کپی شد
اذان
فهرست
اولین اذان در اولین مکان
گفتار پیرامون اولین اذان محورهای مختلفی دارد:
1. تشریع اذان: یعنی زمانی که خداوند اذان را در قانون اسلام گنجاند؛ در این باره گفته اند که اولین زمانی که اذان مشروعیت پیدا کرد، برای نماز صبح بوده است.[1]
2. اولین کسی که اذان گفت: اگر یاد دادن اذان را اذان گفتن به حساب نیاوریم، اولین کسی که اذان گفت، و از جنس بشر بوده و صدای اذان بر روی زمین توسط وی بلند گردیده؛ بلال بن رباح حبشی بود.[2]
با توجه با قیدی که برای اولین گوینده اذان آوردیم، نکته زیر قابل مطالعه است:
اگر یاد دادن اذان را اذان گفتن بدانیم، اولین اذان را جبرئیل (ع) در روی زمین گفته است؛ زیرا او برای اجرای این مأموریت در حالی بر زمین فرود آمد که سر مبارک رسول خدا (ص) بر بالین امیرمؤمنان (ع) بود، و در همان حال اذان و اقامه را گفت. رسول خدا (ص) به امیرمؤمنان فرمود: آیا آن چه جبرئیل گفت شنیدی؟ گفت: بلی، فرمود: آیا حفظ کردی؟ گفت: بلی، فرمود: پس برو و بلال را فرا بخوان و اذان و اقامه را به او یاد بده.[3]
در این صورت، اولین آدمی که بر روی زمین اذان گفت امیرمؤمنان (ع) است؛ زیرا او به بلال یاد داده. و جبرئیل، گرچه قبل از امیرمؤمنان شروع به یاد دادن کرد، اما از جنس فرشته بود.
3. اولین کسی که در آسمان اذان گفت، جبرئیل (ع) بود.[4] که ظاهراً در زمانی بوده که رسول خدا (ص) را به معراج بردند و در آن جا که جبرئیل اذان را و میکائیل اقامه را گفت.[5]
اولین اذانی را که جبرئیل گفت، در آسمان، در مکانی به نام بیت المعمور بود.[6]
اولین مکان هایی که اذان گفته شد:
اولین اذانی که در زمین به صورت رسمی گفته شد، مدینه بود. این اذان در خانه ای نزدیک مسجد النبی (ص) بود. شخصی به نام نوار ام زید بن ثابت می گوید: خانه من بلند ترین خانه ها بود که پیرامون مسجد قرار داشت. پس بلال می آمد و روی آن اذان می گفت. این اذان گفتن از آغاز در همان جا بود، تا آن گاه که رسول خدا (ص) مسجدش را بنا نهاد که پس از آن در پشت بام مسجد اذان می گفتند.[7]
اذان و زبان عربی
می توان گفت عمده ترین دلیل در خواندن اذان به زبان عربی، این است که اذان، از عبادات و سنت پیامبر اکرم (ص) است و عبادات توقیفی[8] هستند.
علاوه اسلام می خواهد عبادتی همچون اذان که از شعار اسلام محسوب می گردد، در طول قرون و اعصار، بدون کم و کاست، برای همیشه باقی بماند. در صورتی که اگر بنا بود هر کسی به زبان محلی و مادری خود آن را تلفظ نماید، احتمال کم و زیاد شدن الفاظ، تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس منتفی نبود و چه بسا با این تغییرات، اصل اذان کاملاً به فراموشی سپرده می شد و معنای عمیق اش به نسل ها بعدی منتقل نمی شد.
اذان و اقامه در نماز
برخی از فقهای گذشته، مثل ابن عقیل و ابن جنید، اذان و اقامه را واجب می دانند[9]، اکثر مراجع تقلید در احکام اذان و اقامه می فرمایند: برای مرد و زن مستحب است پیش از نمازهای یومیّه (نمازهای واجبی که در هر روز خوانده می شود) اذان و اقامه بگویند.[10] امّا برای بقیۀ نمازهای واجب؛ مانند نماز آیات، مستحب است سه مرتبه “الصّلاة” بگویند. پس اذان و اقامه اگر چه جزء مستحبات سفارش شده است، ولی جزء واجبات نیست. از طرفی، فقط مخصوص نمازهای واجب یومیّه است نه نمازهای مستحبّی و دیگر نمازهای واجب.
