاً). بنابراین مقصود روایت دوم نمیتواند مستند احمد الحسن باشد. از اینرو، تنها یک روایت بر حضور مهدی در میان پرچمهای سیاه دلالت دارد و احمد الحسن در این زمینه یک روایت بیشتر در اختیار ندارد؛ آن هم روایتی از اهلسنت که برای ما و احمد الحسن که خود را یک شیعه میداند، فاقد حجیت است.
گفتنی است ترفند دیگر طرفداران احمد الحسن برای فریب افرادی که اطلاع کمی از کتب حدیثی دارند، این است که وقتی میخواهند برای دو روایت نخست منبع ذکر کنند به منابع شیعه مانند «الملاحم و الفتن» نوشته سید بن طاووس و «کشف الغمة» نوشته محدث اربلی که این روایات را به نقل از منابع سنی نقل کردهاند آدرس میدهند تا به مخاطب چنین القا کنند که این روایات از منابع شیعی است و عالمان شیعی آن را در کتابهایشان نقل کردهاند، در حالی که گفته شد این روایات از اهلسنت است. از آنچه گذشت، دریافت می شود که اگر بر فرض اینکه روایات پرچمهای سیاه را متواتر بدانیم و بپذیریم که آنها مربوط به دوران پیش از ظهور هستند و ناظر به جریان ابومسلم خراسانی نیستند، آنچه میتوان دربارۀ آن ادعای تواتر کرد، اصل خروج پرچمهای سیاه پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اما وجود یک مهدی در میان پرچمهای سیاه، مستندی جز یک روایت _ آن هم روایتی از اهل سنت ندارد. بنابراین از متواتر بودن روایات پرچمهای سیاه نمیتوان چنین استنباط کرد که وجود یک مهدی پیش از ظهور هم متواتر و انکارناشدنی است.
باز جریان احمد الحسن مینویسند: اکنون آیهای را ذکر میکنیم که در آن به قیام وصیّ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره میکند: «مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلًا * سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا»؛[3] «آنها ملعون هستند هر کجا یافت شوند، گرفته و به سختی کشته خواهند شد. این سنت خداوند است که در پیشینیان نیز بوده و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهی یافت».
دشمنان خداوند بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله) توسط مهدی به هلاکت میرسند و این مهدی، همان وصیّ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که از خراسان یا مشرق قیام میکند. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: پس نظر کنید به اهلبیت پیامبرتان؛ اگر سکوت کردند، سکوت کنید، و اگر از شما یاری خواستند، آنها را یاری کنید. پس خداوند فتنهها را توسط مردی از ما اهلبیت از میان میبرد. پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان! کسی که به آنها جز شمشیر بیملاحظه ندهد که به مدت هشت ماه شمشیر بر دوشش است، تا جایی که قریش میگویند: اگر از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) بود به ما رحم میکرد. خداوند او را بر بنیامیه مسلط میکند تا اینکه آنها را دگرگون و نابود سازد. آنها ملعون هستند؛ هر کجا یافت شوند، گرفته و به سختی کشته خواهند شد * سنت خداوند است که در پیشینیان نیز بوده است و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهی یافت».[4] طبق این آیه و تفسیر امام علی (علیه السلام) از آن، روشن میشود کسی که فتنهها را از بین میبرد و بنیامیه را نابود میسازد و خداوند او را بر آنها مسلط میکند، کسی است که شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل میکند.
با توجه به حدیث بعدی متوجه میشویم که این شخص، حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیستند؛ بلکه فرزند امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که پیش از آن حضرت قیام میکند؛ امام علی (علیه السلام) فرمود: … و مردی پیش از او (مهدی) از فرزندانش میان اهل مشرق خروج میکند. او شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل میکند.»[5]
بر این اساس برای ما روشن شد که این شخص، فرزند امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که پیش از ایشان قیام کرده و به مدت هشت ماه شمشیر را بر دوششان حمل میکنند. در حالی که متن روایت اخیر که به آن استناد شده بدین صورت است: «حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَرْوَانَ، عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: يَخْرُجُ رَجُلٌ قَبْلَ الْمَهْدِيِّ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ بِالْمَشْرِقِ، يَحْمِلُ السَّيْفَ عَلَی عَاتِقِهِ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ، يَقْتُلُ وَ يُمَثِّلُ وَ يَتَوَجَّهُ إِلَی بَيْتِ الْمَقْدِسِ، فَلَا يَبْلُغُهُ حَتَّی يَمُوتَ».[6]… علی (علیه السلام) میفرماید: «و مردی از اهلبیت آن حضرت به اهل شرق خروج كرده در مدت هشت ماه شمشیر را بر دوش خود گرفته، میكُشد و انتقام میكشد و قصد بیتالمقدس میکند و پیش از اینكه به آنجا برسد، میمیرد».
