کپی شد
استقبال و پذیرایی عشایر عراق از علما در پیادهروی اربعین حسینی
در مراسم پیادهروی اربعین، صحنههایی شکل میگیرد که چشم و دل هر بینندهای را به حیرت و شگفتی وامیدارد. در این مسیر روستاهای بسیاری به چشم میخورد که بیشتر ساکنان آنها را عشایر و پیروان مذهب شیعه تشکیل میدهند و آنان با شوق و علاقه و اخلاص، از زائران امام حسین(علیه السلام) استقبال و از آنان پذیرایی میکنند. این عشایر در کنار رود فرات، به کاشت و برداشت برنج و دامداری مشغول هستند و معمولاً از همین دسترنج خود، زائران حسینی را اطعام میدهند. آنان اعتقاد عجیبی به میهمانان دارند و گاهی دیده شده که گرد خاک پای زائران را به تبرّک میبرند. عشایر حاشیهنشین رود فرات، و مسیرهای دیگر در ایام مراسم پیادهروی، چادرهای بزرگی که به آنها «موکب» یا «مضیف» میگویند، با فاصلههای معینی در این مسیر برپا میکنند و زائران را برای پذیرایی و استراحت، در آنها جای میدهند.
آیت الله مکارم شیرازی که در یکی از این پیادهرویها حضور داشته، با اشاره به خاطره پیادهروی از نجف به سوی کربلا، در مورد پذیرایی مردم از زوار چنین نقل میکنند: وقتی به یکی از این مُضیفها رسیدیم، صاحب مضیف دعوت و اصرار کرد که مهمان او بشویم و آنجا استراحت کنیم. به او توضیح دادیم که چون امروز کم راه رفتهایم و باید مسافت بیشتری را طی کنیم، فرصت ماندن نداریم. پس از کمی اصرار او و امتناع ما، ناگهان صاحب مضیف که معلوم بود چند وقتی است مهمان برایش نرسیده و از این بابت خیلی ناراحت است، ناگهان چاقویش را درآورد و تهدید کرد که من مدتی است مهمان برایم نیامده و شما حتماً باید مهمان ما بشوید! این قدر مهمانی کردن زائر امام حسین(علیه السلام) در نزد اینها اهمیت و ارزش داشت…، البته بالاخره بعد از این که توضیح بیشتری برایش دادیم و قول دادیم که از طرف او زیارت کنیم، اجازه داد که برویم.[1]
مرحوم آیت الله ملکوتی که خود بارها در این پیادهروی حضور داشته، در این باره میگوید: این عشایر از نظر اقتصادی چندان وضع مطلوبی نداشتند و کنار فرات، هرکدام مقدار اندکی برنج کاری میکردند و غذاهایشان هم اغلب برنج و ماست بود و خورشت دیگری نداشتند و با این همه، نسبت به زائران حسینی و طلاب، بسیار سخاوتمندانه رفتار میکردند و از هیچ چیز مضایقه نمیکردند.[2]
یکی از شاهدان این صحنههای تاریخی در این باره میگوید:
به هنگام ظهر و مغرب، به هر نقطه که میرسیدی، حق عبور از آنجا را نداشتی؛ چون مالک و ساکن نخلستان بر سر راه ایستاده بود و زائران را به ضیافت خویش فرا میخواند؛ گویی جاده خاکی کربلا را بخشی از حریم خانه خود میدانست و خارج شدن میهمانان را در هنگام ظهر و شب، بدون صرف ناهار یا شام، ننگی بزرگ میپنداشت و گاهی که قصد داشتیم تا پاسی از شب به راه خود ادامه دهیم، عربی روستایی جلو میآمد و اصرار میکرد و اگر نتیجه نمیگرفت، تهدید میکرد و با شدت و غضب، تفنگ خود را آماده شلیک میکرد؛ اما نه برای کشتن میهمانان، بلکه آن را به زائر میداد و میگفت: «اگر میخواهید بروید؛ بروید، اما از روی نعش من!» نشانه بزرگی و بزرگواری این عربها، بزرگتر بودن سالن پذیراییشان بود. سالن پذیرایی یا «مضیف» از نِی و شاخههای خرما به صورت کانالی با سقف مدوّر ساخته میشد و دو سوی آن باز بود و در برابر سرما و گرما کاملاً عایق بود و در تابستان با پاشیدن آب روی آن، هوای درون آن خنک میشد. معمولاً بزرگ خانواده یا عشیره با مهمانان مینشست و جوانها پذیرایی میکردند و برای پذیرایی، بهترین چیزهای خود را در طبق اخلاص میگذاشتند؛ گوسفند میکشتند و سرشیر گاومیش و ماست بر سر سفره میگذاشتند و برای هر نفر کاسهای روغن حیوانی میآوردند و خلاصه، گویی همه زندگی و امکانات آنان وقف امام حسین(علیه السلام) و زوار آن حضرت بود.[3]