امّا در مورد اذان و اقامه و تعدّد آنها برای نمازهای واجب، باید گفت: نمازگزار در نماز ظهر و مغرب و صبح می تواند هم اذان بگوید و هم اقامه، ولی اگر نماز عصر را بدون فاصله یا با فاصلۀ کمی پس از نماز ظهر (بعضی از مراجع این فاصله را به فاصله شدن نافله قبول کرده اند ولی بعضی فاصله شدن نافله و تعقیب را کافی نمی دانند) و یا نماز عشا را بدون فاصله یا با فاصلۀ کم بعد از نماز مغرب بخواند، اذان دوّم که همان اذان برای نماز عصر و عشا است ساقط می شود.[11]
پس با هر اذان، می توان یک نماز صبح و یک نماز ظهر به همراه عصر و یک نماز مغرب به همراه عشا (در صورتی که بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا فاصله ای نباشد) خواند و برای نماز عصر و عشا فقط یک اقامه بگوید، ولی اگر فاصله ایجاد شود نمازگزار می تواند برای هر کدام از نمازهای واجب، یک اذان و اقامۀ جداگانه بگوید. امّا در هر صورت، هر نماز واجبی می تواند یک اقامۀ جداگانه داشته باشد.
خواندن نماز هنگام اذان
برای روشن شدن این موضوع بیان دو نکته لازم به نظر می رسد.
1. بر هر مکلفی واجب است در هر شبانه روز در 5 وقت نماز بخواند[12] صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشا.[13]
2. مکلف باید نمازهایش را بعد از رسیدن وقت آن نماز بخواند؛ مثلاً نماز صبح را بعد از داخل شدن وقت نماز صبح (اذان صبح) و همین طور نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا، بنابر این اگر به عنوان مثال گفته می شود ساعت 5 و 35 دقیقه و 42 ثانیه وقت اذان صبح است، معنایش این است که بعد از این وقت، شما می توانید نماز صبح تان را بخوانید، خواه اذان گفته شود یا نشود و خواه آن اذان طولانی باشد یا وقت زیادی نگیرد، پس میزان در نماز خواندن، داخل شدن وقت آن نماز است که شما باید نسبت به آن اطمینان پیدا کنید نه گفتن اذان و تمام شدن آن.
اذان و وقت خطبه ها در نماز جمعه
برای روشن شدن این موضوع آن را در قالب دو پرسش و پاسخ بیان می کنیم:
1. آیا باید یکی از خطبه های نماز جمعه قبل از وقت اذان و زوال باشد و آیا می توان هر دو خطبه را قبل از اذان یا بعد از اذان اقامه کرد؟
2. آیا بین دو خطبه اذان واجب است؟
پیرامون سؤال اول، مراجع عظام تقلید فرموده اند:
حضرت امام خمینی (ره):
- وقت نماز جمعه با زوال خورشيد شروع مىشود و تا وقتى كه سايه شخص به اندازه دو قدم «پا» متعارف برسد امتداد دارد، ولى احتياط واجب آن است كه از اوائل عرفى زوال ظهر تأخير نياندازند و اگر تأخير افتاد احتياط مستحب آن است كه نماز ظهر را بخوانند.
- جائز است دو خطبه نماز جمعه قبل از ظهر شرعى ايراد شود به طورى كه پايان خطبهها با ظهر شرعى مصادف باشد، ولى احتياط مستحب آن است كه آنها را در وقت ظهر بخواند.
- اگر امام خطبهها را قبلًا شروع كرده و هنگام زوال به پايان برساند و نماز جمعه را شروع كند صحيح است.
