کپی شد
ارتداد اصحاب بعد ار رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)
مقدمه
قبل از پرداختن به اصل مسأله توجه به نکتۀ زیر ضروری به نظر میرسد.
منطق شیعه در بارۀ صحابه منطق امام و مولایشان امیرمؤمنان (علیه السلام) است که در خطبه 97 نهج البلاغه آمدهاست:
“من اصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) را دیدم، اما هیچکدام از شما را همانند آنان نمینگرم. آنها صبح می کردند در حالی که موهای ژولیده و چهره های غبارآلود داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قیام به عبادت میگذراندند و پیشانی و گونههای صورت را در پیشگاه خدا بر خاک میساییدند. با یاد معاد چنان ناآرام بودند گویا بر روی آتش ایستادهاند. بر پیشانی آنها از سجده های طولانی پینه بسته بود (چون پینۀ زانوهای بزها) اگر نام خدا برده میشد چنان میگریستند که گریبانهای آنان تر می شد. و چون درخت در روز تند باد، می لرزیدند. از کیفری که از آن بیم داشتند، یا برای پاداشی که به آن امیدوار بودند”.
بله، آنچه را که شیعه معتقد است، این است که بعضی از صحابه که عدد آنها از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند، بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با اهل بیت (علیهم السلام) برخوردهای بدی داشتند. به این جهت (به جهت این برخوردها) شیعه از آنها تنفر پیدا کرد و این کار عجیبی نیست. خود پیامبر (صلی الله علیه و آله) از عمل خالد بن ولید انزجار پیدا کرد و فرمود: “خدایا من تبرّی میجویم از آن کاری که خالد انجام داد”.
پس از بیان این مقدمه در تبیین مسأله باید به نکات زیر توجه کرد:
یک. روایات ارتداد که معروف به روایات “حوض” است.
این روایات از سوی اهل سنت بسیار وسیعتر و با روایات زیاد و متواتر مطرح شدهاست[1] که در اینجا فقط به ذکر آدرس بعضی از این روایات اکتفا میکنیم:
1. شرح صحیح مسلم، نووی، ج 15- 16، ص 5 و 59.
2. عمدة القاری، ج 23، ص 135.
3. شرح صحیح بخاری، کرمانی، ج 23، ص 63.
4. التمهید، ابن عبدالبر، ج 2، ص 291.
5. صحیح بخاری، کتاب رقاق، باب 53، احادیث 6212؛ 2115.
6. صحیح مسلم، کتاب فضائل، باب 9.
7. مصابیح السنة، بغوی، ج 3، ص 537.
8. الترغیب و الترهیب، منذری، ج 4، ص 422.
9. النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر، ج 5، ص 274.
10. فتح الباری، ابن حجر، ج 11، ص 475.
11. عمدة القاری، عینی، ج 23، ص 142.
12. ارشاد الساری، قسطلانی، ج 9، ص 342.
در اینجا فقط یک روایت از روایات منابع اهل سنت به عنوان نمونه یادآوری میشود و مراجعه به سایر منابع به اهل معرفت واگذار میشود:
ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که فرمود: من بر سر حوض ایستادهام، در این هنگام گروهی حاضر میشوند که آنان را میشناسم. (مردی از مأموران خداوند که مراقب آنها است)، از میان من و آنان خارج میشود و به آنها میگوید: بیایید (برویم) من میپرسم: به کجا؟ پاسخ میدهد: به خدا سوگند به سوی آتش. من میپرسم: گناهشان چیست؟ پاسخ میدهد: آنان پس از تو، به افکار و عقاید گذشته خود بازگشتند. سپس گروه دیگری را میآوردند که آنان را میشناسم. مردی (از مأموران الهی که مراقب آنها است) از میان من و آنان خارج میشود و به آنها میگوید: بیایید برویم، میپرسم: به کجا؟ پاسخ میدهد: به سوی آتش. میپرسم: گناهشان چیست؟ پاسخ میدهد: آنان پس از تو، به افکار گذشته خویش بازگشتند. من گمان نمیکنم کسی از آنان نجات یابد، مگر به تعداد شتران اندکی که از گله جدا شده و به خاطر نداشتن چوپان، گم و ضایع میشوند.[2] (کنایه از این است که نجات یافتگان از نظر تعداد، بسیار اندک اند).[3]
دو. معنای ارتداد مطرح شده در این احادیث:
با توجه به کثرت و تواتر احادیث ارتداد صحابه در منابع معتبر اهل سنت، باید برادران اهل سنت پاسخ دهند که ارتداد اصحاب در این روایات به چه معنا است؟ و هر معنایی را که آنان برای ارتداد مطرح شده در روایات بپذیرند ما نیز همان معنا را خواهیم پذیرفت.
اما علمای شیعه معتقدند ارتدادی که در برخی از روایات به برخی از صحابه نسبت داده شده به معنای کفر و بازگشت به بتپرستی نیست، بلکه به معنای شکستن پیمان ولایت و نافرمانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در امر خلافت است.
