کپی شد
ادله حرمت رشوه
برای اثبات حرمت برای رشوه، چهار دلیل: قرآن کریم، سنّت، اجماع و عقل از جانب فقهای عظام بیان شده است که به آن اشاره می کنیم:
1. قرآن کریم
خداوند می فرماید: “و اموال يك ديگر را به باطل (و ناحقّ) در ميان خودتان نخوريد و اموال را به (عنوان رشوه، به كيسه) حاكمان و قاضىها سرازير نكنيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه خود مىدانيد (كه خلاف مىكنيد).”[1] علاّمه طباطبایى (ره) در تفسیر این آیه مى گوید: “ادلاء (مصدر تُدْلُوا) در چاه کردن دلو براى کشیدن آب است و منظور از آن در آیه مبارکه، رشوه دادن به حاکمان است که کنایۀ لطیف و زیبایى بر این مطلب است که حکم مورد نظر رشوه دهنده را به منزله آب ته چاه قرار داده که به وسیله دلو رشوه، از آن بیرون کشیده مى شود”.[2] پس لازمۀ حرمت دادن رشوه، این است که گرفتن آن نیز حرام باشد.[3]
2. روایات:
بسیارى از روایات گرفتن رشوه را از مصادیق کفر دانسته اند؛ مانند این روایات: پیامبر اکرم (ص) فرمود: “از رشوه دورى کنید؛ زیرا این کار کفر است و رشوه خوار بوى بهشت را استشمام نمى کند”. امام صادق (ع) نیز در این باره می فرمایند: “و امّا رشوه، اى عمّار! در مورد احکام، کفر به خداى بزرگ و رسول او است”.[4]
3. اجماع
دلیل دیگرى که برخی از فقها در اثبات حرمت رشوه به آن استناد کرده اند، اجماع همۀ فرقه هاى اسلامى، اعمّ از شیعه و اهل سنّت است.[5]
4. عقل:
رشوه ضررهای زیادی به اجتماع وارد می کند. وقتی کسانی بتوانند با پول به همۀ خواسته های خود برسند، بی پولان یا کسانی که رشوه را به هر دلیل پرداخت نمی کنند، در رسیدن به حق خود با مشکلات فراوانی روبرو می شوند. وقتی که مسئولین در قبال انجام کارها به گرفتن رشوه عادت کنند، دیگر برای افرادی که رشوه پرداخت نمی کنند به خوبی انجام وظیفه نمی کنند و نظام اداری به فساد کشیده می شود. به همین علت علمایى چون مقدّس اردبیلى از عقل به عنوان دلیل مستقل بر حرمت رشوه یاد کرده اند؛ چنان که در کتاب «مجمع الفائده و البرهان» آمده است: “علت حرمت رشوه را مى توان از عقل و نقل از حیث قرآن و اجماع مسلمین و سنّت استفاده نمود.”[6]
[1]. بقره، 188، وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَريقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
[2]. المیزان، ج2، ص52، ذیل آیه 188سوره بقره.
[3]. مصباح الفقاهة، ج1، ص 234.
[4]. وسائل، ج 12، ص 63، باب 5، ح 1.
[5]. نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج22، ص 145؛ مصباح الفقاهة، ج1، ص263.
[6]. مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، ج12، ص 49، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1403 قمری.