استدلال به این روایت از زوایای مختلفی قابل نقد است:
- این روایت مرسل[7] و از کتاب فتن ابن حماد است. وی نویسندهای سنیمذهب است که کتاب او حتی از نظر اهلسنت نیز معتبر نیست. بنابراین طرفداران احمد الحسن اعتقاد به وجود یک مهدی پیش از امام مهدی را از روایات اهلسنت اخذ کردهاند. البته _ چنانکه گذشت _ آنان برای اینکه این واقعیت از دید مخاطب مخفی بماند، روایت را نه از منبع اصلی، بلکه از کتاب سید بن طاووس نقل کردهاند، در حالی که با مراجعه به کتاب یادشده معلوم میشود سید بن طاووس آن را از کتاب الفتن ابنحماد آورده است.
- با توجه به متن روایت معلوم میشود که طرفداران احمد الحسن آن را تحریف کردهاند؛ چرا که تعبیر روایت «رجل من اهلبیته» است، در حالی که آنان این عبارت را به این صورت ترجمه کردهاند: «مردی از فرزندانش»، با اینکه مردی از اهلبیت اعم از فرزند است، چنانکه امام علی (علیه السلام) از اهلبیت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) است، ولی فرزند آن حضرت نیست. این تحریف برای این بوده است که این حدیث با ادعای احمد الحسن که خود را فرزند امام مهدی میداند هماهنگ شود.
- بر اساس فرمایش امام در ادامۀ همین روایت، مردی که پیش از ظهور امام مهدی هشت ماه شمشیر بر دوش میگذارد، به سمت بیتالمقدس حرکت کرده و پیش از رسیدن به آنجا میمیرد، در حالی که احمد الحسن مدعی است میخواهد پس از پایان یافتن حیات امام مهدی زنده بماند و جانشین آن حضرت شود؛ اما طرفداران احمد الحسن این بخش از روایت را بیان نکردهاند تا مخاطب به کلاهی که میخواهند بر سرش بگذارند پی نبرد.
- ابنطاووس _ که طرفداران احمد الحسن روایت را از کتاب او آدرس دادهاند _ در ادامۀ این روایت مینویسد: «من روایت را به همین صورت دیدم، اما در آن اشکال وجود دارد».[8] بنابراین حتی سید بن طاووس نیز این حدیث را خالی از اشکال نمیدانسته است. با این حال، روشن نیست طرفداران احمد الحسن چگونه میخواهند یک مسئلۀ اعتقادی _ آن هم مسئلهای همچون امامت و مهدویت _ را بر این پایۀ متزلزل بنا نهند.[9]
[1] . ابنحنبل، احمد بن محمد، المسند، ج 5، 277.
[2] . حاكم نیشابوری، محمّد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج 4، 463 – 464.
[3] احزاب، 61 و 62.
[4] . مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج51، ص 121؛ مقدس، محمدهادی، تقریرات الحج (تقریرات درس آیت الله العظمی گلپایگانی)، ص 238.
[5] . ابنطاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن، ص 66.
[6] . مروزی، نعیم بن حماد، كتاب الفتن، ص 198.
[7] . حديث مرسل- اصطلاحى در علم درایه و- حديثى است که راوی، آن را از معصوم نشنيده، ليکن بدون واسطه از وى نقل کرده باشد و يا با واسطه نقل کرده، امّا واسطه را فراموش کرده و به فراموشی تصریح نموده و يا از روى عمد يا سهو آن را نياورده باشد و يا واسطه را با ابهام ذکر کرده باشد، مانند تعبير «عن رجلٍ» يا «عَن بعض اصحابنا»؛ واسطه حذف شده يکى باشد يا بيشتر، برگرفته از ویکی فقه
[8] . الملاحم و الفتن، ص 139.
[9] . بر گرفته از سایت انتظار.