یکی دیگر از شاهدان این صحنههای تاریخی در این باره میگوید:
در طول مسیر، روستاهای کوچک و بزرگی بود که مردمش به زراعت، باغداری، پرورش نخل خرما و دامداری اشتغال داشتند. نخلستانها، باغها و مزارع آنها به وسیله نهر فرات، سیراب میشد و بهرهبرداری از آب نهر فرات به وسیله «ناعور»[4]، انجام میگرفت. هر روستا یک مضیف (میهمانسرا) داشت که در طول سال، به خصوص موسم زیارتی، هر کس از آن جا عبور میکرد، در آن مضیف از او پذیرایی میشد. مضیفها محوطه بزرگی به صورت مربع مستطیل هستند که دیواره و سقف آنها کاملاً از حصیر نخل خرما ساخته شده و وسط آن محوطه، یک اجاق هست که در زمستانها با هیزم میسوزد و چای و قهوه را نیز در کنار آن اجاق تهیه میکنند. اطراف این مضیف، فرشها و مخدّههای عربی پهن شدهاست. روستاییان عراقی بسیار میهماندوست هستند. آنان از زائرین امام حسین(علیه السلام) در میان روز، با چای، قهوه، شیر و دوغ پذیرایی میکردند و به هنگام ظهر و شام نیز با ذبح گوسفند و طبخ غذا، از آنان به گرمی استقبال میکردند. آقای حلیمی سعی میکرد در وسط راه، خود خیمه برپا کند و به سَبک ایرانی، غذا تهیه کند؛ ولی در طول مسیر، بالاخره مواردی اتفاق میافتاد که بر اثر اصرار فوق العاده روستاییان، مجبور به پذیرش دعوت و اقامت در آن میهمانسرا میشدیم. قافلهها معمولاً این مسیر را طی پنج تا شش روز میپیمودند؛ ولی افرادی که به صورت انفرادی حرکت میکردند، در مدتی کمتر از سه روز به کربلا میرسیدند.[5]
یکی دیگر از زائران در این باره میگوید:
ارادت عراقیها به زائران امام حسین(علیه السلام)، قابل توجه و تقدیر است. آنان به تمام زائران اباعبدالله(علیه السلام) عرض ادب میکردند؛ تا جایی که بعضیها مثلاً برای کاروانی از زائران، گوسفند قربانی کرده، آبگوشت میپزند. من در این نوع سفرها، صحنههای زیبایی از خلوص این مردم را دیدم. گاهی روستای آنها با جاده چند کیلومتر فاصله دارد، اما با این حال، به کنار جاده میآیند و یک منبع یا یک مشک دوغ آنجا میگذارند و کنارش با نان و پنیر، از زائران پذیرایی میکنند. یا در مسیر راه، اسپند دود میکنند. گاهی هم زنهای روستایی با وجود دوری راه، شیرینی نذری تهیه کرده، در میان کاروانیان توزیع و تقسیم میکنند؛ به ویژه قربانی کردن گوسفند در مقابل کاروانیان، بسیار مرسوم است. در یکی از این سفرها، یک خانم و آقایی که با الاغ از مزرعه به کنار جاده آمده بودند، با اصرار زیاد ما را به منزل خود بردند که زندگی فقیرانهای داشتند و با این که هوا سرد بود، اتاق خود را در اختیار ما گذاشتند. ما هم بدون این که متوجه شویم، شب را خوابیدیم و فردا صبح که بلند شدیم و هوا روشن شد، متوجه شدیم که آن پیرزن و پیرمرد در گوشهای از حیاط در سرما و سوز، شب را به صبح رساندهاند و معلوم شد که آنها تنها اتاق خود را در اختیار ما گذاشتند.[6]
[2]. خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، ص 175.
[3]. رحیمیان، محمد حسن، حدیث رویش، ص 149.
[4]. «ناعور» یک دستگاه آب کشی است که به صورت چرخ و فلک داخل آب قرار می گیرد و به اطراف آن سطلهای متحرکی متصل است.
[5]. خاطرات سید علی اکبر محتشمی، ص 124.