کپی شد
ارزیابی قیام توابین
گرچه نهضت توابین از پیامدهای مهم اجتماعی قیام عاشورا به حساب میآید (قیامی که روح مبارزه و ظلم ستیزی و غیرت دینی را در جامعه خفته اسلامی بیدار کرد و آتش اعتراضات ضد اموی را شعلهور تر ساخت و زمینه را برای قیامهای بعدی فراهم آورد)، اما عبرتها و نکات تلخ فراوانی را نیز به همراه داشت که برخی از ابعاد شخصیت سلیمان را برای ما آشکارتر میسازد.
با توجه به سخنان سران توابین میتوان گفت که نهضت توابین یک واکنش روحی و روانی برخاسته از احساسی مقدس بود، اما این نهضت، به علت عدم بصیرت لازم و عدم کارایی نظامی رهبران آن، دستاوردی نداشت.
عدم پذیرش جنگ با قاتلان امام حسین (علیه السلام) در کوفه به دلیل ملاحظات قومی و قبیلهای،[1] برخورد احساساتی و تفکر سطحی و عدم برنامهریزی صحیح برای قیام و مهمتر از آن، دفاع مخالفان اهل بیت از شیوه و روش قیام سلیمان و ترجیح او بر مختار (دفاع و تشویق آل زبیر نسبت به خروج سلیمان از کوفه و جنگ با شامیان) و همچنین عدم حمایت صریح یا ضمنی امام سجاد (علیه السلام) از این قیام، از مهمترین کاستیهای این نهضت شیعی است؛ بنابراین نمیتوان حرکت توابین را حرکتی کاملاً موفق و مورد تأیید ارزیابی کرد.
بیتردید اگر سلیمان و نزدیکان او با بینش و بصیرت بالا و برنامه و سازمان بهتر عمل میکردند سرنوشت شیعیان به گونهای دیگر رقم میخورد.
به نظر میرسد اگر قضاوت مختار بن ابی عبیده ثقفی را درباره سلیمان بن صرد بپذیریم به پاسخ بسیاری از پرسشها و ابهامها درباره سلیمان دست خواهیم یافت.
مختار که در آستانه ی قیام توابین به کوفه آمدهبود و شاهد شکلگیری و آغاز نهضت توابین بود شیعیان را از شرکت در سپاه سلیمان بر حذر داشت و درباره سلیمان اینگونه اظهار نظر کرد که «لا علم لا بالحروب و السیاسه؛ سلیمان فاقد دانش و بصیرت سیاسی و نظامی است».
مورخان نوشتهاند تبلیغات مختار علیه سلیمان موجب جدا شدن بخش عظیمی از شیعیان از سپاه سلیمان شد.
دیدگاه مختار بن ابی عبیده درباره سلیمان که در جریان قیام توابین معنا و مفهوم یافت، بیانگر این حقیقت تلخ درباره سلیمان و هم ردیفان اوست که خواص کوفه به رغم ایمان و اعتقادشان به امامت و سابقه درخشان برخی ایشان در دفاع از ولایت؛ از بصیرت سیاسی و زمان شناسی در تصمیم و عمل بیبهره بودند.[2]
به هر حال، با توجه به اعتراف صریح سران توابین به اشتباه خود در یاری نکردن امام و اظهار پشیمانی از ضعف عملکرد خود در جریان کربلا و دچار شدن به عذاب وجدان شدید در تنها گذاشتن امام که جز با کشته شدنشان از آن رهایی نمییافتند و همچنین سابقه عهدشکنی آنها با امامان قبل، میتوان به این نتیجه رسید که سلیمان و یارانش که خواص شیعه کوفه به شمار میآمدند، در یاری رساندن به امام کوتاهی کردند و امام خویش را تنها گذاشتند.[3]
[1]. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 432؛ سایت راسخون.
[2]. ر ک: عرب ابوزیدآبادی، عبدالرضا، «بررسی علت عدم حضور سلیمان بن صرد در کربلا»، فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره20، ص 138 و 139.
[3]. همان.