کپی شد
استدلالهای خداباوری و خداناباوری
در حال حاضر عدّهای به دنبال استدلال درست کردن برای الحاد هستند. یکی از روشهای بسیار جالب برای بحث الحاد در دورۀ معاصر توسّط مایکل مارتین مطرح شدهاست.
وی در کتاب Atheism مینویسد: نگاهی به تاریخ خداباوری نشان میدهد که شمار ادلّۀ خداباوری بیحساب هستند، ولی برای الحاد فقط یک دلیل وجود دارد و آن عبارت است از مسئلۀ شرّ. او میگوید در این کتاب تلاش میکنم مجموعهای از استدلالها را به نفع الحاد ساماندهی کنم. مبنای این استدلالها تجربههای بشری است که مورد قبول خداباوران هم هست. اگر بر اساس تجربههای بشری به نتیجهای خلاف خداباوری رسیدیم این نتیجه قابل قبول است.
یکی از استدلالهای وی این است که تجربۀ بشری نشان میدهد یک پدیدۀ انسانی هر اندازه پیچیدهتر باشد تعداد افرادی که در آن مشارکت میکنند بیشتر است؛ مثلاً برای فرستادن یک شاتل به فضا افراد زیادی باید دست به دست هم بدهند و هر کدام قسمتی از کار را به عهده بگیرند، امّا خداباوران میگویند یک خدای بسیط و تنها وجود دارد که هر کاری و از جمله کارهای بسیار پیچیده را انجام میدهد. این عقیده با تجربۀ بشر ناسازگار است. تجربه میگوید اگر یک امر پیچیده باشد باید افراد زیادی در انجام آن مشارکت کنند، امّا خداباوران میگویند این کار را یک نفر انجام میدهد.
مارتین حدود ۵-۶ استدلال را به همین سبک و بر اساس تجربۀ بشر تنظیم کردهاست.
به نظر میرسد مسئلۀ الحاد در دوران معاصر تا حدودی بُعد اجتماعی پیدا کردهاست. تعبیر الحاد به کار میرود، امّا وقتی عمیقتر میشویم میبینیم که فرد آن را در راستای دینداری دوران خودش تفسیر میکند؛ مثلاً یک استاد دانشگاه را در نظر بگیرید که فقط در کلاس درس حضور دارد و اگر دانشجو شبههای مطرح کند به آن پاسخ ندهد. این نماد دینداری در جامعه باشد و این دینداری با مسئلۀ وجود خداوند و اینکه اینها معرّف خداوند هستند پیوند بخورد. بعد این پرسش در ذهن دانشجو شکل بگیرد که این خداباوری قرار است چه کارکردی داشته باشد؟ آیا قرار است یک طبقۀ نخبگانی به عنوان صنف خداباوران به وجود آورد؟ افرادی که دنبال قدرت هستند، میخواهند همه چیز را در دست خودشان بگیرند و با ما تعامل درجۀ دو داشته باشند.
برای روشنتر شدن بحث به متون دینی استناد میکنیم.
خداوند در قرآن برای نیازهای بشر خودش را در جایگاه انسان نیازمند قرار میدهد: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»،[1] کیست که به خداوند قرض دهد. یا در مورد بعضی از جنگهای صدر اسلام این تعابیر را به کار میبرد که جایی نرفتید، قدمی بر نداشتید، رنجی نکشیدید، مگر اینکه من در آنجا بودم. عین همین مطلب در الهیات مسیحی هم وجود دارد.
برخی در مسئلۀ دینداری که نماد جدّی خداباوری در طول تاریخ و دوران معاصر محسوب میشود سراغ این بحث میروند که خوانشهای ما از دین تا چه اندازه اخلاقی است. یک نگاه این است که بگوییم دین آمده تا به ما بگوید چطور موشک به هوا بفرستیم. گروهی از این تلقّی دفاع میکنند و تحت عنوان علم دینی میگویند دین وظیفه دارد که در این زمینه نیز اظهار نظر کند. در این زمینه به بعضی از آیات نیز استشهاد میکنند؛ از جمله این آیۀ شریفه که «لَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ».[2] این قرآن کتاب هدایت است و هدایت هم اقسام مختلفی از جمله علمی، اخلاقی دارد.
صرف نظر از این نوع نگاهها یکی از نیازهای اصلی بشر نیاز به دلسوزی، مراقبت و توجّه به ویژه در زمان گرفتار شدن در رنجها است. یک دانشجو توقّع ندارد که استاد معارف یا فردی که در جامعه به عنوان دیندار شناخته میشود به او بگوید که این مسئلۀ ریاضی را اینطور حلّ کن، ولی این توقّع را دارد که اگر گرفتار شد احساس کند که کسی به فکر اوست و برای او دلسوزی میکند.
فردی به نام گاتنی[3] آمارهایی را از دانشگاه کمبریج استخراج کردهاست. از دانشجویان پرسیدهاند که آیا به خدا اعتقاد دارند یا نه. غالب دانشجویان گفتهاند ما به خدا اعتقاد نداریم. پرسش دیگر این بودهاست که آیا زمانی که دچار مشکل میشوید احساس میکنید که هنوز کسی هست به فکر شما باشد و بتواند درد شما را برطرف کند. طبق آماری که ایشان استخراج کرده است بالای ۸۰ درصد گفتهاند که ما چنین احساسی داریم.
یکی از راهکارها این است، افرادی که در جامعه با برند خداباوری شناخته میشوند تلقّیهایی از خداباوری و دینداری ارائه کنند که خشن و تهدیدآمیز نباشد. حدّاقلّ تلقّی این باشد که دین آمده تا یک زیست اخلاقی بسیار خوب را برای ما فراهم کند. این چیزی است که در متون دینی نیز به نحو پررنگی بیان شده. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «انَّما بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارم الأخلاق»[4].
ظاهراً در میان کسانی که در جامعۀ ما برند دینی دارند این بعد کمرنگ است.
آیت الله مصطفوی میفرمودند: یک شب به سمت نیاوران میرفتم، با جوانی برخورد کردم که موهای بلندی داشت. آن جوان با عصبانیّت حرفهای رکیکی به من زد. من او را در بغل گرفتم و پرسیدم چه اتّفاقی افتاده که اینقدر ناراحت هستی؟ همینکه او را در بغل گرفتم او شروع کرد به گریه کردن. بعد از اینکه آرام شد گفت آقا شما خیلی مرد هستید. ای کاش همه مثل شما بودند.
امثال ما که برند دینداری هستیم گاهی رفتارهایمان باعث میشود افراد فکر کنند که دین چه کارکردی در جامعه دارد.
به عنوان جمعبندی میتوان گفت که ما باید تعامل بیشتری با دیگران داشته باشیم و رنج آنها را بیشتر درک کنیم. به نظرم با این کار میتوانیم یکی از مهمترین نیازهای وجودی بشر را حلّ کنیم و به تبع آن بسیاری از مسائل حلّ خواهد شد.[5]
[1]. بقره، ۲۴۵.
[2]. انعام، ۵۹.
[3]. Gautney.
[4]. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص 8 .
[5]. نشست علمی « بررسی و نقد ادلّۀ جدید الحاد » ، پنج شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸ شمسی، دکتر رضا اکبری استادتمام.