حضرت آیت الله العظمی مكارم :
- وقت نماز جمعه از اول ظهر است به مقدارى كه اذان و خطبهها و نماز مطابق معمول انجام شود و با گذشتن آن، وقت نماز جمعه پايان مىيابد.
- احتياط واجب آن است كه دو خطبه نماز جمعه را بعد از ظهر بخوانند.
حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی :
خير لازم نيست و اگر امام خطبه ها را قبل از زوال شروع کند و هنگام زوال به پايان برساند نماز جمعه صحيح است و فرقی نمی کند که هنگام اذان در کجای دو خطبه باشد.
حضرت آیت الله العظمی تبريزى :
بنابر احتياط واجب دو خطبه نماز جمعه بايد بعد از ظهر شرعى ايراد شود و خواندن آنها قبل از ظهر جايز نيست حتى اگر پايان خطبهها با ظهر شرعى مصادف باشد.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی :
- داخل شدن وقت یکی شرایط وجوب نماز جمعه است و داخل شدن وقت عبارت از زوال آفتاب يعنى ظهر است، و وقتش اول عرفى زوال است، پس هر گاه از اين وقت نماز جمعه را تأخير انداخت، وقتش تمام شده و نماز ظهر را بايد به جا آورد.
- خواندن خطبه پيش از ظهر اشكال دارد.[14]
و هم چنین در باره سؤال دوم فرموده اند:
دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی :
اذان بين دو خطبه نماز جمعه، واجب نيست و كافيست فاصله يك جلوس بين دو خطبه. و الله العالم
حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی :
نبايد يك اذان قبل از خطبه و يك اذان بعد از خطبه بگويند.[15]
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی :
لزومی ندارد.
پیامبر(ص) و شهادت به رسالت خود در اذان
بر اساس روایات اين نکته مسلم است كه پيامبر(ص) در اذانشان به نبوّت خود شهادت می دادند؛ چون پیامبر(ص) مثل بقیه افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید مگر این که دلیل خاصی داشته باشیم که پیامبر(ص) نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه تنها چنین دلیلی نداریم بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر(ص) هنگام اذان به وحدانیت خداوند و نبوت خود به طور یقین و آشکارا شهادت می دادند.
امام باقر(ع) فرمود: «در شب معراج آن گاه که پیامبر(ص) به بیت المعمور رسید، وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت، پیامبر جلو ایستاد، فرشتگان و پیامبران پشت سر حضرت به صف ایستادند (و نماز را به جای آوردند)». کسی از حضرت پرسید: جبرئیل چگونه اذان گفت؟ حضرت فرمود: «الله اکبر، أشهد ان لا إله إلاّ الله، أشهد أن محمّداً رسول الله (تا آخر اذان)».[16]
از این حدیث واضحتر روایت دیگری است که در آن آمده است: امام حسین(ع) فرمود: از پدرم علی بن أبی طالب(ع) شنیدم که فرمود: خداوند ملکی را فرستاد و پیامبر را به معراج برد، در آن جا فرشتهای که پیش از آن در آسمان دیده نشده بود و از آن پس هم دیده نشده، اذان و اقامه گفت. آن گاه جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: این گونه برای نماز اذان بگو.[17] این جمله صراحت دارد که اذان و اقامه پیامبر(ص) همانند اذان و اقامه دیگران بوده است.
“اشهد انّ عليا وليّ الله” در اذان و اقامه و تلقین
در این مقاله در سه محور به بحث می پردازیم.
1. درست یا نادرست بودن گفتن: “علیّ ولیّ الله” به طور مطلق.
2. جزئیت یا عدم جزئیت آن در اذان و اقامه بر فرض صحت آن.
3. گفتن آن بدون قصد اذان، در اذان بر فرض عدم جزئیت آن.
برای پاسخ به بخش اوّل، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ “ولیّ” بپردازیم.
مفهوم ولی:
کلمۀ “ولیّ” به معانی متعدّدی آمده است که به اهمّ آن اشاره می نماییم.
