کپی شد
اركان زهد
ارکان زهد عبارت اند از:
1. بهرهگيرىهاى مادى از جهان و تمتعات طبيعى، به تنهایی عامل تأمين كننده خوشى، بهجت و سعادت انسان نيست.
2. سعادت فرد از سعادت جامعه جدا نيست. انسان از آن جهت كه انسان است، يك سلسله وابستگي ها و احساس مسئوليت هاى انسانى در باره کل جامعه دارد.
3. روح در مقابل بدن اصالت دارد و منبع مستقلى است براى لذت و آلام و به نوبه خود، بلكه بيش از بدن نيازمند به تغذيه و تهذيب و تقويت و تكميل است.
با توجه به اين سه اصل است كه روشن مىگردد، چگونه اسلام رهبانيت را طرد مىكند، اما زهدگرايى را در عين جامعهگرايى و در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى مىپذيرد.[1]
زهد اسلامی دو جنبه دارد: جنبه روانى و جنبه عملى.[2]
بـعـد روانـى زهـد، عـدم دلبـسـتـگـى بـه دنيا و مظاهر آن است. بعد عملى زهد عبارت است از: چشم پوشيدن از برخى مواهب و لذت ها براى تأمين مصالح فردى و عمومى.
زهدى كه در حالات روحى انسان، متجلّى مى شود، از عالى ترين صفات مؤمنان است كه در هـمـه حـال و بـراى هـمه كس، مطلوب است. زهد به اين معنا، آزاد شدن انسان از اسارت تمايلات نـفـسـانـى و مـظـاهـر دنـيـوى اسـت. رسـيـدن بـه درجـات عـالى كمال براى انسان ممكن نيست، مگر با راسخ شدن چنين روحيه اى در او، كه جاذبه هاى مادى او را اسير نكرده و جهت نبخشد.
از دیدگاه روايات،[3] زهد مورد نظر اسلام، در آيه زير خلاصه مى شود: «تا آنكه بر آنچه از دست شما رفته است، تأسّف نخوريد و بدانچه به دست شما رسيده است، شاد نشويد.»[4] بـنـابـراين، زهد به معناى برخوردار نشدن از دنيا نيست، بلكه برخوردارى از دنيا و نعمت هاى الاهى است به طريقى كه موجب غفلت انسان نگردد. چنان كه امام صادق (ع) مى فرمايد: “زهـد در دنيا ضايع كردن مال و حرام نمودن حلال نيست، بلكه زهد در دنيا به اين است كه اعتماد تـو نـسـبـت به آنچه در دستت مى باشد، بيشتر نباشد از اعتمادت نسبت به آنچه در دست خداوند عزوجل است”.[5]
شهید مطهری (ره) در بیان تفاوت های زاهد و راهب می فرماید: «زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذتگرايى دورى مىجويند، ولى راهب از جامعه و تعهدات و مسئوليت هاى اجتماعى مىگريزد و آنها را جزو امور پست و مادى دنيايى مىشمارد و به صومعه و دير و دامن كوه پناه مىبرد، اما زاهد به جامعه و ملاك هاى آن و ايدههاى آن و مسئوليت ها و تعهدهاى آن رو مىآورد. زاهد و راهب هر دو آخرت گرايند، اما زاهد آخرتگراى جامعهگراست و راهب آخرتگراى جامعهگريز. در لذتگريزى نيز ايندو در يك حد نمىباشند، راهب سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و توليد فرزند را تحقير مىكند اما زاهد حفظ سلامت و رعايت نظافت و برخوردارى از همسر و فرزند را جزء وظيفه مىشمارد. زاهد و راهب هر دو تارك دنيايند، اما دنيايى كه زاهد آن را رها مىكند سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و اين امور را كمال مطلوب و نهايت آرزو دانستن است، ولى دنيايى كه راهب آن را ترك مىكند كار، فعاليت و تعهد و مسئوليت اجتماعى است. اين است كه زهد زاهد بر خلاف رهبانيت راهب در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است و نه تنها با تعهد و مسئوليت اجتماعى و جامعهگرايى منافات ندارد، بلكه وسيله بسيار مناسبى است براى خوب از عهده مسئوليت ها بر آمدن».[6]
متأسفانه برداشتهاى ناروا از منابع دينى و يا ناديده گرفتن سنت و سيره حضرات معصومين (ع)نحلههاى گوناگونى را پرورانده كه جمعى در مسير افراط و گروهى در وادى تفريط، چهرهى زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساختهاند. به گونهاى كه گاهى با شنيدن واژه زهد، انزوا، تنهايى، دورى از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقى، و دعا و عبادت در گوشهاى آرام و فارغ از مشغلههاى زندگى در ذهن انسان تداعى مىگردد، در حالی كه اين معنا واژگونه ساختن حقيقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملكوتى است.[7]
[1] استاد شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، صص218-220.
[2] اقتباس از كتاب درآمدى بر اقتصاد اسلامى ، ج 1، ص 402به بعد.
[3] بحارالانوار، ج 70، باب الزهد و درجاته .
[4] (لِكَيْلا تَاءْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِماآتاكُمْ)، حديد، آيه 23.
[5] بحارالانوار، ج 70، ص 310.
[6] سیری در نهج البلاغه، ص221.
[7] اقتباس از سؤال 42، زهد و تجدد.