آیت الله سبحانی معتقد است که این ارتداد به معنای کفر و الحاد و بازگشت به جاهلیت نیست، بلکه مراد از آن عدم وفای به پیمانی است که در روز غدیر خم از آنها گرفته شده بود.
امام خمینی (ره) نیز در کتاب طهارت خود در بحث از این که آیا مخالفان شیعه کافرند یا نه، میگوید: صدق اسلام بر افراد به صرف اعتقاد به الوهیت، توحید، نبوت و معاد (مورد آخر اختلافی است) محرز است.
ایشان امامت را از اصول مذهب شیعه و مخالفت با آن را سبب خروج از تشیع، نه اسلام میداند. ایشان در این بخش روایاتی را که در آنها به اهل سنت نسبت کفر داده شدهاست، بررسی میکند و معتقد است که در این نسبتها کفر به معنای اصطلاحی اراده نشده؛ چرا که این با اخبار مستفیضه، بلکه متواتره در این باب و معاشرت شیعیان و ائمه با اهل سنت (حتی در مواردی که شائبه تقیه وجود ندارد) مخالف است.[4]، [5]
بنابراین، از نظر شیعه ارتداد مطرح شده در این روایات با ارتداد افرادی؛ مانند اصحاب مسيلمه و ياران طليحه بن خويلد و پيروان اسود عنسی و سجاح، کاملا متفاوت است و فرق دارد. آنها حقیقتاً اسلام را کنار گذاشتند و کافر شدند؛ در حالی که کار آن دسته از صحابه نافرمانی پیامبر و شکستن پیمان ولایت بود.
از آن گذشته بنا به گزارش منابع تاریخی، امام علی (علیه السلام) در مواردی به خلفا مشاوره میداده و آنها را راهنمایی میکرده تا در فتوحات موفق شوند.[6] این نشانه رضایت ایشان به اصل این فتوحات است؛ هرچند که اگر این فتوحات با هدایت و رهبری امام علی (علیه السلام) انجام میشد بهتر بود و جلوی برخی از اشتباهات گرفته میشد.
نتیجه: از آن چه گذشت روشن شد که ارتداد اصحاب در روایات اهل سنت بسیار وسیع تر و با روایات زیاد و متواتر مطرح شدهاست، در حالی که در منابع شیعه روایات صحیحی که بیانگر ارتداد اصحاب باشد بیش از دو روایت نبوده و به اصطلاح علم حدیث از خبر واحد تجاوز نمیکند. علمای شیعه معتقدند ارتدادی که در برخی از روایات به برخی از صحابه نسبت دادهشده به معنای کفر و بازگشت به بتپرستی نیست، بلکه به معنای شکستن پیمان ولایت و نافرمانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در امر خلافت است.
بنابراین، آن کسانی که در فتوحات اسلام شرکت داشتند، همگی مسلمان بودند و برای گسترش اسلام تلاش کردند؛ هرچند که ممکن است اشتباهاتی و گناهانی در زندگی خود مرتکب شدهباشند.
[1] ابن اثير شيباني جزری، مجد الدين أبو السعادات المبارك بن محمد، جامع الاصول، تحقيق: الأرنؤوط، عبد القادر / عيونج، بشير، ج 11، ص 119- 123، مكتبة الحلواني – مطبعة الملاح – مكتبة دار البيان، چاپ اول.
[2] «بینا أنا قائم إذا زمرة، حتی إذا عرفتهم خرج رجل من بینی و بینهم، فقال: هلم، فقلت: أین؟ قال: الی النار والله، قلت: و ماشأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری. ثم إذا زمرة، حتی إذا عرفتهم خرج رجل من بینی و بینهم، فقال: هلم، قلت: أین؟ قال: إلی النار و الله. قلت: ماشأنهم؟ قال: أنهم ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری، فلا أراه یخلص منهم الا مثل همل النعم». صحیح بخاری، کتاب رقاق، باب 53، ح 2115؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 135؛ منذری، الترغیب والترهیب، ج 4، ص 422؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج 5، ص 274؛ ابن حجر، فتح الباری، ج 11، ص 475؛ عینی، عمدة القاری، ج 23، ص 142؛ قسطلانی، ارشاد الساری، ج 9، ص 342.
[3] برگرفته از سؤال 1589 (سایت اسلام کوئست: 1970)، نمایه: معنای ارتداد صحابه و اثبات آن.
[4] امام خمینی، کتاب الطهارة، ج 3، ص 437 ، چاپ اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379.
[5] اقتباس از سؤال شماره 2807 (سایت اسلام کوئست: 3501).
[6] مصاحبه با آیت الله واعظزاده خراسانی، نشریه حوزه، سال 24، شماره 141، مرداد و شهریور 1386، ص 39 – 52.