الف. به معنای سرپرست و عهده دار بودن؛ چنان که در آیات متعدّدی از قرآن کلمۀ ولیّ در همین معنا استعمال شده است؛ مانند: به غير او (خدا) ولىّ (سرپرست) و شفيعى برايشان نيست.[18]
ب. به معنای دوست[19] که در قرآن به این معنا نیز آمده است؛ نظیر: (يا محمد) خوب و بد البته با هم تفاوت داشته، مساوى نمىشوند ولی هم نيك هست و هم نيكوتر، اگر از دیگران به تو بدى برسد در مقابل به آن بدى نكرده بلكه نه تنها به كار نيكو بلكه به وجه نيكوتر آن بدى را دفع كن آن وقت به سبب آن نيكى مىبينى كه او (شخصى كه بين تو و او عداوت بود) گويا براى تو دوست نزديكى است.[20]
ج. به معنای ناصر و یاور آمده است.[21] قرآن می فرماید: مردان و زنان باايمان، ولىّ (و يار و ياور) يك ديگرند.[22]
شکی نیست که از معانی مطرح شده استعمال لفظ “ولی الله ” برای مؤمنین به معنای دوم و سوّم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد، بلکه در روایات اهل سنت و شیعه نیز به این معنا آمده است. [23]
اما در خصوص معنای اول باید گفت روایاتی وارد شده که: علی ولیّ و سرپرست و اولی به تصرف است، همان گونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام این گونه بود. البته علی ولی الله است، یعنی علی از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است همان گونه که گفته می شود “محمد رسول الله” است یعنی محمد (ص) رسولی از جانب خداوند است.
اما آیا گفتن: “علیّ ولیّ الله” جزء اذان است یا خیر؟
بر اساس روایات اهل بیت اذان هيجده جمله دارد. این جملات عبارتند از: اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[24]
پس جملۀ ” أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ ” یعنی شهادت ثالثه، جزء اذان نیست. فقهای شیعه نیز بر اساس این گونه روایات به جزء نبودن آن، فتوا داده اند.
امام خمینی (ره) در این رابطه می فرماید: اذان هيجده جمله است: «اللَّهُ أَكْبَرُ» چهار مرتبه «اشْهَدُ انْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ، حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» هر يك دو مرتبه. سپس می فرماید: «اشْهَدُ انَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» جزء اذان و اقامه نيست. [25]
در این زمینه ادله ای که به طور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر(ص) به ولایت علی(ع) در اذان خود شهادت می داده اند، یافت نشده است. گرچه در کتاب السلافة فی امر الخلافة آمده است که سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که بعضی از صحابه به نزد پیامبر شکایت ببرند ولی پیامبر(ص) به اعتراض آنها توجهی ننمود و مهر تائید بر کار سلمان زد و هم چنین در این کتاب آمده است که بعد از واقعه غدیر اباذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیر مؤمنان علی(ع) شهادت داد، جمعی از منافقین این را نپسندیدند و آن چه را دیده بودند، به عنوان اعتراض بر پیامبر(ص) عرضه کردند پیامبر(ص) فرمود: اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه، پس چه بود معنای خطبه طولانی من که در آن صحرا و گرمای شدید برای شما خواندم آیا معنای آن غیر از این بود که علی امیرالمؤمنین ولی خداست؟ و در ادامه فرمود : مگر نشنیده اید که من گفتم آسمان سایه نیافکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگو تر از اباذر باشد و آن گاه سر انجام آن گروه معترض را بر ملا نمود و فرمود: انکم لمنقلبون بعدی علی اعقابکم.[26]
اما چنین روایتی با سند نقل نشده یا در متون قبل از قرن هفتم یافت نشده است تا نسبت به سند آن اظهار نظر شود.
علاوه روایاتی هم که از ائمه(ع) در بیان اجزای اذان نقل شده اشاره ای به جزئیت شهادت ثالثه ندارد و این می تواند اجزای اذان در زمان رسول خدا(ص) را تبیین کند.
