searchicon

کپی شد

اسامی، کنیه و القاب مشهور ناصر کبیر (اطروش) و فلسفه آنها

نام کامل ناصر کبیر عبارت است از: «حسن بن علي بن حسن بن علي بن عمر بن علي السجّاد بن حسين بن أمير المؤمنين علىّ بن أبي طالب عليهم السلام».[1]

او دارای القاب متعددی است که از جمله آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد: ناصر كبير، ناصر باللّه، ناصر الحق[2] و اطروش.[3] بعضى او را حسن بن على الداعى می‌گويند، و اين درست نيست؛ زيرا لقب «داعى»[4] مربوط به داماد او حسن بن القاسم است.[5]

او به ابو محمّد[6] مکنّا است. ابن اسفنديار در تاريخ طبرستان مى‌گوید: «و كنيه او (ناصر كبير) ابو محمّد بود».[7]

در وجه ملقب‌شدن اطروش به «ناصر» گفته شده: در سال سی‌صدویک، حسن بن على بن حسن بن ]علی بن[ عمر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب بر طبرستان غلبه يافت و به همین دلیل به لقب «ناصر» ملقب شد.[8]

اما این که چرا به وی ناصر کبیر گفته می شود، سید محسن امین معتقد است: «از آن جا که حسن بن قاسم (داعی صغیر) نیز به ناصر ملقب شد، برای تفاوت بین این دو، به اطروش، «ناصر کبیر» گفته می‌شود. چه این که به دو تن از فرزندان اطروش نیز ناصر گفته می‌شود:‌ یکی: ابوالقاسم جعفر؛ معروف به «ناصرک» و دیگری: ابوالحسین احمد؛ فرمانده لشکر پدرش و جد مادری دو سید مرتضی و رضی. علاوه بر اینها به ابو محمد الحسن؛ نقیب بغداد و فرزند احمد بن ناصر کبیر، و به اباجعفر محمد؛ صاحب قلنسوه (کلاه ویژه امامت) فرزند دیگر ابو الحسین احمد، نیز «ناصر صغیر» گفته می‌شود».[9] در مجموع برای فرق بین اطروش با افرادی که بعد از او به ناصر، ناصرک و یا ناصر صغیر ملقب شدند، به وی ناصر کبیر گفته می‌شد.[10]

لقب «اطروش» نیز؛ از این رو به وی گفته می‌شود که بر اثر ضربه‌ای که بر سر او وارد شده بود گوشش کر شده بود، امّا در باره چگونگی وارد شدن ضربه بر سرش دو نوع نقل تاریخی وجود دارد:

الف) در جنگ محمد بن زيد (كه ناصر همراه او بود)، ضربت شمشيری از سوی دشمن به سرش رسيده و گوش او كر شده بود؛ به همین جهت به اطروش که در عربی؛ به معنای کسی که کر است و گوشش نمی‌شنود یا سنگین است، خوانده می‌شد.[11]

ب) حسن بن زید؛ اولین حاکم علوی در منطقه طبرستان، بعد از 20 سال حکومت در 270 هجری قمری از دنیا رفت. بعد از وی نوبت به برادرش محمد بن زید رسید که اینها از سادات حسنی بودند. محمد بن زید؛ دومین حاکم علوی طبرستان، بین سال‌های 270 تا 287 هجری قمری، حاکم بود. گفته می‌شود ناصر در طی این سال‌ها به خراسان رفته و در نیشابور ـ مرکز حکومت طاهریان و پایتخت خراسان وابسته به دستگاه عباسی ـ کار تبلیغاتی وسیعی انجام داده، عده زیادی را جذب خود کرده بود و در نهایت دستگاه حکومت عباسی، وی را دستگیر کرده، به زندان انداخت و حتی گفته می‌شود در اثر ضربه شلاق گوشش سنگین شده و به همین دلیل به وی «اطروش» گفته می‌شود.[12]

 

[1]. ارموى،‏ جلال الدين، تعليقات نقض‏، ج ‏4، ص 1017‏.

[2]. نرشخى، أبو بكر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا، ترجمه: القباوى، أبو نصر أحمد بن محمد بن نصر، تلخيص: محمد بن زفر بن عمر، تحقيق: مدرس رضوى، محمد تقى، ص 316.

[3]. مستوفى قزوينى، حمدالله بن ابى بكر، تاريخ‏گزيده، تحقيق: نوايى، عبد الحسين، ص 332.

[4]. داعی در لغت؛ به معنای فراخواننده به دین، مذهب یا طریقه‌ای است. این اصطلاح را گروه‌های مختلف مسلمان به مبلّغان دینی ـ سیاسی خود اطلاق کرده‌اند. از قدیم‌ترین کاربردهای این واژه نزد معتزلیان اولیه و عباسیان بوده است که مبلّغان خود را در خراسان، «داعی» می‌نامیدند و سپس، گروه‌های شیعی؛ مانند زیدیه و بعضی از غُلات، به خصوص خطّابیّه از این عنوان استفاده می‌کرده‌اند. البته وسیع‌ترین کاربرد آن در میان شیعیان اسماعیلی بوده است. سایت دانشنامه جهان اسلام، «داعی».

[5]. ابومحمد حسن بن قاسم بن حسن، داعی و حاکم زیدی طبرستان، معروف به «داعی صغیر»، مطابق بعضی نقل‌ها داماد ناصر، و بنا بر نقل دیگر، داماد فرزندش ابوالحسین احمد بوده است. ابن‏خلدون، عبدالرحمن، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، ترجمه: آيتى، عبدالمحمد، ج ‏2، ص 571؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، تحقیق: تسبیحی، محمدحسین، ص 308؛ دانشنامه اسلامی (ویکی اهل البیت)، «ناصر کبیر علوی».

[6]. ابن عنبه، احمد بن على، عمدة الطالب فى نسب آل ابى‌طالب، ص 283.

[7]. ابن اسفندیار، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، تحقیق: اقبال آشتیانی، عباس، ج 1، ص 117؛ تعليقات نقض‏، ج ‏4، ص  1017‏.

[8]. ابن اثير جزرى، عز الدين على بن اثير، الكامل، مترجم: خليلى، عباس، و حالت، ابوالقاسم، ج ‏19، ص 134.‏

[9]. امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 5، ص 179 و 180.

[10]. ر.ک: افندى، عبدالله بن عيسى‏بيگ؛ رياض العلماء و حياض الفضلاء؛ محقق: حسينى اشكورى، احمد؛ اهتمام: مرعشى، محمود، ج 1، ص 276.

[11]. الكامل، مترجم: خليلى، عباس، و حالت، ابوالقاسم، ج ‏19، ص 135؛ ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب، ج 6، ص 311؛ زبیدی واسطی، سید محمد مرتضى‏، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق: شیرى، على، ج 9، ص 133؛ سایت واژه یاب، لغت نامه دهخدا، واژه «اطروش». ‏

[12]. مصاحبه سایت ابنا با دکتر سید علی موسوی نژاد؛ مسئول کمیته علمی همایش ناصر کبیر و استاد دانشگاه ادیان و مذاهب قم.