searchicon

کپی شد

اخلاق و صفات خواجه نصیر الدین طوسی

شخصیت های بزرگ شیعهو علمایی که دراین مذهب تربیت شده اند،به دلیل اینکه در مکتب پر برکت اهل بیت (علیهم السلام) شاگردی کرده و تعلیم دیده اند، بهترين و نيكوترين اخلاق انسانی اسلامی را از رهبران آن مكتب كسب نموده و آن اخلاق پاک و نیکو را در وجود خود پیاده و به آن عمل کرده اند.

خواجه نصیر الدین طوسی،از جمله بزرگان ودانشمندانِشیعه اثنی عشری است که عالی ترین خصوصیات اخلاقی اسلام را در وجود خود نهادینه کرده و به مرحله عمل آورده است. از جمله مهم ترین ویژگی اخلاقیخواجه طوسی، خلوص و تقوایاو بود. او علاوه بر تقوا، بسیار متواضع و حلیم و بردبار بود. یکی از نمونه های بسیار زیبای حلم ورزی او،در قصه ای که در ذیل نقل می شود، آمده است: ابن شاكر ضمن ذكر تواضع و فروتنی خواجه، داستان جالبی را نقل می كند كه به تنهايی نشان دهنده روح بزرگ و نظربلند و اخلاق حميده آن حكيم نامدار اسلام است. ابن شاكر میگويد: «شخصی نامهای به خواجه نوشت و او را به زشتی ياد كرد. از جمله در نامه خطاب به خواجه طوسی نوشته بود:يا كلب بن كلب؛ یعنی«ای سگ پسر سگ». خواجه در پاسخ، اين جمله را نوشت: اما اينكه مرا سگ پسر سگ خواندهای درست نيست؛ زيرا سگ با چهار دست و پا راه می رود، عوعو می كند و ناخنهايش دراز است، اما من قامتم راست، پوست بدنم بدون مو، ناخنهايم پهن، حرف می زنم و می خندم. بنابراين مشخصات من با سگ تفاوت دارد. خواجه تمام سخنان طرف را با سرشت نيكو و بدون خشم پاسخ داد و يک كلمه نامناسب در پاسخ وی به كار نبرد».[1]پس به دلیل اینكه خواجه نصیر الدین، آراسته به انواع علوم و فنون عقلی و نقلی و معارف بشری بود و از اخلاق حميده و ملكات فاضله برخوردار بود؛ شاگرد عاليقدر او؛ علامه حلیدر باره وی می گويد: «او شريفترين كسی است كه ما از لحاظ اخلاق ديدهايم».[2]او در راه انجام وظیفه لحظه ای از پا نایستاد و با همت و جهد و کوشش فراوان با درایت بسیار به فرامین حق عمل کرد و از دشمنان، دوست ساخته و از آنها نهایت استفاده را برای پیشبرد اهداف عالیه اسلام و تشیع بهره برد.یکی از والاترین صفات وی این بود که در هر علمی به صورت مستقل، استاد مسلم بود.

در پایان اینکه، خواجه در عمل به اصول اخلاقی چنان موفق و الگو بود که هر گاه لازم می دید، تن به شاگردی در مقابل شاگردانش ‏می داد و در همان حال نیز مهارت استادیش به خوبی نمایان می شد. چنانکه نوشتهاند خواجه وقتی به حله رفت، ‏محقق حلی به احترام او درس را تعطیل کرد، ولی به خواهش خواجه، کتاب «الشرایع» را در مبحث قبله برای وی تدریس ‏کرد. سپس خواجه سؤالات و شبهاتی بر نظریات محقق حلی درباره جهت قبله مطرح کرد و پاسخهای وی را شنید ‏و سکوت کرد. بعد از رفتن خواجه، محقق حلی که گویی خود از پاسخهایش قانع نشده بود، رساله ای در حـــل ‏اشکالات خواجه نوشت و خدمت ایشان فرستاد که مورد تحسین او واقع شد.[3]

[1].صفدی، خلیل بن ایبک، الوافي بالوفيات، محقق: جمعی از محققین، ج 1، ص 180.

[2]. بحرانی، يوسف بن احمد، لولو البحرين في الاجازه‌ لقرتي العين، ص 245.

[3].مدرس رضوی، محمد تقی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی، ص 37. ‏