بله روایات فراوان در خصوص ثواب ذکر شهادت ثالثه (اشهد ان علی ولی الله) بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر(ص) آمده که ما به ذکر چند نمونه از آن اکتفا می نمائیم:
امام صادق(ع) فرموده است: «خداوند تعالی بعد از خلقت آسمان ها و زمين امر فرمود که منادی به این سه شهادت ندا دهد».[27]
در حديثی ديگر آن امام همام(ع) فرموده است که: «خداوند با خلق عرش و کرسی و… بر آنها نوشت لا اله الا الله محمد رسول الله علی اميرالمؤمنين» و آن گاه فرمود: «فاذا قال احدکم لا اله الا الله محمد رسول الله فليقل علی اميرالمؤمنین ولی الله».[28]
از بعضی از روايات نبوی استفاده می شود که: ذکر امام علی(ع) بعد از ذکر خدا و حضرت رسول(ص) چه در اذان باشد يا غير اذان جايز است و در نزد خدا محبوبيت دارد.[29]
به هر حال از آنجا که اذان عبادت است، و این احتمال وجود دارد که شهادت بر ولايت حضرت امير المؤمنين (ع) جزء آن نباشد فقهای شیعه آن را جزء اذان نمی دانند و می گویند که آن را به قصد قربت یا تبرک به جا آورند، نه به قصد جزئیت.[30]
امّا آیا گفتن «اشْهَدُ انَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» مخلّ به اذان است یا خیر؟
بدیهی است که گفتن شهادت ثالثه به قصد جزئیت اشکال دارد. برخی نیز گفته اند اگر به نحوى گفته شود كه شبيه جملات اذان و اقامه نگردد؛ اشکال ندارد.[31] نهایت شبهه ای که امکان طرح آن در این جا وجود دارد آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد.
اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آورده اند: وارد کردن چیزی در دین به نحوی که از دین نرسیده باشد[32] اگر کسی این جمله را جزء اذان بداند و در اذان بگوید بدعت و حرام است، اما با توجه به این که هیچ کدام از فقهای شیعه این جمله را جزء اذان نمی دانند و در صورت گفتن حتی المقدور به نحوى می گویند كه شبيه جملات اذان و اقامه نگردد، از این رو گفتن این بدعت نبوده و هیچ گونه اشکالی ندارد.
علاوه در متون روایی به روایاتی بر می خوریم که تأکید می نمایند در وقت شهادت دادن به رسالت پیامبر به ولایت حضرت امیر نیز شهادت دهید.
به هر حال علت این که فقهای شیعه گفتن شهادت ثالثه، بدون قصد جزئیت را جایز می شمارند، آن است که روایاتی به نحو مطلق می گویند: هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابی طالب (ع) هم بدهید و این روایات چون مطلق است، شامل حال اذان هم می شود چه در اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، پس هر گاه شهادت به توحید و رسالت نبی اکرم(ص) داده شد شهادت به ولایت علی(ع) داده می شود، و این به معنای جزء اذان بودن نیست.
همچنین روایات خاصه ای وجود دارد که بر شهادت ثالثه در اذان مهر تأیید می زند[33]، بنابر این گفتن جملۀ “علی ولی الله” در اذان و اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی (ع)[34] اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرّک و یا … (غیر از جزئیت) باشد اشکال ندارد.
گفتنی است بسیاری از دانشمندان اهل سنت اذعان دارند که جملۀ “الصلاة خیر من النوم” جزء اذان نیست و از ابداعات خلیفۀ ثانی است.
از مالک نقل شده که مؤذن پيش عمر بن خطاب رفته تا او را از نماز صبح با خبر سازد دید عمر خواب است گفت: الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ (نماز از خواب بهتر است) عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[35]
حال سؤال این است که چه مجوزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟! آیا می توان این کار را ذکر شهادت ثالثه مقایسه کرد که روایات زیادی آن را تأیید می کند.
