کپی شد
ارکان فقه حنفیه
اركان فقه و اجتهاد مذهب ابوحنيفه، چهارتا است: 1. كتاب، 2. سنت، 3. اجماع، 4. قياس.
حنفیه هرگاه حادثهاى شرعى از حلال و حرام پيش بیايد به اجتهاد روى مىآورند: نخست در كتاب خداى تعالى مىنگرند، اگر در آن نصّى يافتند بدان تمسک مىجويند وگرنه به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) روى مىآورند. اگر در آنجا خبرى يافتند به حكم آن گردن مىنهند وگرنه به اجماع مىگروند و اين اجماع، اجماع صحابه است؛ زيرا ايشان حق را يافتهاند و به امرى كه سبب گمراهى شود اجتماع نمىكنند. اگر در اين مرحله چيزى كه مناسب مطلوبشان باشد يافتند، حكم آن حادثه را به مقتضاى آن جارى مىكنند وگرنه به قياس روى مىآورند؛ زيرا نصوص متناهى هستند و حوادثى كه واقع مىشوند نامتناهى هستند و امور غير متناهى با نصوص متناهى مطابقت نمىكند، پس قياس از اینجهت واجبالاعتبار است تا بتوان در هر حادثه شرعى از روى قياس حكم كرد. ابوحنيفه سخت به قياس توجه دارد و چهبسا قياس جلى[1] را بر آحاد اخبار مقدم مىشمارد.[2]
ابن خلدون میگوید: پيشواى عراقيان، امام ابوحنيفه بود كه شيوه قياس نزد او و اصحابش پايدار و مستقر شده بود.[3]
صاحب کتاب بيان الأديان در شرح اديان و مذاهب جاهلى و اسلامى میگوید: پیروان ابوحنيفه، قياس، اجتهاد و استحسان را جایز میدانند.[4]
ابو حنيفه در قبول احاديث بسيار سختگير بود، چنانكه از مجموع احاديث، بيش از قريب به 17 حديث را قبول نداشت و همين امر او را مجبور مىكرد كه به قياس و استحسان توجه كند.[5]
بنابر این ابوحنيفه قايل به رأى و اجتهاد بود و از اهل حديث بيزارى مىجست. قياس و استحسان در مذهب حنفيه، اصل چهارم پس از قرآن و سنت و اجماع است.[6]
البته گفته شده: اساس فقه ابوحنيفه مبتنى بر «هفت اصل» است: 1. كتاب اللّه، 2. سنت رسول اللّه، 3. اقوال صحابه، 4. قياس، 5. استحسان، 6. اجماع، 7. عرف.[7]
[1]. حنفیها قیاس جلی را این گونه معنا نمودهاند: «قیاس جلی عبارت است از قیاس ظاهری که به ذهن متبادر شده و فهمها به سبب ظهور علت در آن، به آن سبقت میگیرد». دانشنامه علوم اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشکده مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی.
[2]. ابن العبرى، گریگوریوس ابوالفرج، مختصر تاريخ الدول، ترجمه: آيتى، عبدالمحمد، ص 131 و 132.
[3]. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروين گنابادى، محمد، ج 2، ص 908.
[4]. حسينى علوى، ابو المعالى محمد، بيان الأديان در شرح اديان و مذاهب جاهلى و اسلامى، تصحيح: اقبال، عباس و دانش پژوه، محمد تقى، ص 47 و 48 .
[5]. خاتمی، احمد، فرهنگ علم كلام، ص 49.
[6]. همان، ص 104.
[7]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 170 و 171.