شهادت به امام زمان (امام زنده) در اذان
برای روشن شدن این موضوع که علی (ع) فرموده است هر کس به امام زمان خود باید شهادت دهد آن را در ضمن چند نکته بیان می کنیم:
1.اذان و اقامه از اعمال عبادی و توقیفی می باشند؛ یعنی جز خدا و رسولش کسی حق تشریع و قانون گذاری آن را ندارد.
2.تنها با دیدن روایتی در یک یا چند کتاب نمی شود بر اساس آن حکم نمود یا فتوا داد و به آن عمل نمود؛ زیرا در میان روایات برخی عام، مطلق و … هستند و برخی خاص، مقید و … .
برخی با برخی دیگر در تعارض هستند و برخی دیگر نیز در مقام تقیّه صادر شدند و …؛ از این رو در این گونه موارد باید به متخصّصین امور مراجعه نمود که سالیان متمادی با آشنایی به علوم مورد نیاز و ممارست در آن به مقام اجتهاد نائل شدند. گفتنی است که مراجع تقلید چنین روایاتی را با دقّت دیده و بررسی نمودند، امّا احدی بر اساس آن فتوا نداده اند.
3. روشن است که اگر مجتهد نباشیم بر اساس عقل و نقل باید مقلّد باشیم[36]. فتاوای مراجع تقلید برای مقلدان این گونه است: اذان دارای هیجده جزء است که شهادت یاد شده جزء آن نیست.
4.اما مطلبی را که از روایات در مورد شهادت به امام زمان این مطلب ظاهراً از این حدیث استفاده شده که می فرماید: مَنْ كَانَ مُقِيماً عَلَى الْإِقْرَارِ بِالْأَئِمَّةِ (ع) كُلِّهِمْ وَ بِإِمَامِ زَمَانِهِ وَ وَلَايَتِهِ.[37] این حدیث هیچ گونه دلالت یا اشاره ای به شهادت به امام زمان در اذان ندارد، بلکه بر ثبات قدم و استواری انسان مؤمن بر ولایت ائمه دلالت دارد.
در این رابطه به نمایۀ “شیعه و گفتن اشهد أنّ علیّاً ولي الله در اذان و تلقین با شمارۀ 7853 در سایت اسلام کوئست” مراجعه نمایید.
[1]. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 8، ص 261، ناشر، دارالفکر، بیروت.
[2]. ابن اثیر، اسدالغابة، ج 1، ص 243، بیروت، دارالفکر، چاپ 1، 1409ق؛ ابن حجر، عسقلانی، الاصابة، ج 1، ص 97، دارالکتب العلمیة، چاپ 1، 1415؛ البلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 187، بیروت، دارالفکر، چاپ 1، 1417ق؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج 9، ص 96، تهران، دارالکتب العلمیة، چاپ 1، 1420ق؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 5، ص 6333، دارالفکر، بیروت، چاپ 1، 1407ق؛ شیخ صدوق، تهذیب، ج 2، ص 284، دارالکتب العلمیة، تهران، 1365هـ؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 22، ص 248، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1409ق.
[3]. شیخ صدوق، تهذیب، ج 2، ص 277؛ عاملی، حر، وسائل الشیعة، ج 5، ص 369، قم، آل البیت، 1409ق؛ کلینی، یعقوب، کافی، ج 3، ص 302، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365هـ.
[4]. صالحی شامر، سبل الهدی، ج 3، ص 358، تهران، دارالکتب العلمیة، چاپ 1، 1414ق؛ ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 4، ص 83، دارالاحیاء التراث العربی، لبنان، 1422ق.
[5]. وسائل الشیعة، ج 5، ص 420؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 350.
[6]. تفسیر روح البیان، ج 8، ص 261.
[7]. همان.
[8]. یعنی به جا آوردن آنها باید به همان شکلی باشد که خداوند تعیین فرموده است.
[9]. حیاة ابن ابی عقیل و فقهه، ص 41.
[10]. توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 518، م 916.
[11] . همان، ص 520، م 922.
[12] . البته در مورد نماز عصر و عشا برای سهولت و آسانی، به مکلفین اجازه داده شد که نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بتوان خواند، تهذيبالأحكام، ج 3، ص 234 و 235؛ الصراط المستقيم، ج 3، ص 291.
[13] . توضيح المسائل، (المحشى للإمام الخميني)، ج1، ص 401.
[14]. همان، ص 861.
[15]. همان، ص 854، م 40.
[16]. طوسی، تهذیب الاحکام، ج 2، ص 60، ح 3، دار الاضواء، بیروت.
[17]. تمیمی، قاضی نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 1، ص 142، دارالمعارف، قاهره.
[18]. سجده، 4.
[19]. طبرى كيا هراسى، ابوالحسن على بن محمد، أحكام القرآن (الكيا هراسي)، ج 3، ص 83، ناشر: دارلكتب العلمية، بيروت، 1405 ق.
[20]. فصلت، 34.
[21]. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسانالعرب، ج 15، ص 407، ناشر: دار صادر، بيروت، چاپ سوم، 1414 ق.
[22]. توبة، 71.
[23]. ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم (ابن أبي حاتم)، ج 2، ص 675، ناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز، چاپ سوم، 1419 ق.
[24]. صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 289 – 291، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، 1413 ق.
[25]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج1، ص 519، مسأله 918.
[26]. نک: السلافة فی امر الخلافة، شیخ عبدالله مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می زیسته است، کتاب ایشان از جمله کتب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود می باشد .
[27]. بحارالانوار، ج 37، ص 295، حدیث10، باب 54؛ امالی صدوق، مجلس 88، ظاهراً این ندا برای اجابت کسانی بوده است که در عالم ذر وجود داشته اند .امام باقر(ع) در حدیثی فرمود : ان الله اخذ من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم فقال الست ربکم و محمد رسولی و علی امیرالمؤمنین قالو بلی، سید ابن طاووس، الیقین، ص 50، 55 ، 88.
[28]. بحار الانوار، ج 27، ص1، باب1.
[29]. بحار، ج 38، ص 318 و 319، باب 67، حدیث 27؛ ج 27، ص 8؛ ج 16 باب10؛ همان باب1.
[30]. توضيح المسائل (المحشى للإمام الخميني)، ج1، ص 519، م 919، «اشْهَدُ انَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» جزء اذان و اقامه نيست، ولى خوب است بعد از «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»، به قصد قربت گفته شود.
زنجانى: البته ولايت امير المؤمنين و ائمه معصومين (عليهم السلام) از اركان ايمان است و اسلام بدون آن، ظاهرى بيش نيست و قالبى از معنا تهى است و خوب است كه پس از اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه به قصد تيمن و تبرّك، شهادت به ولايت و امامت بلا فصل حضرت امير المؤمنين و ساير معصومين (عليهم السلام) به نحوى كه شبيه جملات اذان و اقامه نگردد؛ ذكر گردد.
مكارم: به قصد تبرّك گفته شود، لكن به صورتى كه معلوم شود جزءِ آن نيست.
[31]. همان.
[32]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 111، ناشر: دارالعلم الدار الشامية، چاپ اول، 1412 ق .
[33]. در این باره نک: شهادت ثالثه در اذان، اقامه و نماز در سایت اسلام کوئست.
[34]. جهت دست یابی پیرامون این موضوع به نمایه های “اثبات امامت امام علی(ع) شمارۀ 1162” و “قران و امامت امام علی (ع) شمارۀ 1817” که در سایت اسلام کوئست موجود است مراجعه نمایید.
[35]. مالک، موطأ، ج 1 ص 210، موقع الإسلام، http://www.al-islam.com.
[36]. در این رابطه به نمایۀ “دلایل ضرورت تقلید از مراجع شمارۀ 1078 در سایت اسلام کوئست” و نمایۀ “حکمت تقلید از مراجع و عدم بیان مستندات شمارۀ 2991 در سایت اسلام کوئست” مراجعه نمایید.
[37]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 80 ص 47، حدیث 25، مؤسسة الوفاء بيروت – لبنان، 1404 هجرى قمرى.